cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

گناه فراموش‌شده‌ی خالقان

اطلس خانوم، میزانتروپ کلاغ‌فرهنگی همان بی‌رنگِ بی‌رنگم مادر ممبرستیزی معاصر

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
898
Suscriptores
Sin datos24 horas
+637 días
+9930 días
Distribuciones de tiempo de publicación

Carga de datos en curso...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Análisis de publicación
MensajesVistas
Acciones
Ver dinámicas
01
اولین واکنش مغزم اگر بفهمه مثلا فردا یه تایمی باید گوز کلاف کنیم یا کمترین کاری، ولو بی‌اهمیت انجام بدیم: من دیگه نمی‌خوابم!
1460Loading...
02
از ظلم‌های زندگی اینکه خودتو برای صد پاره می‌کنی، یه یک‌ونیم با یه بیلاخ کلفت بهت می‌ده و می‌گه برو تازه خدا رو هم شکل کن وگرنه همین بیلاخ اتچ شده به یک و نیم رو از پهنا فرو می‌کنم بهت! بعله.
1451Loading...
03
هیچ کدوم از آدمای امینم که نفس کشیدنمم باهاشون هماهنگ می‌کنم بیدار نیستن. جا داشت الان بیام صدای اگزوز بدم با نوای "امینم کجایی، دقیقا کجایی".
1641Loading...
04
اولین واکنش لاکم بعد یک سال لاک زدن: بذار ترمال شم یک سال دیگه هم قیدمو بزنه.
1700Loading...
05
اولین واکنش بدنم به خبر سفر: ایول. وقتشه با یه ماه تاخیر همین الان پریود شم.
1750Loading...
06
بعضی وقتا حتی خبرای خوبم یه حسی داره شبیه اینکه یه پتک، یه چیزی از جنس خبر بد، حزن و ظلم توی سرت خورد شده. امشب یه پتک چنان خورد توی سرم که احساس می‌کنم هرچی روح تو جونم بوده، شبیه پرایدی که رفته باشه زیر تریلی اسکانیا کل هیکلش جمع شده مث یه ورق حلبی افتاده کف پاهام.
2110Loading...
07
Media files
2985Loading...
08
Media files
3108Loading...
09
اینجا یاماله. بهش می‌گن لبه‌ی زمین. اونجا واقعنی از این سورتمه‌ها و گوزن دارن و سورتمه‌شونو گوزن می‌کشه🥲
3061Loading...
10
Media files
2581Loading...
11
دوستم عروسی کرد هیچ‌کدوممونو دعوت نکرده بود. الان می‌خواد سور بده شمال ویلا گرفته جفتشون دوستاشونو دعوت کرده‌ن منم دعوتم. بعد حالا قرار شده منو با یکی که غرب تهرانه وسیله داره هماهنگ کنن که من با اون برم. ولی کلا از فکر اسنپ گیر نیومدن اون ساعت صبح، تو ترافیک موندن بخاطر تاخیر من، همه این فکرا واقعا وحشت‌زده‌م. تازه خیلی هم زشتم و نمی‌دونم لباس چی ببرم.
3050Loading...
12
کاش میشد این داعشیا رو مثل بازیکن فوتبال خرید و فروش کرد، یه سرمایه‌گذار پیدا می‌کردیم برامون چندتا بخره. من یه چندتا پلن دارم با بازیکنای داعش فقط قابل اجراست. اولیشم اینه که کرج باید نابود بشه. خراب شه این سگ‌دونی ما راحت شیم.
3071Loading...
13
👋 ضدآفتاب clean screen از برند ULTRA VIOLETTE دارای رنگ light توضیحات: ضدآفتاب clean screen از برند ultra violette ضدآفتابی کاملاً سبک است که برای پوست‌های مستعد آکنه با طیف نرمال تا مختلط عالی است. این ضد آفتاب بدون بو با بافت ژل‌مانند و spf 30 از پوستتان در برابر اشعه ماوراء بنفش محافظت می‌کند و با داشتن پنتاویتین مشتق شده از گیاه در ترکیبات اصلی، هیدراتاسیون و آب‌رسانی بالایی برای پوست ایجاد می‌کند. دی‌اکسید تیتانیوم در عین حال که پوست را آب‌رسانی کرده و تسکین می‌دهد، از نور خورشید با طیف وسیع محافظت می‌کند. این ضدآفتاب همچنین با داشتن رنگی طبیعی به‌عنوان BB کرمی ماندگار عمل می‌کند. قیمت اصلی: ۴۹ دلار + ۹ دلار هزینه ارسال از مبدا احتساب قیمت با دلار ۴۰ هزار تومن قیمت به تومان: ۲.۳۲۰ ارسال داخلی رایگان تعداد محدود برای سفارش به آی‌دی زیر مراجعه کنید. 👉 🔮 @rozhmarry
2312Loading...
14
https://twitter.com/Sophie__Freud/status/1792501438335144038?t=A_dWhwXP1rQwVonihwKNKw&s=19
30Loading...
15
اون بارونی که مشهد میومد بالاخره رسید به ما.
3410Loading...
