cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

🕷️

Mostrar más
El país no está especificadoEl idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
Publicaciones publicitarias
988
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

ترجیحا گوله شین توبغلش و تو گوشش بگین "همه‌ چیز‌ منی‌ تو". @Marian_Dark_Cottage 🌚🤍
Mostrar todo...
sticker.webp0.12 KB
#پارت_5 بیتا سری تکان داده و حواسش را به جواب فرنوش جمع می‌کند. _چیز جدیدی نتونستم به دست بیارم سوابقش کامال سفید بود. فقط اینکه 5 سال پیش درست توی تاریخ قتلش با سحر ازدواج میکنه و سه سال بعد سحر حامله میشه. یه شرکت مهندسی داره به اسم رایان مهر و اسم پسرش هم آرش هست. پدرش یه معلم بازنشسته هست و مادرش هم خانه داره. دو تا خواهر و یه برادر داره. تمام اطلاعات مربوط بهش رو بررسی کردم تا جایی که تحقیق کردم با کسی دشمنی نداشته. تو کار خالف هم نبوده. فقط تنها چیزی که این وسط مشکوکه مرگ مادر سحر هست. ازدواج سحر و امیر یه ازدواج فامیلی نبوده. هنوز نتونستم اینو پیدا کنم که سحر و امیر از کجا با هم آشنا شدن... بیتا که بال بال زدن مادرش را می‌بیند به فرنوش می‌گوید : _تا 1 ساعت دیگه بیداری؟ فرنوش نگاهی به ساعت دیواری انداخته و در جواب می‌گوید : _آره بیدارم اما دیرتر نشه _خیل خب خوبه بهت زنگ می‌زنم. بعد از آن موبایل را از گوشش فاصله داده و با بی میلی می‌گوید : _مادر من یکم صبر نداری؟ یکم فرصت می‌دادی تا حرفشو کامل بزنه. مادرش اخمی کرده و به حالت قهر پشت به او کرده تا از اتاق خارج شود. _همش کار، کار، کار. تو دفتر که کار میکنی حداقل توی خونه کاراتو نیار یکمم با ما وقت بگذرون... ناسلامتی خانوادتیم. چشم به راهتیم بیای و یکم ببینیمت. بیتا تسلیم وار دستش را بالا برده و لبخندی می‌زند. _باشه قربونت برم. ناراحت نشو. تو ببخش. الان میام با هم بریم یه شام توپ مامان پز بزنیم تو رگ. 1 ساعت بعد در حالی که زیر چشمی به مادرش خیره شده بود تصمیم گرفت سوسکی وار رد شده تا به اتاقش برود.
Mostrar todo...
#پارت_4 ماشین را به راه انداخته و به سمت خانه راه می افتد. در همان حال هندزفری را درون گوشش می‌گذارد و شماره ی فرنوش را می‌گیرد. _الو بیتا جون سلام _سلام فرنوش هنوز دفتری؟ _آره چطور؟ با صدای بوق ممتدد ماشین پشت سریش لحظه ای مکث کرده و جواب فرنوش را نمی‌دهد. ماشین را منحرف می‌کند تا بلکه راننده محترم دستش را از روی آن بوق برداشته و صدای مزاحم و گوش خراشش را قطع کند. _فرنوش میخوام در مورد امیر جمشیدی بیشتر تحقیق کنی و گزارشش رو تا شب برام بفرستی فرنوش زیر لب زمزمه کنان می‌گوید : _یه امروزو قرار بود زودتر برم خونه ها سپس صدایش را بلند کرده و می‌گوید : _تا شب به دستت میرسونم _خوبه... فعلا گوشی را قطع کرده و هندزفری ها را از گوشش بیرون می‌کشد و صدای ضبط را بالا می‌برد. *** _بیتا مامان بیا شام با دیدن ایمیلی که از طرف فرنوش بود نفس خشمگینش را بیرون داده و شماره اش را می‌گیرد. جواب که می‌دهد بدون آنکه فرصتی به او برای حرف زدن بدهد می‌گوید : _فرنوش برداشتی خود اطلاعات امیر جمشیدی که توی پرونده بود رو فرستادی؟ گفتم اطلاعات جدید. مادرش در اتاقش را باز کرده و وارد می‌شود. بیتا میان یک عالمه کاغذ روی زمین نشسته بود و سرش را در لپتاپ کرده بود و با تلفن حرف می‌زد. مادرش اشاره می‌کند. _تلفنو قطع کن... شامت سرد میشه
Mostrar todo...
