cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

⚜ MADAM BOXER ⚜

روزی یک پارت تقدیم تون🍷

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
20 647
Suscriptores
-22924 horas
+3 2067 días
+3 48630 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

Repost from N/a
_ نمیخوام سگ شم عزیزکم ! بیا بغلم تا آروم شم .. باشه پرنسس؟ اشک میریزم اسحاق ناراحت لب میزنه _دن مارکوس .. یه انگشت بزنی بهش میمیره لطفا خیز میگیرد سمتش و بی توجه به اشک و جیغ های نورا او را از پشت اسحاق بیرون میکشد و در آغوشش حبس می‌کند، _من کی انگشتم بهش خورده تا حالا؟فقط باید تو بغلم باشه ، خودش آرومم کنه خم میشود وکنار گوشش پچ میزند: _ هیش .. پرنسس، آروم بگیر دخترکم نلرز وگرنه سگ تر میشم و...🔞❤️‍🔥
Mostrar todo...
رُز سیــ𝐷𝑎𝑟𝑘𝑅𝑜𝑠𝑒ــاہ🥀

هشدار: این رمان برای همه ی سنین مجاز نیست🔞 رمان مجموعه #رز‌سیاه‌ آنلاین و در حال تایپ است روزی یک پارت به جز جمعه ‌‌به قلم: لی لی(sh) تبلیغات @Airuosh

