𝘐 𝘸𝘰𝘶𝘭𝘥 𝘭𝘦𝘢𝘷𝘦 𝘮𝘦 𝘪𝘧 𝘐 𝘤𝘰𝘶𝘭𝘥

دیگه وقتشه زید دار شم ولی نمیدونم چجوری👺

هوا، هوای زید داشتنه.

☁️ فور کنید از چنلتون انتقاد کنم و بهش نمره بدم و در آخر بگم وایب چه رنگی به من میده.

جواب الان گذاشته میشه.

باد خنک میاد و روح منم نوازش میشه.

در این مرحله آدما دیگه امن نیستن. حداقل تا قبلش فکر میکردم هستن ولی بازم حس ششم یا این چیزا قوی تر از فکر من بود و حالا انگار باید اینو قبول کنم که it is what it is.

این که گاها خودم میتونم مقصر باشم در برابر رفتاری که بقیه ی آدما باهام میکنن. از روی “دوستی” و “با جنبه بودن” یا “مهربون بودن” باعث میشه که گاهی خیلی مرز بندی ها از بین بره و از اون بدتر که من خودم رو بابت همه ی این ها سرزنش میکنم. من عصبانی میشم و ناراحت اما انگار این خیلی مهم نیست چون یه جورایی من این رو نشون دادم که باهاش cope میکنم. به هر حال it’s not a joke anymore و این خیلی آسیب میزنه بهم که دوباره توی یه موقعیت مشابه دیگه قرار گرفتم که بارها توش آسیب دیدم در حالی که داشتم برای یه مدت کوتاهی حداقل “خوب “ میشدم.

دیشب داشتم به یه سری چیزهای اساسی توی زندگیم فکر میکردم.