One night in 1987

همیشه بر آنم که دلی را نشکنم، اما وقتی به خود نگاه می‌کنم، تکه تکه‌ام... ایلهان برک

واقعا از پی ام اس و اورتینک هاش متنفرم، دلیل گریه الانم انقدر خنده داره که حتی نمیتونم به کسی بگمش...

دیروز گربه روبروی کافه که تازه مامان شده بود بچه دومشم از دست داد...زنیکه لعنتی میرفت زیر دروازه دوتا توله‌شو میفرستاد تو کوچه که بازی کنن، خودشم از همون زیر تماشاشون میکرد که اگه خطری تهدیدشون کرد بپره بیرون و نجاتشون بده، آخه زن حسابی بچه رو چطوری میخوای از سرعت ماشینا نجات بدی؟ یارو رد شد رفت، بچتم کف کوچه جون داد، حالا اولیو از دست دادی گفتیم باشه، دومی رم همینطوری دادی رفت؟ این وسط نعش کشیش میمونه واسه من، یه جفت دستکش میکنم دستم میرم جنازه و سر ترکیده شده توله هارو جمع کنم، بعدش خانوم تازه یادش میوفته ناله کنه و گارد بگیره که بچمو کجا داری میبری؟ دیره عزیزم، دیره...حتی کوچولو هم پشماش ریخته بود، مامانه رو نگاه میکرد و غر میزد، حس میکنم بهش میگفت "خوبه من اونقدر حالیمه که بچه هام سقط میشن، تو کصخلی توی کوچه به این باریکی بچه میاری؟" خلاصه جفت جنازه هارو با فاصله دو روزه انداختم تو کیسه و گذاشتم یه گوشه، یه موتوری احمقم رد شد بهم گفت "دمت گرم" ابله یکی عین تو رد شد اینارو ترکوند دیگه...موقع نوشتن این متن، یهو یه طوری شدم، یادم افتاد مامانه امشب تنها می‌خوابه میدونین؟ آدم ته دلش خالی میشه یهو...عجیبه، بده... شبتون بخیر باشه دیگه✨

یه پروانه اومده تو اتاقم عین کصخلا داره می‌چرخه...🤦‍♀

پستشم گذاشتمممم https://www.instagram.com/p/C9Nhgm9IvfH/?igsh=MW43Nm9sNzd4OG5jNg==

حسی که واقعا داشتم:😂

طوری که من با گیتار شروین ژست گرفتم:

دیدین یه نفر یه طوریه که آدمهای عادی خیلی بیخودی به حرفهاش میخندن و مثلا حال میکنم باهاش؟ من خیلی سخت خندم میگیره و واقعا نمی درکم...شاید چون خودم همه بچه هامو میخندونم و می‌دونم رگ خنده بچه هام کجاست! منظورم اینه که، طرف واقعا بی مزست...هیومرش صفره و همون یه ذره رو هم از هیومر یکی دیگه دزدیده... بسه دیگه اه!

یه چیزی خیلی همیشه سخت بوده واسم بچه ها