16
بچه‌ها از شوگرددی که گذشت. با علم به اینکه سگ شوگرددی هم نمیاد رو کفشم بشاشه، بیاید ایده‌هاتون برای یه کلاه‌برداری موفق رو با من در میون بذارید. پولشویی، اختلاس و این چیزا، ندارید تو دست و بالتون؟ مواد فروشی، طی کشیدن آشپزخونه شیشه پزی، هرچی.
3687Loading...
17
من فقط پنج دقه اول از این سریال ماده تاریک رو دیدم، و البته یه سری نقد درمورد ساخت فیلم و ایناش خوندم. اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که جناب نویسنده‌ی خر! تو چرا فیلمو دقیقا از همون نقطه‌ای شروع کردی که رمان رو شروع کردی؟ مگه نمی‌خوای کون خودتو جر بدی سریال رو برات تمدید کنن هی پول در بیاری از این کسکلک بازیات؟ (ادامه‌ی متن حاوی اسپویل رمان و احتمالا سریاله) من اگر قرار بود بر اساس این رمان فیلم بسازم از وسط رمان شروع می‌کردم. داستان می‌گه هر تصمیمی که ما می‌گیریم و دوراهی‌هایی که سرشون یکی رو انتخاب می‌کنیم، یک جهانی به موازات ما شکل می‌گیره که نسخه‌ی موازی ما می‌ره اون یکی راهو انتخاب می‌کنه. بعد حالا این یارو پونزده سال پیش بین خانواده و پیشرفت حرفه‌ای، خانواده رو انتخاب می‌کنه، نسخه‌ی موازی‌ش که می‌ره موفقیت حرفه‌ای رو انتخاب می‌کنه و آدم خفنی می‌شه و یه فیزیکدان عجیبه که جعبه شرودینگر رو به واقعیت تبدیل می‌کنه، از انتخابش پشیمون می‌شه یه مکعبی می‌سازه که باهاش به جهان‌های موازی سفر کنه و حالا اومده تو زندگی این نسخه‌ای که خانواده رو انتخاب کرد، مدتها رصدش کرده و همه چیز رو درموردش یاد گرفته، اینو پرت می‌کنه جایی که خودش قبلا بوده، و خودش میاد جای اینو می‌گیره. من اگر می‌خواستم سریال بسازم، از آخر به اول رمان رو می‌ساختم یه تعلیق جدید به‌جای تعلیق رمان می‌ساختم. از اونجایی که این یکی بعد کلی بگا رفتگی بالاخره دوباره موفق می‌شه برگرده جهان خودش و حالا باید ثابت بکنه بابا من واقعیه‌م، من اونی ام که این زندگی رو انتخاب کردم و رقم زدم! بعد ملت بین دوتا آدم یکسان بمونن و تعلیق از اینجا شروع بشه، بعد هی کارکترهایی که توی دنیای موازی‌های مختلف باهاشون برخورد کرد رو بیاره توی زمان حاضر، با کابوس‌ها و خواب‌هاش تجربه‌ی بگا رفتگی‌شو فلش‌بک بزنه نشون بده به‌جای اینکه هی فیلم رو تکنولوژیکش کنه. اینطوری درامش می‌چربید به شوآف جلوه‌های ویژه و طیف مخاطبش وسیعتر می‌شد، تعلیقی که باهاش مخاطب رو بکشه دنبال خودش هم غلیظتر می‌شد و تا چهار فصل می‌شد کارو درآورد. رمان‌نویس‌ها هیچ وقت نمی‌تونن از رمان خودشون فیلمنامه خوبی در بیارن. استفن کینگ هم در طول زندگی‌ش بسیار حرص خورده و کونش سوخته که چرا فیلمنامه‌نویس‌های دیگه از رمان‌هاش فیلم‌های بهتری ساختن تا فیلمنامه‌هایی که خودش از کاراش نوشت. و جالبه که اتفاقا یکی از نویسنده‌هاییه که در مقایسه با بقیه رمان‌نویس‌ها تعداد زیادی از کارهاش فیلم شده، ولی خودش هنوزم نتونسته یه فیلمنامه پدرمادر دار بنویسه. فیلمایی که خود کینگ فیلمنامه‌شو اقتباس و تبدیل کرده، ریییییده‌ن! بابا جان قبول کن آدمِ فرمت تصویر نیستی دیگه. بده یکی که کارش خفنه بنویسه واس شهرت تو هم بهتره! حالا کراوچ گوساله هم به‌جای عبرت گرفتن از روزگار کینگ، داره همون اشتباهو از اول می‌کنه. البته کراوچ تجربه فیلمنامه نویسی داشته قبلا ولی تجربه‌های موفقی نبوده اصلا. شهرتش رو با همین رمان‌هاش به دست آورد. دریغ از درس عبرت. دریغ.
3764Loading...
