296
Suscriptores
+124 horas
+37 días
+830 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
همیشه تا لحظه ی آخر، تا اون لحظه ی که فکر میکنی رسیدن ناممکنه و از خواسته ات هنوزم دوری، تااون لحظه ی که تاریکه.. تلاش کن!
به قول فلورانس اسکاول شین، تو کتاب چهار اثر میگه:
"خواستههای آدمی اغلب در آخرین لحظه برآورده میشوند چون آدمی کار را وا مینهد. یعنی از استدلال دست میکشد و خرد لایتناهی مجال کار مییابد."
🚬
❤ 1🙏 1
دراز کشیده بودم روی تخت، نگاهش می کردم که پیرهن سفید منو پوشیده بود که ترکیبش با رنگ گندمی پوستش بس بود برای این که من یادم بیاد چقدر دوستش دارم. تکیه داد به دیوار بغل پنجره، موها ریخته روی شونه ها، پاهای کشیده لختش قشنگ ترین مجسمه دنیا. سیگار می کشید، چشماش هنوز گریه ای بود از جروبحث اول شب. گفتم نکش اون لامصبو. برگشت نگام کرد، دهن کجی کرد. سیگارشو خاموش کرد. پاشدم اومدم کنارش، آروم و بی صدا همونجور که فقط خودش بلد بود سر خورد تو بغلم و دوباره فتحم کرد. گفت من این پیرهنت رو می برم. گفتم ببر، میخوای چیکار آیینه دق جلوی چشمت باشه؟ خندید. گردنشو بوسیدم و گفتم چطوریه که تو وقتی میای میگی سلام انگار نه انگار که این همه وقت نبودی؟ چرا من زورم نمیرسه به لبخندت؟ دستمو گرفت و گذاشت روی صورتش، خیس خیس بود. گفت کاش میشد نرم. ساکت موندم. گفت حالا سگ نشو، خودم میدونم. همیشه یا خیلی زوده که یه چیزی رو شروع کنیم، یا خیلی دیره. اشکاشو پاک کردم، گفتم ببین برف داره میاد. نگاه کرد، برف تو نور چراغ خیابون دیدن داشت، ذوق کرد، گفتم دیدی هنوز سه سالته؟ غش غش خندید، غرق شدیم تو تختخواب سرد و اتاق تاریک.
صبح شده بود، رفته بود، دیشب که می رفت ردپاش مونده بود روی تن کوچه، از در خونه تا ماشینش. حالا اما برف رد پاش رو پاک کرده بود. روی شیشه ها کردم، اول اسمشو نوشتم، عین پسرکای عاشق. دیدم پیرهن سفیدم تاشده روی دسته مبل مونده، یقه پیراهن سرخ شده بود از رژ قرمزش. برف می اومد، سرد بود، پشت پنجره پرنده کوچکی از سرما کز کرده بود. توی کوچه هیچ ردپایی به هیچ جایی نبود، همه مردم از این شهر رفته بودن، من مونده بودم و پرنده ای که داشت می مرد و آوازهای شرقی شجریان. پیرهن سفیدمو تنم کردم، دراز کشیدم جلوی بخاری، چشمامو بستم و گفتم سلام ساعتِ دوری، سلام قرنِ یخی.
و می دونستم دیگه خورشید هیچ سلامی این آدم برفی کلافه رو آب نمی کنه...
🚬
مادر می گوید
درون هرزنی اتاق های قفل شده ای هست،
آشپزخانه های لذت،
اتاق خواب های اندوه
و حمام های بی علاقگی.
مردها گاهی وقت ها با کلید می آیند،
گاهی وقت ها با چکش...
🚬
🔥 1😢 1
میبینی؟ دیگر دستم به نوشتن درباره تو نمی رود. دیوانه ای که دوستت داشت از من رفته. یک خالی بزرگ درونم ساخته ای، مثل خالی بزرگی که در زندگیم ساخته بودی با بودنت که شبیه نبودن بود. حالا روزها و شبها را بدون این که یادت بیفتم می گذرانم، و در معاشرت رنجهای مستمر دیریست دستم به پناه موهات، لبهات، حرفهات مجهز نیست. دستم خالی مانده، مثل دنیام و دلم. گذاشتم سلام سرد آخرین بارت تصویری از تو باشد که در ذهنم نگه می دارم. گذاشتم انجماد از تو برسد به رگهای من. بالاخره در یک چیز شبیه تو شدم: من هم مثل تو، من را دوست ندارم.
با این همه، خورشید شبهای سرد قدیم، هرجا هستی، هرجا نشستی از یاد نبر آن حرفهای دم صبح حقیقت داشت. آن بوسه ها، آن گرمای ناگهان، آن دیوانگی در هر تماس ساده. تمامش حقیقت داشت. گفته بودم دوستت دارم و راست گفته بودم، و میگویم دوستت ندارم و راست میگویم. حالا دیگر آن عطشناکی من و بی میلی تو تمام شده، دلهای ما دو فلجند بر دو ویلچر، دور از هم. به عکس آخری که گرفته ای نگاه می کنم، و می دانم حالا حقیقتی تیغدار میان من و توست، دوری و دوستی ....
#حمیدسلیمی
🚬
😭 1
اره اقای چاوشی...
بخون....
برای شهید سعید خسروی.......
لعنتی ها خوب چرا هرکی تو این نیروی بزرگ شهید میشه.... با هاش همخدمتی بودم
سال ۱۳۸۰ بود و من افتخاز خدمت تو ناوشکن البرز رو داشتم...همونی که از روش سهند رو ساختن....
اون مخابراتی بود...ادم تودار ولی لوطی منش...هنوز تکیه دادنش به استجی ها رو اروم سیگار کشیدنش یادمه....
هنوز چای هایی که توش دار و دواهای محلی میریخت ...طعمش یادمه.....
هنوز یادمه سعید که میگفتی:تو یه جور دیگه ای مهندس.....تو یه دنیای دیگه سیر میکنی.....
روحت شاد.....
من دیدم شجاعتت رو ...دیدم که چند تفر رو از اب کمککردی بگیرن.....
مثل اون وقتا که از چاییت میگذشتی برای بقیه
اینبارم از جونت گذشتی.....
ببخش ...نتونستم بیام تشییع پیکرت....پاهام جون نداشت......
شنبه نمیدونستم تو بودی که رفتی...فکر کردم یکی دیگس...ولی شبش که عکست رو برام فرستادن-همون البرزیهای قدیم-دیدم که تو رو از دست دادیم..........
ولی سعید....خون البرز هنوز جاریه.........
بهت قول میدم یادگاریت دریا خواهد رفت مثل قبل......
😢 3🫡 2
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.