Repost from N/a
با صدای قدمای نزدیکش به اتاق زیر تخت لیانا بیشتر تو خودم جمع شدم . - کجایی پرنسس؟ بهتره بیایی بیرون تا خودم پیدات کنم. اونوقت اتفاق خوبی برات نمی افته بیب. دستم و روی دهنم فشردم. کفشش دقیقا جلوی چشمام بود صدای سرد و خشنش روح از تنم جدا کرد: - پس کوچولو من دلش تنبیه میخواد آره؟ چشمام و محکم روی هم فشردم و از ترس میلرزید که دستی روی....💀 https://t.me/+QLH2UrKWQxA4NDA0 یکی از قدرتمند ترین مرد های ایتالیا اون و دزدیده و وسط جلسه ی انلاینش دخترک رو...🙊😱 ورود افراد زیر ۲۰ سال ممنوع میباشد❌
Mostrar todo...
👍 2 1
- من عفونت دارم. با اخم ازم رو برگروند و گفت: - به من چه که تو چه مرضی داری. برو بخواب بچه لنگون لنگون رفتم سمتش و با درد نگاهش کردم. - اخه میخاره....همش قلقلکم میده. - لعنت بر شیطون. نکنه ازم می خوای واست بخارونمش. اشکی از چشمم ریخت و گفتم: - شما هی باهام می خوابید من بدتر میشم. میخاره خیلی. دندوناشو به هم سایید و منو نشوند رو پاش. دامن کوتاهمو کنار زد و گفت: - این وظیفه ی توئه که هروقت بخوام لنگاتو باز کنی. الانم نترس خودم می خارونمت. ترسیده نگاش کردم که جفت انگشتش رو درونم فرستاد و...🔥👇 معلم برادر زاده اش رو هر شب انگشت میکنه🔞😱 https://t.me/+QLH2UrKWQxA4NDA0
Mostrar todo...
👍 1
#مادام_بوکسور #پارت_224 🍷🍷🍷🍷🍷🍷 کلافه مشتی به فرمون کوبید و بی حوصله چشم ابرویی براش کج کرد.. +خب خداروشکر غریبه ی جمع فقط منم دیگه.. _ببین کمیل اصلا داستان جوری که تو فکر می کنی نیست،فقط باید صبر کنی.. من اگه بگم،دلارای واقعا دیگه کاتم می کنه همین جوریشم داغونه، نمی خوام ازاین بیشتر حالشو خراب کنم پس بفهم و انقد مَته نشو دیگه.. ماشینو روشن کرد راه افتاد بدون این که حرفی بزنه،فقط یه چیزی مثل خوره به جونش افتاده بود و هرکاری می کرد معین نم پس نمی داد.. _کجا میری؟ من خونه نمیرم اگه مزاحم نیستم بیام پیش تو.. +پیش من؟! تو که کهیر می زدی وقتی پاتو می ذاشتی اون جا! _دیگه مجبورم تحمل کنم تا ببینیم چی پیش میاد.. +حداقل بگو این مخفی کاریاتون تهش به کی ختم میشه؟! _به تو.... به دلی... به من... به زندگی سه تامون.. چشماشو بست و چند ثانیه ای سکوت کرد،معلوم بود حسابی شاکیه و نمی خواد حرفی بزنه باعث دلخوری بشه.. راه افتاد و تو مسیر آهنگ مورد علاقه دلی رو پلی کرد و یه جاهاییشو باهاش می خوند.. ¤نمیشه ازت دل کند تو که از همه عالم و آدم سری¤ یه جوری بهم وصلی که بخاطرت از همه کندم سریع¤ شدی مسکن دردام بااین حال خرابم راه اومدی¤ تو شدی مثل خون تو رگام حاکم قلبم نور شبام¤ تو خودت چی داری اخه دختر فسقلی که یه ثانیه از ذهنم بیرون نمیری..! جمله ی آخرش یه خورده با صدای بلند بود که معین شنید و شروع کرد دلقک بازی و مسخره کردن.. _یه بیست سی متر زبون داره که گاهی مثل نیش مار عمل می کنه.. یه جفت چشای رنگی هم داره که احتمالا اونا دلتو برده و شل شدی.. +نمی دونم درسته یانه معین.. مغزم بهم ریخته نمی تونم درست تصمیم بگیرم... _بیخیال بابا! دختر به این گلی خدا سر راهت گذاشته خودتو چس می کنی؟! +نه احمق.. می ترسم نتونم اون جوری که باید،حالشو خوب کنم.. به اندازه ی کافی درد کشیده نمی خوام منم یه درد جدیدی بشم براش... 🍷🍷🍷🍷🍷🍷
Mostrar todo...
118👍 36🔥 8
_14سالته و اینقدر اغواگری بلدی؟ نیشخندی زدم و انگشتمو رو کتش به حرکت درآوردم.نزدیک گوشش شدم و ناخنای قرمزمو ،بی رحمانه رو پوستش کشیدم: _ این که چیزی نیست... تو حتی هنوز بدنمو ندیدی! آب دهنش و قورت داد.حتی میدونست با دیدن لباس دکلته ای که به تنمه، قراره چه بلایی سر هورموناش بیارم.رو به روش ایستادم و فکشو به سمت بالا تنم بلند کردم: _ بیا...همون چیزی که سعی میکردی مخفیانه ازش عکس بگیری...حالا جلو چشاته میخوای باهاش چی کار کنی؟ بادیگارد خشن، جا زد و چنگی به...🔞 https://t.me/+YPSA55oOuCoxNDNk https://t.me/+YPSA55oOuCoxNDNk
Mostrar todo...
_من بادیگاردتم نه عروسکت... دست به کمر جلوش ایستادم: _ به بادیگاردم دستور میدم ... مانع ادامه حرفم شد و با صدایی گرفته لب زد: _ هیشششش... صداتو بیار پایین اگه یکی بفهمه ازم چی میخوای دیگه باردیگارت نمیمونم کوچولو... اخمی کردم و دست به سینه شدم: _مگه چی میخوام؟میخوام بیای با هم زن شوهر بازی کنیم دیگه... لبخند مرموزانه ای زد : _قبوله...من میشم شوهرت🔥🔞 https://t.me/+YPSA55oOuCoxNDNk https://t.me/+YPSA55oOuCoxNDNk یه دختر 14ساله که پرنسس یه خانوادس، داستان از اونجایی مهیج میشه که یه دکتر میشه بادیگارش ...
Mostrar todo...
_چه مرد بی عرضه ای هستی... لباسمو به گند کشوندی...اه... سر به زیر انداخت و خجالت زده لب زد: _ ببخشید خانوم...خودم درستش میکنم... از شدت عصبانیت جیغی سرش کشیدم: _چیو درست میکنی ...تموم لباسم رنگ شربت آلبالو شد... گندت بزنن.مریضاتم اینطوری مداوا می‌کنی ؟ _یه قطره رو پوستتون از شربت مونده... یک دفعه سرشو نزدیک جناغ سینم آورد و... https://t.me/+YPSA55oOuCoxNDNk نویان، دختری دوردونه که دچار مشکلات روحی شدیدی شده، یه پسر،اونم از نوع دکترش میشه بادیگارد این دختر، اون پسر خوب بلده دختر مارو مداوا کنه...🔞
Mostrar todo...
_14سالته و اینقدر اغواگری بلدی؟ نیشخندی زدم و انگشتمو رو کتش به حرکت درآوردم.نزدیک گوشش شدم و ناخنای قرمزمو ،بی رحمانه رو پوستش کشیدم: _ این که چیزی نیست... تو حتی هنوز بدنمو ندیدی! آب دهنش و قورت داد.حتی میدونست با دیدن لباس دکلته ای که به تنمه، قراره چه بلایی سر هورموناش بیارم.رو به روش ایستادم و فکشو به سمت بالا تنم بلند کردم: _ بیا...همون چیزی که سعی میکردی مخفیانه ازش عکس بگیری...حالا جلو چشاته میخوای باهاش چی کار کنی؟ بادیگارد خشن، جا زد و چنگی به...🔞 https://t.me/+YPSA55oOuCoxNDNk https://t.me/+YPSA55oOuCoxNDNk
Mostrar todo...
👍 1
_چه مرد بی عرضه ای هستی... لباسمو به گند کشوندی...اه... سر به زیر انداخت و خجالت زده لب زد: _ ببخشید خانوم...خودم درستش میکنم... از شدت عصبانیت جیغی سرش کشیدم: _چیو درست میکنی ...تموم لباسم رنگ شربت آلبالو شد... گندت بزنن.مریضاتم اینطوری مداوا می‌کنی ؟ _یه قطره رو پوستتون از شربت مونده... یک دفعه سرشو نزدیک جناغ سینم آورد و... https://t.me/+YPSA55oOuCoxNDNk نویان، دختری دوردونه که دچار مشکلات روحی شدیدی شده، یه پسر،اونم از نوع دکترش میشه بادیگارد این دختر، اون پسر خوب بلده دختر مارو مداوا کنه...🔞
Mostrar todo...
👍 1
_من بادیگاردتم نه عروسکت... دست به کمر جلوش ایستادم: _ به بادیگاردم دستور میدم ... مانع ادامه حرفم شد و با صدایی گرفته لب زد: _ هیشششش... صداتو بیار پایین اگه یکی بفهمه ازم چی میخوای دیگه باردیگارت نمیمونم کوچولو... اخمی کردم و دست به سینه شدم: _مگه چی میخوام؟میخوام بیای با هم زن شوهر بازی کنیم دیگه... لبخند مرموزانه ای زد : _قبوله...من میشم شوهرت🔥🔞 https://t.me/+YPSA55oOuCoxNDNk https://t.me/+YPSA55oOuCoxNDNk یه دختر 14ساله که پرنسس یه خانوادس، داستان از اونجایی مهیج میشه که یه دکتر میشه بادیگارش ...
Mostrar todo...
👍 2
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.