18
دیشب از شدت تهوع و سردرد احساس می‌کردم ممکنه تو خواب بالا بیارم و نتونم خودمو به دستشویی برسونم. با استرس خیلی بدی خوابیدم که خدا کنه این اتفاق نیفته. واقعا مرگ بر این سیستمی که منو سیم‌پیچی کرده‌ن. خاک بر سرت کنم با کل اون خلقتت که نتونستی محض رضای خدا یه چیز تمیز در بیاری. هرکی رو می‌بینی یه جور قناصه. اینا همش از خاک بر سری و بی‌عرضگی و گوسالگی اونیه که سرشته ماجرا رو. یارو شبیه این نقاشاس که می‌خوان از عن کره بگیرن اتودهاشونم می‌ذارن واس فروش، هنوز سقط نشده دچار خود ونگوگ پنداری می‌شن دفتر خاطراتشونم اگر می‌تونستن یه جوری آب می‌کردن. اه. سگ بشاشه اول و آخر خلقت.
3800Loading...
19
مطلقا دلم نمی‌خواد اینستاگرام رو باز کنم. واقعا. اگر نوتیف پیامای دوستام تپه تپه نریخته باشه سرم هیچ کدوم اپلیکیشنامو باز نمی‌کنم.
3741Loading...
20
#Quote "وعده‌ی اتوپیا شروع حرکت به سمت دیستوپیاست." هر حکومت سرکوب و ترور با وعده‌ی مدینه‌ی فاضله توده‌ها را بسیج می‌کند و آرمان آرمان‌شهر توجیهی می‌شود برای جنایاتی که در غیر این صورت توجیه‌ناپذیرند. جنون قدرت و قدرت نامشروع- محمدرضا سرگلزایی
774Loading...
21
به مناسب سالروز درگذشت بهمن محصص نسخۀ اسکن‌‌‌ شدۀ مجسمه‌ها و نقاشی‌های بهمن محصص (چاپ ۱۹۷۷-ایتالیا) به کوشش علی عابدینی از صفحه 65 به بعد مجسمه‌های محصصه که من ارتباط عمیق قلبی‌ای باهاشون دارم و نمی‌دونم چرا از هر کدومش یه سری تصویر خیلی خیلی واقعی تو ذهنم نقش می‌بنده. انگار به جای پیکره‌ی بی‌جان، رد پای روح‌ها و خاطره‌ها و موقعیت‌هایی رو توشون می‌بینم. روحت شاد مرد. قربون اون نظرات نامحبوبت برم. روحت شاد.
46528Loading...
22
گاهی حس می‌کنم کسی که شاهد درد کشیدن عزیزیه، از خود اون آدم دردمند بیشتر داره اذیت می‌شه. نمی‌دونم. فکر کردن بهش اینطوریه که من از شنیدن قصه‌ی آدمایی که از دست دادن کسی رو تعریف می‌کنن، مچاله می‌شم. اون آدمه خودش چه حالی داشته.
3953Loading...
23
بچه‌ها می‌دونستید برای کسایی که ورکشاپ گرامر رو شرکت می‌کنن، در ورکشاپ‌های آینده یک تخفیف ده درصدی وجود داره؟ روزهای شنبه و چهارشنبه ساعت ده صبح تخفیف ثبت‌نام زودهنگام (تا 15 خرداد) پونصد هزار تومن. برای ثبت‌نام‌های پس از 15 خرداد امکان پرداخت در دو قسط وجود داره. دوره از هفته دوم تیرماه شروع می‌شه که بچه‌ها امتحاناتشونو داده باشن اطلاعات و جزئیات بیشتر دوره: https://t.me/mellifluent_english/693
8921Loading...
24
می‌رم یواش یواش خودمو گم و گور کنم. شاید اگر تونستم، دیگه هیچ وقت هیچی ننوشتم. تلاشمو می‌کنم که دیگه نباشم یا خیلی کم باشم. مراقب خودتون باشید.
4022Loading...
25
هدایت هم از اول تا آخر نامه‌هاش به شهید نورایی داره همین ملتو فحش می‌ده. و هنوزم فحشایی که داده valid ـه! حتی می‌شه گفت valid تر از همیشه! ولی چه فایده؟ هم روشن‌فکرا و مدعیان تحصیلات و شعور تو این مملکت یابو علفی و دوزاری‌‌ان، هم ملتش، هم میان‌رده‌هاش. جماعت ارزون که می‌شه با حرف و شعار خرید و فروخت، با یه قرون دوزار تطمیع کرد، همیشه همین بودن. از زمان اسکندر تا امروز همین بوده وضع ما. شما نمی‌خواد ما رو نجات بدید. باور کنید انرژی‌تونو برای جای اشتباهی سرمایه‌گذاری دارید می‌کنید. همین. در پایان؛ خدایا به من شعوری عطا کن که دیگه هیچ وقت در این مورد هیچ چیز ننویسم و وارد هیچ بحثی پیرامون این نشم. بهم این خودداری رو عطا کن و شهوت نوشتن از این ماجرا رو از قلم من پاک کن، امید که امشب آخرین باری باشه که از سر شهوتی که فقط خودم می‌دونم چیه، چیزی می‌نویسم. به من این شعور و بینش رو عطا کن که بفهمم هیچی ازم برنمیاد، پس بال بال الکی نزنم و بیام اینجا فقط عکس و فیلم سگ و گربه بذارم و از روزمرگی شکایت کنم و برم. ننوشتن شعوری می‌خواد که بزرگتر از نوشتنه. به من یا اون شعور رو عطا کن، یا منو لال کن و انگشتامو فلج کن تا دیگه چاره‌ای جز این نداشته باشم که بشینم سر جام و رها کنم، فقط آدما رو رها کنم. این بزرگترین تناقض زندگی منه که در عین نفرت از تمامی جانداران دوپایی که نفس می‌کشن، نمی‌تونم دست ازشون بکشم. شعور دست کشیدن عطا کن. به من مرگ بده اگر قرار نیست به اون شعور برسم. مرگ بده به من. مرگ خوش و بی‌صدا. کامنتها رو می‌بندم و به هیچ پیامی در این رابطه جواب نخواهم داد. هرجور عشقتون می‌کشه تفسیر کنید. من عریان در برابر تمام تیرهای قضاوت ایستاده‌م و ننگ به من اگر چهره در هم بکشم از هرننگ و بدنامی‌ای. از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
39815Loading...
