𝟏𝟖𝟕𝟎.
| 𝘐𝘵 𝘥𝘰𝘦𝘴𝘯'𝘵 𝘵𝘢𝘬𝘦 𝘢 𝘬𝘪𝘭𝘭𝘦𝘳 𝘵𝘰 𝘮𝘶𝘳𝘥𝘦𝘳 𝘐𝘵 𝘰𝘯𝘭𝘺 𝘵𝘢𝘬𝘦𝘴 𝘢 𝘳𝘦𝘢𝘴𝘰𝘯 𝘵𝘰 𝘬𝘪𝘭𝘭. https://telegram.me/BChatBot?start=sc-1205297-W2BHsd2
Mostrar más259
Suscriptores
Sin datos24 horas
-17 días
+230 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
ولی کشف آن فایدهای نداشت؛ واضح بود که مستقل از علامت فضا وجود نداشت و شاید هرگز به وجود نیامده بود.
در جهان دیگر نه ظرفی وجود داشت و نه مظروفی، تنها غلظت علامت ها بر همه چیز تحمیل شده و روی همه چیز منعقد شده و همهی حجم فضا را اشغال کرده بود؛ تمام فضا داشت نقطه نقطه میشد، شبکه ای از خط و خراش و نقش برجسته و حکاکی؛ روی جهان از همه طرف و طول همهی ابعاد نوشته شده بود. دیگر راهی برای مرجع قرار دادن هیچ نقطه ای نبود؛ کهکشان به چرخش خود ادامه میداد، ولی من دیگر نمیتوانستم تعداد دور ها را بشمارم. هر نقطه ای میتوانست نقطه عزیمت باشد، هر علامتی که همراه بقیه انباشته شده بود میتوانست مال من باشد.
به یاد آوردم که زندگی در این اتاق انگار در زیر دریا اتفاق میافتد، زمان بی تفاوت از بالای سرم میگذشت، ساعت ها و روزها معنایی نداشتند.
از درون تاریک است، پنجرههای مشرف به میدان؛ در دل تاریک این دوزخ، پنجرهها به آسمان شرارت مشرفند؛ در این فضا، با طغیان احساسات و ارتجاعات به رقصی تلخ از فسانهای غمگین میپردازند، در این برکهی سرخ و سوزان سایههایی از آینده در دامان سوز و جوش داستان پرسه میزنند، به دنبال نوری که گناهان را پاکیزه و قلبها را آرام کند؛ پنجرهها، دروازه ای برای پیوندی ناگزیر با گذشته از بار سنگین خوابهایی که در دل تاریکی رویاهای زندگی فرسوده شدهاند، در این لحظه نوازندهی زندگی تازه ای خواهند شد.
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.