کـافهشجریان.
انجمن نوادگان خورشید برای شنیدن؛ 📮 https://t.me/HarfinoBot?start=a59db3acbd6d265
Mostrar más3 023
Suscriptores
-624 horas
-97 días
-6630 días
Distribuciones de tiempo de publicación
Carga de datos en curso...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Análisis de publicación
Mensajes | Vistas | Acciones | Ver dinámicas |
01 دنیای کتاب ها>>>❤️ | 174 | 0 | Loading... |
02 Media files | 252 | 18 | Loading... |
03 حال که از ساده ترین چیزها متاثر میشوی،
بسی رنج خواهی برد دوستِ من،
این جهان با آدمهای بسیار حساس، سر سازگاری ندارد. | 227 | 5 | Loading... |
04 Media files | 437 | 2 | Loading... |
05 چه اصراری که اسرارم بدانی
اگر سِرّ است، پرسیدن ندارد
مرا بگذار و شعرم خوان که شاعر
شنیدن دارد و دیدن ندارد. | 465 | 17 | Loading... |
06 Media files | 452 | 30 | Loading... |
07 قشنگترین محتوا رو دارههه💞> | 277 | 0 | Loading... |
08 عمیقاً به کسی نیاز داشت که او را از دست خود بدزدد و با خود به جهانی دیگر ببرد. | 349 | 4 | Loading... |
09
آنقدر پیوسته به تو فکر میکنم که میپندارَم خودِ منی، در تنی دیگـر. اگر آدم و حـوا بودیم، به طبَعِ تو سیب سرخ گناه را میچیدم؛ بارها و بارها.
◞ ִֶָ #آباندخت.◜ | 172 | 7 | Loading... |
10 با اجازه غزلی تازه فدایت کردم،
بر سر سجده نه در شعر دعایت كردم
با اجازه از همه دست كشیدم امشب
و تو را از وسط جمع سَوایت كردم
با اجازه از تو و چشم و لبت میگویم
چه كنم دست خودم نیست هوایت كردم
با اجازه تو طبیبی و منم باز مریض
تو بزن بوسه بگو باز دوایت كردم
با اجازه به خیالات خودم میپیچم
مثلا بودی و اين بار صدایت كردم
با اجازه از شما و بی اجازه از همه
بوسه بر شعر زدم باز دعایت كردم
گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟
راستش زور من ِ خسته به طوفان نرسید
گر چه گفتند بهاران برسد مال منی
قصه آخر شد و پایان ِ زمستان نرسید
من گذشتم که به تقدیر خودم تکیه کنم
جگرم سوخت ولی عشق به عصیان نرسید
کلِ این دهکده فهمید که عاشق شدهام
خبر اما به تو ای دختر چوپان نرسید
در دل مزرعه بغضم سله بسته است قبول
گندمم حوصله کن، نوبت باران نرسید
نان عاشق شدنم را پسر خان میخورد
لقمه ای هم به منِ بچهی دهقان نرسید
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
حیف دستم سر آن موی پریشان نرسید.
شهریار | 670 | 37 | Loading... |
11 نوشته های آبان با روح و روان آدم حرف میزنه. | 272 | 0 | Loading... |
12 بعد از تو همهجـا به دنبالت خواهم گشت، در واژههای آبی، میـان دمنوش بهارنارنج یا زیر درختِ بلوط، شاید ردی از تو در آنجا باشد؛ چقدر آنجاهایی که تو هستی خوشبختاند.
◞ ִֶָ #آباندخت.◜ | 303 | 5 | Loading... |
13 موجهای بی رنگِ دریا آرام تر از هروقتی به پیکرهی ساحل میرسیدند و او، طبق عادت هرروزش روی صندلیِ چوبیِ پشت پنجره نشسته و با لبخند محوی از نمای آبی-خاکستری مقابلش لذت میبرد.
نفسهایش به لطفِ عودِ قهوه، معطر شده بودند...
انگار تمام کارهای نیمهتمامش را تمام کرده و اگر دنیا درهمان نقطه متوقف میشد، پشیمانی در وجودش رنگ نمیگرفت. #تگرگ | 8 | 1 | Loading... |
14 موجهای بی رنگِ دریا آرام تر از هروقتی به پیکرهی ساحل میرسیدند و او، طبق عادت هرروزش روی صندلیِ چوبیِ پشت پنجره نشسته و با لبخند محوی از نمای آبی-خاکستری مقابلش لذت میبرد.
نفسهایش به لطفِ عودِ قهوه، معطر شده بودند...