26
من هرچی می‌نویسم دارم خودمو بدنام می‌کنم. هیشکی ام واقعا حالیش نمی‌شه چی می‌گم. یعنی رندم سه چهار خطش رو با پرش چشمی رو می‌خونن و میان حمله می‌کنن. تنها مزیت نوشتنش اینه که با نوع بسیار جدید و غیرمنتظره‌ای از اختلاف‌ها آشنا می‌شیم که نمی‌دونستیم اینا هم وجود دارن، و همینجا بی‌سروصدا پرونده می‌بندیم و قطع رابطه می‌کنیم. چون آسون‌ترین راهشون در مواجهه با من، برای حفظ و دست‌نخورده نگه داشتن حباب فکری هیجانی‌شون، اینه که به من برچسب بزنن. من متعلق به یک جرگه‌ی فکری حساب می‌شم که هم مذهبیا و طرفدارای جاعش ازم بیزارن هم طرفدارای سلطنت، و هم مدعیان "انقلابی بودن". همه باهم. چون ما متعلق به یک اکثریت موجی و محبوب و پرسروصدا نیستیم. چون ما دست می‌ذاریم روی پوسیدگی‌های همه‌ی اینا. این در حالیه که همه‌ی این گروه‌ها دوست دارن توی ذهن خودشون با اطمینان صد درصد احساس قطعیت بی‌قید و شرط و شائبه بکنن. در حالی که نمی‌شه روی مسیر درست موند مگر اینکه مرتب به همه چیز شک کنی و مدام مسیر خودت رو مورد سوال قرار بدی ببینی آیا هنوز داری برای هدف درست، کار درست رو انجام می‌دی؟ فساد از همون حس قطعیت مطلق و خلل ناپذیر شروع می‌شه. آدمهایی که دنبال درست کردن چیزها باشن به هیچ نوع قطعیت مطلقی تن نمی‌دن چون این حسه، اگرچه یه حباب امنه، اما سرآغاز تعصب و گند بالا آوردنه. مکتب فکری‌ای که من بهش تعلق دارم فقط دوتا اصل داره، تردید کردن در هر ادعایی مخصوصا ادعاهایی با قطعیت شدید، و پذیرفتن و گردن گرفتن اشتباهی که مرتکب شدیم. اینکه ما ممکنه اشتباه کنیم یا اشتباه کرده باشیم. حالا این مدل فکری واضحا مطلوب هیچ کدوم از گروه‌های بالا نیست چون همه‌شون بر محوریت خود برحق‌پنداری مطلق شکل گرفته‌ن و ترویج مکتب بازاندیشی و شک اصلا براشون خوب نیست. اقلا امنیت ذهنی افراد خرد و هیچ‌کس‌های پیرو اون فرقه‌ها رو هم به‌هم می‌زنیم حتی اگر رأس قدرت رو تهدید نکنیم! همین جماعت خرد و همیشه در حال پیروی از ما متنفرن. با ما چی کار کنن که شیشه‌ی نازک قطعیت پوشالی‌شون خش نیفته؟ به ما برچسب بزنن. ننگ انگاری طرز فکر نامحبوب (ولو قابل تامل). اونجایی غم‌انگیز می‌شه که این برچسب رو کسایی که می‌شناسمشون، به من می‌زنن. به منی که سال‌هاست می‌شناسن، خونده‌ن، شناخته‌ن. انگار من بهشون گفته‌م شماها خواسته‌ی اشتباهی دارید! در حالی که اینطور نیست. فقط دارم درمورد این شیوه‌ای که برای رسیدن به اون هدف در پیش گرفته‌ن حرف می‌زنم. ولی اینا حاضر نیستن نه بهش فکر کنن، نه مرزهای تفاوت‌ها رو مشخص کنن، نه یه دودوتا چهارتای سر انگشتی کنن. مطلقا هیچی. فقط دوس دارن بی‌امان و چشم‌بسته عربده بزنن. جماعتی که حتی نمی‌شینن یه دور خودشون تنهایی ماجرا رو مرور کنن و فقط با تعلق به یک گله‌ی هیجان‌زده احساس هویت یافتگی می‌کنن. ولی دوست دارن هر جفتک چارپشتی دلشون خواست بندازن، در آینده مسئولیت تصمیم‌هایی که امروز باید با حواس جمع می‌گرفتن رو هم گردن