‹ اک‍‌ی‍‌پ‌م‍‌اف‍‌یا‌ • پ‍‌ارای‌م‍‌وسی‌زاده ›

به خاطر مریضی نا به هنگامم، پارت نداریم🥲🥲🥲

. ۞❁𝑮𝒐𝒅 𝒘𝒊𝒍𝒍 𝒏𝒆𝒗𝒆𝒓 𝒍𝒆𝒂𝒗𝒆 𝒚𝒐𝒖 𝒂𝒍𝒐𝒏𝒆... 𝒕𝒓𝒖𝒔𝒕 𝒉𝒊𝒎 𝒘𝒊𝒕𝒉 𝒂𝒍𝒍 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒊𝒈𝒉𝒕ꨄ𓂀 خدا هیچوقت تنهات نمیزاره با تمام وجودت بهش اعتماد کن...♥️

دو پارت تقدیم نگاهتون🌸 ریپلای پارت اول رمان #اکیپ_مافیا به قلم: #پارای_موسی‌زاده #کپی_ممنوع_پیگرد_قانونی_دارد پیج اینستاگرام: @Paraymosazadeh خرید vip: @Froosh_vip_ekip_mafia چنل شخصیت‌ها: @character_ekip_mafia

≼ ‍اک‍‌ی‍‌پ‌م‍‌اف‍‌ی‍‌ا🌚🕊 ≽ #part200 ━•━━┅❊🤍❊┅━━•━ نفسی برای تنفس نمونده بود و من پاهام از گریه‌ی زیاد می‌لرزید. سرم روی شونه‌ی پارای که اندازه‌ش غیر عادی بود، بود و نفس که می‌کشیدم، تنها سئوالی که تو سرم می‌پیچید، این بود که پارای کی عطرش رو عوض کرده؟! اشک‌هام که بند اومد، خودم رو از آغوشش جدا کردم. نگاهم که به پاهای بزرگ و اسپرت‌های طوسی رنگ مقابلم افتاد، اخم‌هام درهم شد. پاهای پارای انقدر بزرگ بود؟! کی وقت کرد شلوارش رو عوض کنه و اسلش سفید بپوشه؟ اصلا پارای کی نظرش رو بابت لباس سفید عوض کرد و سر تا پا سفید پوش شد؟ کی وقت کرد بازو به این گندگی دربیاره؟ الله و اکبر! پارای که ریش نداشت؟! این چال خنده‌ها چیه؟! یا حضرت عباس بگو که من دو ساعته تو بغل سینا عر نزدم؟! - خوبی؟! افق دقیقا کدوم طرفه؟! مایل به محو شدن در افق! - پ... پارای... کوش؟! برعکس من که کرک و پر برام نمونده بود، سینا عادی و بی‌تفاوت بود. - تو ویلا. حضرت عباس هم باهام شوخی داشت انگار، مگه نگفتم بگو سینا نیست؟! - من... چیز... ببخشید... من فکر... فکر کردم پارای... ببخشید... قدمی ازش فاصله گرفتم که دست‌هاش از دور کمرم پایین اومد و من آب شدم از خجالت! - مشکلی نیست، خوبی؟! به مولا یه دقیقه دیگه اونطوری نگاهم می‌کرد، چیزی از من نمی‌موند. با وستپاچگی چرخیدم سمت دریا و لب زدم. - خوبم، خوبم هیچی نیست. لعنتی می‌بینی تا فیهاخالدونم از خجالت سرخ شده، چرا خم میشی سمت صورتم؟! - برای هیچی دو ساعته گریه می‌کنی؟ یعنی تی شرتم سر هیچی خیس شد؟ شت! برنامه عوض شد، مایل به باز شدن زمین و فرو رفتن در اعماق زمین! صورتم رو از مسیر نگاهش چرخوندم و گفتم: شرمنده، من دلم می‌گیره عادت دارم پارای یا عرفان یا یکی از نزدیکام رو بغل کنم و گریه کنم. اشتباه شد، حواسم نبود. ━•━━┅❊🤍❊┅━━•━ ❰ @EKIP_MAFIA3 📓🖇❱

≼ ‍اک‍‌ی‍‌پ‌م‍‌اف‍‌ی‍‌ا🌚🕊 ≽ #part199 ━•━━┅❊🤍❊┅━━•━ چیکار می‌کردم برای دل برادری که درد خودش رو دفن می‌کرد و مرهم غمم می‌شد؟! - مامان چی... چی شده؟! - خوبه نسیمم، خوبه. حبس نکن نفست رو، حبس نکن. من کتابی بودم که کل سال مقابل خواننده‌ش باز بود و اون حفظش می‌کرد. می‌دونست نفسم حبسه، می‌دونست هوا جایی بین قلبم و قفسه‌ی سینم زندونی شده. با بدبخی نفسی کشیدم که همزمان اشک‌هام هم روی صورتم ریختند. - نسیم، به خدا اونقدر بد نیست. ببین من؟ نفس بکش، خوبه حالش. حرف می‌زنه، نگاهمون می‌کنه، نفس می‌کشه. نسیم؟ نفهمیدم کی باشه گفتم و قطع کردم. سد مقاومتم شکس و هق، هق گریه‌م بلند شد. من هیچ وقت آدم ایستادگی و تحکم نبودم. قلبم تحمل درد و غم رو نداشت و من با کوچک ترین بهانه، می‌ترکیدم! نه خیسی پاهام، نه سرمایی که به تنم می‌نشست، نه تلفنی که صدای زنگش قطع نمی‌شد و نه صدای دریایی که بدتر قلبم رو به درد می‌آورد، هیچ کدوم من پر شده از غم رو به خودم نمی‌آورد. صورتم خیس بود، صدام جایی بین هنجره‌م قفل شده بود و چشم‌هام قصد باز شدن نداشتند. پاره‌ی وجودم توی بیمارستان بود و من دستم بهش نمی‌رسید. نفسم روی تخت بیمارستان بود و من اونقدری باهاش فاصله داشتم که نمی‌تونستم اسنپ بگیرم و برم پیشش! مادرم حالش خوب نبود و من توی هوایی نبودم که نفس می‌کشه! صدای نزدیک شدن قدم‌های آروم و بعدش ایستادنش کنارم رو حس کردم و من مثل همیشه پناه بردم به آغوشش. من به آغوش خواهرانه‌ی پارای عادت داشتم، تا صبح هم اشک می‌ریختم، چیزی نمی‌گفت و فقط آغوشش رو باز نگه می‌داشت. دل داریم نمی‌داد، چیزی نمی‌گفت، پا به پام اشک نمی‌ریخت، اما محکم فشارم می‌داد و من گاهی خجالت می‌کشیدم از اینکه خواهرمه، هم سنمه، اما مقاومت اون کجا، فرو ریختن‌های متداوم من کجا؟! ━•━━┅❊🤍❊┅━━•━ ❰ @EKIP_MAFIA3 📓🖇❱

تو‌جان‌و‌جانان‌منی‌رفیق💜💫»

روزم مبارک:)☘

دو پارت تقدیم نگاهتون🌸 ریپلای پارت اول رمان #اکیپ_مافیا به قلم: #پارای_موسی‌زاده #کپی_ممنوع_پیگرد_قانونی_دارد پیج اینستاگرام: @Paraymosazadeh خرید vip: @Froosh_vip_ekip_mafia چنل شخصیت‌ها: @character_ekip_mafia