انگار تمام کارهای نیمهتمامش را تمام کرده و اگر دنیا درهمان نقطه متوقف میشد، پشیمانی در وجودش رنگ نمیگرفت. #تگرگ | 134 | 2 | Loading... |
15 دوست دارم متن هاشو بغل کنم اینقدر قشنگن. | 219 | 0 | Loading... |
16 رزسفیدش به خاکستر مینشست و دوباره اوج میگرفت؛ تیغهای نشسته بر پیکرش او را دوباره به جان گرفتن وادار میکرد. | 267 | 1 | Loading... |
17 قشنگترین از این پیام وجود نداره💌> | 1 023 | 30 | Loading... |
18 مورد علاقه😭❤️ | 120 | 1 | Loading... |
19 Media files | 114 | 2 | Loading... |
20 ꈍᴗꈍ | 116 | 2 | Loading... |
21 ایکاروان آهسته ران، کآراٰم جانم میرود
آن دل که با خود داشتم، با دل ستاٰنم میرود... | 116 | 2 | Loading... |
22 Media files | 110 | 2 | Loading... |
23 چنل مورد علاقم😭✨ | 89 | 0 | Loading... |
24 «سخت است همزیستی دائم با کسانی که دغدغههایت را نمیفهمند، اما عزیزانِ تو هستند.» | 88 | 3 | Loading... |
25 💚 گـرامافـونے درڪنارِ دوغ آبعـلے؛ | 91 | 2 | Loading... |
26 خارج شوید! آخرین کلمات مال دیوانهگان است که به اندازه کافی حرف نزدهاند.»
_کارل مارکس | 87 | 0 | Loading... |
27 هوای بارونی + آهنگ های علی رضا قربانی + همایون شجریان + شادمهر >> | 77 | 1 | Loading... |
28 Media files | 84 | 0 | Loading... |
29 -شاید روزی باز تو را دیدم،
شاید دیدمت و گفتم چقدر آشنا بود؛ اما نمیدانم که بود!
شاید این اتفاق روزی بیافتد که در تابستان برف و کولاک رخ داده! | 100 | 1 | Loading... |
30 انسان محصول ِ تفکرات، تصمیمات و انتخابهای خودشه. | 95 | 2 | Loading... |
31 این دنیا که نشد؛
قرار ما باشد آن دنیا اول شهریور زیر درخت گیلاس! | 112 | 0 | Loading... |
32 همینقدر راحت میتونه به همم بریزه و من هیچکاری از دستم برنمیاد. | 121 | 1 | Loading... |
33 و من هنگام غروب خسته ی اشیا، در تمنای نبض چمن تورا،در سر آغاز یک باغ خواهم رسانید. | 129 | 0 | Loading... |
34 لبخند ، تنها وجودیت انسان است که همیشه سبز، بر روی دو شاخه ی لب هایش جوانه میزند . | 129 | 1 | Loading... |
Repost from 小さな部屋
حال که از ساده ترین چیزها متاثر میشوی،
بسی رنج خواهی برد دوستِ من،
این جهان با آدمهای بسیار حساس، سر سازگاری ندارد.
چه اصراری که اسرارم بدانی
اگر سِرّ است، پرسیدن ندارد
مرا بگذار و شعرم خوان که شاعر
شنیدن دارد و دیدن ندارد.
Repost from 小さな部屋
عمیقاً به کسی نیاز داشت که او را از دست خود بدزدد و با خود به جهانی دیگر ببرد.
Repost from «قبیلهیخورشیدِنیمهشب.»
آنقدر پیوسته به تو فکر میکنم که میپندارَم خودِ منی، در تنی دیگـر. اگر آدم و حـوا بودیم، به طبَعِ تو سیب سرخ گناه را میچیدم؛ بارها و بارها.
◞ ִֶָ #آباندخت.◜
با اجازه غزلی تازه فدایت کردم،
بر سر سجده نه در شعر دعایت كردم
با اجازه از همه دست كشیدم امشب
و تو را از وسط جمع سَوایت كردم
با اجازه از تو و چشم و لبت میگویم
چه كنم دست خودم نیست هوایت كردم
با اجازه تو طبیبی و منم باز مریض
تو بزن بوسه بگو باز دوایت كردم
با اجازه به خیالات خودم میپیچم
مثلا بودی و اين بار صدایت كردم
با اجازه از شما و بی اجازه از همه
بوسه بر شعر زدم باز دعایت كردم
گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟
راستش زور من ِ خسته به طوفان نرسید
گر چه گفتند بهاران برسد مال منی
قصه آخر شد و پایان ِ زمستان نرسید
من گذشتم که به تقدیر خودم تکیه کنم
جگرم سوخت ولی عشق به عصیان نرسید
کلِ این دهکده فهمید که عاشق شدهام
خبر اما به تو ای دختر چوپان نرسید
در دل مزرعه بغضم سله بسته است قبول
گندمم حوصله کن، نوبت باران نرسید
نان عاشق شدنم را پسر خان میخورد
لقمه ای هم به منِ بچهی دهقان نرسید
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
حیف دستم سر آن موی پریشان نرسید.
شهریار
Inicia sesión y accede a información detallada
Te revelaremos estos tesoros después de la autorización. ¡Prometemos que será rápido!