نگیرن. من واقعا با بدنامی مشکلی ندارم. اگر عقل داشتم اینا رو نمی‌نوشتم چشم خودمو واس نوشتن اینا کور نمی‌کردم وقتی از فیدبک نهایی‌ش خبر دارم. فقط اگر می‌نویسم، برای یک درصد، حتی یک نفر بچه‌ی کم‌سن و ساله که اقلا با طناب اینایی که در آینده نقش امروز خودشون رو گردن نمی‌گیرن نرن تو چاه ابله‌های عاشق مطلقیت! شماهایی که کم‌سن و سالید ابدا مسئولیتی برای نجات همچین ملتی ندارید. این بلایی که به سرمون نازل شده تا در خونه‌ی تک تکمونو نزنه ول‌کن نیست. ولی اقلا می‌تونیم برای سرمایه انسانی جوانمون یه تدبیری بکنیم از دست نره. سرمایه انسانی‌ای که امروز باید تازه شروع کنه یاد گرفتن خیلی چیزها. به این می‌گن crisis management. همینقدر که چندتا بچه با جو زدگی یه سری بزرگتر بی‌مسئولیت که خر به دنیا اومده‌ن و گاو از دنیا می‌رن شیرجه نزنن تو چاه، رسالت من ادا شده. از بقیه دست شسته‌م از بیخ و بن. در نهایت پیام من به شمای نسل جوان اینه : بابا جان! جون خودتونو ور دارید و در برید. ما حتما خودمون یه مرگی‌مون بوده که اینقدر خاک بر سرمون شده. بعنوان حد فاصل نسل شما با نسل پدر مادرهامون، بپذیرید که از شما چندتا پیرهن بیشتر پاره کرده‌م، ولی هنوز اونقدر قدیمی نشده‌م که نفهمم تو سرتون چی می‌گذره یا کلا با نسل شما بیگانه شم. بیاید به این قرابت تجربه‌ی نسلی در عین کهنه‌تر بودن تجربه‌م گوش کنید. همیشه گفته‌م. من مرده شما زنده. وقتی منو یادتون میاد که دیگه به دردتون نمی‌خوره. این جمله‌ی "لیاقتمون آخونده" که من می‌گم، شبیه یادداشت‌های هدایت می‌شه که زمان خودش توی جامعه اینتلکچوال زمان خودش بسیااااارررر نامحبوب بود و با مجامع نسل خودش هرگز نجوشید، از همه جا پس زده شو، ولی نسل ما امروز می‌گیم وای پسر انگار داره درمورد همین امروز حرف می‌زنه.
38116Loading...
27
تقدیس رویدادهای اجتماعی که ریسک خطاشون بالاست، لجاجت و عداوت با هر نظری (احتمالا جدید) که با اون تقدیس همسو نیست، بدون اینکه حتی بهش زمان بدیم امتحانشو پس بده یا در اون نظرات درنگ کنیم، یک درصد احتمال ندیم شاید بخشی از حقیقت هست که الان در دسترس ما نیست و اتفاقا اون بخشیه که تعیین کننده ست، اون بخش رو جست‌وجو و کشف کنیم تا با تکیه به اون تصمیم بگیریم، و فقط بخوایم شتابزده اولین گزینه‌ی موجود رو انتخاب کنیم! اینا فقط ما رو تبدیل به یه مشت پنجاه‌و هفتی گوسفند دیگه می‌کنه. تهشم دفاعی می‌خوایم بکنیم که عذر بدتر از گناهه: "انقلاب ما رو دزدیدند!" پاسخ به این جمله اینه که "تو الاغ پس داشتی چه غلطی می‌کردی؟ مگه عقل نداشتی؟ مگه دوتا چشم نداشتی سیر وقایع رو ببینی؟ مگه نمید‌ونستی از دست یک فرد در بیاد برسه دست فرد دیگه فرقی نداره؟ مگه با چشم خودت ندیده بودی که ملت دیکتاتور پرور و جایگاه دیکتاتوری توی مملکتت از خود دیکتاتور سابقه‌دار تره؟ تو الاغ چه گهی می‌خوردی که انقلابتو دزدیدن؟ " پنجاه‌وهفتی صفت نباشید. (یک نکته‌ی حاشیه‌ای در کامنت‌ها)
39913Loading...
