cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

سووَشون

گاهی خودم رو خانم ویتوری صدا می‌زنم. دختری نوزده‌ساله و سرگردون. دوست دارم توی یکی از روستاهای انگلیس زندگی کنم. https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-830703-4zdF2wU

Mostrar más
Irán199 860Farsi185 958La categoría no está especificada
Publicaciones publicitarias
234
Suscriptores
-224 horas
-87 días
-330 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

Repost from paperback
وقتی این رو گفتم قطعاً درباره‌ی جاده‌های مازندران گفتم. هر موقع در جاده‌هایی غیر از جاده‌هایی مازندرانم آرزو می‌کنم که کاش در مازندران بودم. که ای کاش از مازندران حرکت می‌کردم. هراز، کندوان، چالوس، نور، فیروزکوه، پل‌سفید، همه‌اش رو دوست دارم، عاشق اون لحظه‌ایم که از تونل خارج می‌شی و ورسک رو می‌بینی و هیچ‌وقت برات عادی نمی‌شه و بعد می‌ری آب برمی‌داری! هر شهر انگار که جای مقدسی باشه، آداب داره. امروز فکر می‌کنم که اگه شاهرخ مسکوب در دهه‌ی چهل اون‌قدر زیاد همراه با معشوقه‌اش به مازندران می‌رفت، چای می‌خورد و برمی‌گشت تهران، بیشتر از‌ وقت گذروندن در ماشین یا مخفی‌کاری، رفتن به زادگاهش یا هر چیزی دیگه‌ای، به‌خاطر جاده‌های مازندران بود.
Mostrar todo...
1
Kygo - Without You (with HAYLA).mp310.26 MB
7.78 KB
Repost from اینجا
Photo unavailableShow in Telegram
Repost from اینجا
Photo unavailableShow in Telegram
من وقتی پارسال به این آهنگ گوش می‌دادم، تصور می‌کردم که در یک شهر دیگر تنها زندگی می‌کنم. بیست و چهارسالم است. موهایم کوتاه‌ست و آپارتمان نقلی و قدیمی‌ای خونم است که آسمان غروب را میشه از پنجره‌ی آشپزخونه‌اش دید. حالا البته خیلی از این موقیعت دور هستم. ولی خب تقریبا موهای بلندی ندارم و تقریباً یک شهر دیگر هستم و این خانه هم پناهگاه من شده.
Mostrar todo...
2
امشب دیگر آخرین شبی است که میخواهم بخاطر امتحانات دانشگاه بیشتر بیدار بمانم. فردا امتحان فیزیولوژی است و تمام. قهوه درست کردم. ظرف‌ها را شستم و لباس‌ها را درون کیف جمع کردم تا فردا بعد از امتحان برگردم خانه. احساس روحی را دارم که از حیات واقعی جدا شده‌! انگار دارم برمی‌گردم به جریان اصلی زندگی. جایی که بودم، اتاق خودم، خانواده، همان زندگی و بو و عطر سابق و البته همیشگی. نمی‌دانم چگونه احساساتم را توصیف کنم. همکلاسی دانشگاهم تمام نکات مهم دو جزوه‌ی مردان و زنان را برایم خلاصه‌ کرد و با ویس توضیح داد و من فکر می‌کنم هیچوقت این کمک او را فراموش نخواهم کرد. احتمالاً دلم برای دانشگاه در تابستان تنگ خواهد شد؛ و همینطور دو همکلاسی صمیمی‌ام. باد کولر حالا خودش را تا اتاق می‌رساند و این خانه‌ی کوچک و نقلی خیلی زود با کولر یخبندان می‌شود. هیچ چیز اینجا نه به‌نظر سرجای خود می‌رسد و نه در جایی پرت و نامناسب است! شاید هم مثل من است. مثل خود من. کشویم را از لباس و وسایل خالی کردم. باید آب درون کتری را هم خالی کنم. در یخچال را چک کنم. کیسه‌های آشغال‌ها را صبح در سطل زباله بندازم. کلید را فراموش نکنم و تمام احساساتم را دوباره به آغوش بکشم و بروم. انگار قسمت نیست من حالا حالاها جایی آرام بگیرم. می‌روم و می‌آیم.
Mostrar todo...
❤‍🔥 1
من هرچقدر از میزان علاقه‌ای که به این آهنگ دارم بگم، کمه!
Mostrar todo...
Shahin Najafi Dahani Jerideh Az Faryad.mp38.72 MB
Vigen Pari Darya.mp32.99 MB
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.