#پارت_3 موبایلش را از جیب پالتویش بیرون آورده و شماره ی سرگرد همتی را که در صفحه ای از پرونده نوشته شده بود را می‌گیرد. منتظر به بوق های متمادی گوش سپرده و در همان حین صفحات پرونده را ورق می‌زند. _الو بفرمایید بیتا گوش به زنگ شده و جواب می‌دهد. _سلام آقای همتی بیتا چمرانی هستم کارآگاه پرونده ی قتل آقای امیر جمشیدی... کمی بعد با پایان حرفش صدای خشن و زمخت سرگرد بلند شده و می‌گوید : _سالم خانوم چمرانی... بفرمایید در خدمتم بیتا همانند او جدی شده می‌گوید : _تماس گرفتم بدونم امروز اداره هستید تا خدمت برسم یا خیر! در رابطه با این پرونده باید باهاتون صحبت کنم. _متاسفانه اداره نیستم و دارم به یه ماموریت مهم میرم؛ موقع برگشتم با همین شماره بهتون اطلاع میدم... مشکلی که نیست؟ بیتا سریعا اضافه می‌کند. _نه جناب... پس من منتظر تماس تون هستم. _بله حتما... خدانگهدار تماس را قطع کرده و عینک آفتابیش را از روی سرش پایین کشیده و باز روی چشم هایش می‌گذارد.
Mostrar todo...
#پارت_2 نمی‌گذارد چیزی بگوید و ادامه می‌دهد. _من رفتم تو هم دفترو ببند و امروزو زودتر برو فرنوش ذوق زده لبخندی می‌زند. _باشه ممنون از دفتر که بیرون می‌زند دسته ی عینک آفتابی اش را باز کرده و به چشم هایش می‌زند. سوئیچ ماشینش را به دور انگشتش چرخانده و در مشتش می‌گیرد. با خروجش از ساختمان به طرف ماشین آبی نفتی پارک شده اش می‌رود و قفلش را باز کرده و سوار می‌شود. در حین باز کردن پرونده عینکش را به سمت بالا هدایت کرده و مشغول می‌شود. کنجکاویش جوری گل کرده بود که نمی‌توانست تا رسیدن به خانه صبر کند. _امیر جمشیدی مهندس 34 ساله اهل شیراز در ساعت 4 و 30 دقیقه ی صبح در روز چهارشنبه 27 آبان ماه در منزلش به قتل رسید. شناسایی وی توسط همسر او سحر رحمانی دیزاینر 30 ساله انجام شده. وی هنگام رسیدن به خانه با فرزند کوچک 2 ساله اش در ساعت 8 صبح با سر بریده ی همسرش مواجه می‌شود. چهره ی بیتا از تصور آن صحنه ی وحشتناک درهم رفته و لب هایش را میگزد. _چه صحنه ی دلخراشی صفحه را ورق زده و نگاهش را به مشخصات مقتول و عکس های گرفته شده از قتل می اندازد. با جدیت و دقیق شده به عکس ها خیره می‌شود. به صفحه ی بعد و مشخصاتی که در رابطه با سرنخ ها بود رفته و با دیدن صفحه ی خالی ابروهایش از تعجب بالا می‌پرد.
Mostrar todo...
#پارت_1 _بیتا یه پرونده جدید داریم پایش را از روی میز برداشته و پایین می‌اندازد. به جلو خم می‌شود و دست دراز می‌کند که فرنوش گیج نگاهش می‌کند. _چیه؟ کجاست پس؟ فرنوش از قاب در فاصله گرفته و دستپاچه به پیشانی اش می‌زند. _یادم رفت بیتا چشم هایش را در کاسه می‌چرخاند و در نهایت با حرصی آشکار می‌گوید : _وای دختر... رسما کچلم کردی. خیر سرم ببین دارم با کی کار میکنم فرنوش دستی به سرش کشیده و با لب هایی آویزان عقب گرد می‌کند تا پوشه ی پرونده را بیاورد. به میزش که می‌رسد کشو را باز کرده و پرونده را با غرغر بیرون می‌کشد. _اینم اعصاب نداره ها... خب حالا با این بار شد سه دفعه. از قدیمم گفتن تا سه نشه بازی نشه... من چیکار کنم هی یادم میره _خانم تا سه نشه بازی نشه بده من اون پرونده رو با شنیدن ناگهانی صدایش شانه هایش بالا پریده و پرونده از دستش رها می‌شود. دستش را روی قلبش گذاشته و سرخ شده از خجالت می‌گوید : _میاوردم برات بیتا خنده ای کرده و خم می‌شود تا پرونده را بردارد. کمرش را صاف می‌کند و پرونده را به زیر بغلش می‌زند. _در کنار غرغرات به کارتم برسی بد نیستا... والا به جایی برنمیخوره
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
به نام عشق 📝
Mostrar todo...
sticker.webp0.18 KB
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.