28
شما که گوساله‌اید می‌گم فوروارد نکنید باز می‌کنید. بذارید اقلا تهش اینم بگم. اگر دیدید کسی اومد تو خیابون یه وقت فکر نکنید نگران آزادی بیان شما، آزادی و حق شما بر بدن خودتون، بر هویتتون، یا همچین چیزایی هستن ها! اینا همه یه مشت گشنه‌ن. نه که گشنه بودن گناه باشه. مشکل جنبشی که سوار گشنه‌ها باشه اینه که این گشنه‌ها وقتی سیر بودن هم با سر بریده شدن زن‌ها، ولایت مرد بر زن، پزشکی سوگیرانه و دروغ مشکلی نداشتن. وقتی سیر بودن تنها منبع اطلاعاتی‌شون همین صدا و سیما بود و خودشون یه پای امر به معروف شما بودن! این گشنه‌ها همونایی‌ان که بهشون می‌گن "عرف". ینی فردا روزی آخوند و گشت نباشه، اینا دوزار سیر بشن، شما بلیزیت یه اپسیلون کوتاه باشه یا شلوارک بپوشی بیرون دقیقنننن همینا میان چوب می‌کنن تو کونت که "آهای! درسته دیگه گشت نیست ولی عرف مملکت ما این نیست! هر وقت رفتی اروپا هر گهی خواستی بخور" بعد همینا از دست افراط فرار می‌کنن اروپا، اونجا خواهان حاکمیت اسلامی می‌شن! خب؟ اقلا هر سگی رفت بیرون، شماها که امروز باهاتون یه طوری رفتار می‌کنن انگار "وظیفه‌تونه" طلایه‌دار شجاعت باشید، ولی فردا تبدیل می‌شید به ابژه‌هایی که کنترلگری و فضولی همین گشنه‌ها رو ارضا کنید چون دیگه شکمشون سیر شده چشمشون باز شده که بیان واس بقیه بعنوان نسل انقلابی شاخ و شونه بکشن و بکن نکن راه بندازن. بعدش می‌رن خایه‌مالی هرکی دوزار از خودشون قوی‌تر، پولدارتر یا بانفوذ‌تر باشه می‌کنن که اونو برسونن به جایگاه قدرت و زور، که خواسته‌های اینا رو به اسم عرف اجرا کنه. مثالشو دیشب براتون زدم. آمریکا خیر سرش خودشو کشور دموکراتیکی می‌شمره. همین جماعتی که عرف رو شکل می‌دن رفتن رای دادن به کسی که بدترین قوانین ضد بشری برای سیاهان و زندانیان رو نوشت و علنا توی ادبیات سیاسی‌شون هم اسمشو گذاشته بودن استراتژی جنوبی، چون این استراتژی که نیروی کار مفت رو با زندانی کردن و پرونده‌سازی برای سیاها با کوچیکترین خطایی جبران بکنیم. یعنی همه هم از ماهیت استراتژی جنوبی خبر داشتن. مردم هم می‌دونستن. یک لایه‌ی نخبه‌ای حد فاصل حاکمیت و ملت و عوام‌الناس قرار داره، حتی اونا هم غلط خاصی نکردن توی این ماجرا. الانم که چپ‌ها دارن رویافروشی می‌کنن. رویای اتوپیای آرمانی برابری خواهانه که ازش استفاده می‌کنن. در این رابطه اینو بخونید https://t.me/knocking_around/45897 و اینو https://t.me/Physics_Daily/800 ازتون توقع دارم اقلا زن‌ها دیگه پشت این ماجرا واینستید. چون از شماها یه نقاب انتلکتی ساختن برای اینکه خودشونو بکنن تو چشم دنیا و مشروعیت بدن به کسایی که جاشون ته چاه مستراحه ولی شهوت قدرت رو چارچنگولی چسبیده‌ن. اقلا با علم به اینکه 90% مردم ما جاعش و آخوند ِ درونِ بیش‌فعال دارن و یه دو سه قرنی وقت می‌بره تا این ملت لاشی آدم شن، خودتونو سپر بلای اینا نکنید. چون تهش در بهترین تبدیل می‌شید به جزئی از یک عدد وسط کتابای تاریخ، در حالت عادی حتی اسمی از نقش زن‌ها این وسط در تاریخ نمی‌ره، و در بدترین حالت هر اتفاق بدی در ادامه بیفته می‌ندازن گردن زن‌ها بابت رذالت و سفاهت خودشون. با علم به جایگاهتون در مملکتی که به‌جای حاکمیت آخوندی، ملت آخوند صفت داره، توقع دارم زن‌ها دیگه پای همچین جماعتی که به اسم عرف قراره دوباره محکومتون کنن به همین زندگی واینستید.
38825Loading...
29
بذارید من حرف از دهنم در بیاد، بعد فوروارد کنید😐 شاید بخوام دوتا غلط املایی و تایگی درست کنم توله‌سسگ! بعدشم فوروارد نکنید. لطفا. مرسی.
4002Loading...
30
بچه‌ها این یک اخطار جدی به تک تک شماهاست. اولین و آخرین باریه که دارم این حرفو می‌زنم و بعد از این هرگز دوباره متذکر نمی‌شم. اگر از امروز تا آخر امسال هرجا شلوغ شد، گفتن انقلاب شده، آخوند داره می‌ره یا رفته، ملت ریختن کیو کشتن و کیو گاییدن و فلان، شماها پاتونو از خونه بیرون نمی‌ذارید. مفهوم شد؟ شماها پاتونو از خونه بیرون نمی‌ذارید. هرکی پاشو از خونه واسه پیوستن به این نوع جریان بیرون بذاره لیاقتش آخونده. دلیلش هم خیلی ساده‌ست. پیوستن به موج‌های هیجانی کم‌اثر فقط شما رو تبدیل به یه مشت قربانی احمق می‌کنه. تا زمانی که یک لیدر کلان قابل اعتماد، دارای قدرت و تجربه نظامی ایده‌پردازی و جهت‌دهی رو دست نگیره حق ندارید به هیچ نوع خبر و جریانی تن در بدید. اون بیرون خیلی اتفاقا میفته. ولی فقط کسایی قراره بهش بپیوندن که مغز خر خورده‌ن، عوام‌الناسی هستن که می‌شه مهندسی اجتماعی و مهندسی روانی کردشون و ازشون سپر گوشتی ساخت و بعدشم تا چند سال روی موج احساسی‌ای که تولید می‌شه اسکی رفت. از اینجا به بعد ماجرا که دستمون اومده دیگه هیچ، هیییچ، هییییچچچچ نقش و اثری در تصمیمات کلان نداریم و کلا فقط یه مشت عروسک بازی‌خور هیجانی هستیم که با رسانه‌ها بهمون جهتی رو می‌دن که خودشون دلشون می‌خواد، و محض رضای خدا یک دونه رسانه‌ی موثق و غیروابسته هم وجود نداره، بهترین کاری که ازمون برمیاد اینه که بشینیم ببینیم اگر بازی دست ماها نیست دست کیه. از اینجا به بعد هرجا حس هیجان و خوشحالی بهتون دست داد سوءظن شدیدتری رو در ذهنتون شکل بدید. حالا حالاها مطلقا هیچ اتفاق خوبی در راه نیست و همه چیز قراره بدتر شه. مفهومه؟ این وسط یه مشت بی‌وطن مث مسیح‌علینژاد و پوریا زراعتی و سگ و گربه دارن ذهنمونو دستکاری و همه‌مون (حتی من که تفکر انتقادی درس می‌دادم هم!) چند دفعه‌ای بازی خوردیم، بهتره گهی که قبلا خوردیم رو تکرار نکنیم. این تنها کاریه که از من با این رسانه‌ی کوچولویی که در دست دارم برمیاد که فقط در این حد بهتون گرا بدم. و نمی‌دونم به من اعتماد دارید یا نه، ولی بد نیست اقلا یه بار امتحانش کنید و اعتمادتونو سرمایه‌گذاری کنید روی حرفی که بهتون می‌زنم. برای بگا رفتن تو ایران هیچ وقت دیر نیست. اگر به خاطر من هیجانتون رو به تعویق انداختید و خوشتون نیومد، بعدش می‌تونید برید به هر شکلی دوست داشتید خودتونو بگا بدید. و وقتی بهتون می‌گم اینو دیگه تکرار نمی‌کنم و اولین و آخرین باره به این صراحت دارم همچین حرفی رو می‌زنم، کسی که فقط یه جو عقل تو سرش باشه، حتما نشانه‌ای در آن خواهد یافت. به امید اینکه تاملی در این اشاره‌ی امشبم بکنید. زیاده عرضی نیست. شب خوش.
43946Loading...
31
خوشحالی و امید مردم واسم جالبه راستش. یادتونه اون روزی رو که خبر آوردن خامنه‌ای مرده و دارن می‌برنش عراق؟ و همه خوشحال بودن؟ من اون شب هیجانزده رفتم این خبرو به بابام گفتم و نیم ساعت داشت بلند بلند می‌خندید، و بهم گفت احمق ساده لوح. از اون به بعد دیدم واقعا انگار یه پترنی پشت خبرهایی که زیاد وایرال می‌شن هست. یا دروغه و قراره یه اتفاق کثافت دیگه رو پوشش بده، یا به یه قهرمانسازی منجر میشه که باز داره یه اتفاق کثافت دیگه رو پوشش می‌ده. و هیچکدومش به کارایی که ما کردیم ربط نداره و تاثیری توش نداشتیم. هیچوقت هیچی توی این کثافت خونه به نفع ما نیست حتی اگه در ظاهر اینطور باشه.
37614Loading...
32
سال 88 من ترم یک یا دو دانشگاه بودم. از اون موقع هی می‌دیدم نسل جوان امیدوار میان و یه مدت که می‌گذره و چند سری که بازی می‌خورن، می‌فهمن داستان چیه. بعد باز نسل جدید پرشور و هیجان میان و باز سرخورده می‌شن و خلاصه به همین منوال. و جالبه که همچنان باورمون می‌شه و میوفتیم توی بازیشون :)) عین این گربه‌ها می‌مونیم که دنبال دم خودشون می‌دون و دور خودشون می‌چرخن.
37011Loading...
33
سانچی پلاسکو قطار مشهد تبریز سینما رکس هواپیمای مسافربری وسط جنگ که سالها بعد رفسنجانی تلویحا اقرار کرد اونم خطای انسانی خودشون بود تو چی یادت میاد؟ تو بگو.
4177Loading...
34
ولی من ساعت به ساعت خشمم داره اوج می‌گیره دارم به ps752 فکر می‌کنم. به اینکه چطوری هواداراشون روزها ما رو به سخره گرفتن. وقتی جنایاتشون رو بالاخره گردن گرفتن میومدن به ماها می‌گفتن "حتما خیری توش بوده!" این جمله از فحش خوارمادر بدتر بود. بعدش شروع کردن به سرنشینای هواپیما برچسب زدن، جاسوس، وطن‌فروش، می‌گفتن لیاقت کسی که به مملکتش وفادار نیست اینه. بعد الان دارن واسه یه سلاخ کون خودشونو جر می‌دن. چرا من یه ارتش سایبری خیلی بزرگ ندارم خوارمادر اینا رو بگام در حدی که خودشون اکانتاشونو ببندن؟ بچه‌ها چطوری می‌تونید آروم و خوشحال باشید؟ من چرا پس انقدر به هم ریخته‌م؟ سی سال دیگه مث همه سقوط‌های این مدلی دنیا، تقش درمیاد برنامه ریزی شده بوده و خودشون سرشو زیر آب کردن. یعنی حتی توی اینم ما سهمی از انتقام نداشتیم. بازی درون سازمانی خودشون بوده. پس سهم ما از انتقام چی می‌شه؟ ما این خشم جنون‌آسای فروخورده رو پس کی، کجا، چطوری استفراغ کنیم؟ احساس می‌کنم دارم تبدیل به یه اژدها می‌شم که آتیش نداره. نعره می‌زنه ولی آتیشی بالا نمیاد. فقط از درون به خودم می‌پیچم. دارم خفه می‌شم. خوش به حالتون به‌خدا. چه آسون خوشحال می‌شید. من دیگه یادم رفته چطوری بود زندگی. فقط خشم‌ها و میل انتقام‌جویی به شکلی هولناک جلو چشمم رژه می‌ره که به هیچ سگی هم صدمه نمی‌زنه و فقط خودمو داره از پا در میاره.
4308Loading...
35
Media files
43218Loading...
36
https://www.instagram.com/reel/C5hGFKiIbHi/?igsh=YXhkN28xc2N6am8x وات‌دفاک سال در اینستاگرام من! البته لینکشو گذاشتم شاید بین شما یکی شدت کسخلی‌ش اونقدر زیاد باشه که لازمش بشه! بالاخره از قدیم گفته‌ن ما با کینک‌ها موافق نیستیم ولی وقتی ملت بس نمی‌کنن اقلا آموزششون بدیم بگا نرن:)))) ایشالا که هدف این خانوم آموزش‌های military بوده
3818Loading...
37
بچه‌ها من واقعا از نظر روحی نیاز به کیک خامه‌ای و خامه پافی دارم😭😭😭😭
3961Loading...
38
یکی وسط این همه جک نوشته «حالا فهمیدی خطای انسانی چطوریه؟»
36915Loading...
39
یکی از بچه‌ها می‌گه ما الان از این خبر نصفه د نیمه انقد خوشحالیم، کل سیستم بره احتمالا یه ارگاسم جمعی کشنده تجربه می‌کنیم مث ابن سینا وسط ارضا می‌میریم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
46217Loading...
40
ولی جدی رئیسی سقط شه من واقعا ناراحت و اذیت می‌شم. اعضای کمیته مرگ نباید اینقدر راحت و بدون شکنجه و تحقیر بمیرن. لایق همچین مرگی نیستن. باید بسته بشن به درخت مردم با یه اره‌ی آغشته به اسید بهشون تجاوز کنن بعد بمیرن.
6109Loading...
اولین واکنش مغزم اگر بفهمه مثلا فردا یه تایمی باید گوز کلاف کنیم یا کمترین کاری، ولو بی‌اهمیت انجام بدیم: من دیگه نمی‌خوابم!
Mostrar todo...
از ظلم‌های زندگی اینکه خودتو برای صد پاره می‌کنی، یه یک‌ونیم با یه بیلاخ کلفت بهت می‌ده و می‌گه برو تازه خدا رو هم شکل کن وگرنه همین بیلاخ اتچ شده به یک و نیم رو از پهنا فرو می‌کنم بهت! بعله.
Mostrar todo...
هیچ کدوم از آدمای امینم که نفس کشیدنمم باهاشون هماهنگ می‌کنم بیدار نیستن. جا داشت الان بیام صدای اگزوز بدم با نوای "امینم کجایی، دقیقا کجایی".
Mostrar todo...
اولین واکنش لاکم بعد یک سال لاک زدن: بذار ترمال شم یک سال دیگه هم قیدمو بزنه.
Mostrar todo...
🤣 5😁 1
اولین واکنش بدنم به خبر سفر: ایول. وقتشه با یه ماه تاخیر همین الان پریود شم.
Mostrar todo...
😁 5
بعضی وقتا حتی خبرای خوبم یه حسی داره شبیه اینکه یه پتک، یه چیزی از جنس خبر بد، حزن و ظلم توی سرت خورد شده. امشب یه پتک چنان خورد توی سرم که احساس می‌کنم هرچی روح تو جونم بوده، شبیه پرایدی که رفته باشه زیر تریلی اسکانیا کل هیکلش جمع شده مث یه ورق حلبی افتاده کف پاهام.
Mostrar todo...
💔 11
00:00
Video unavailableShow in Telegram
🤣 6
اینجا یاماله. بهش می‌گن لبه‌ی زمین. اونجا واقعنی از این سورتمه‌ها و گوزن دارن و سورتمه‌شونو گوزن می‌کشه🥲
Mostrar todo...
😭 2