cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

💜غوغای🌙عشق🌙بازان💜

صداهای ماندگار اعضای گروه غوغای عشق بازان به تاریخ 1398/4/1 ɢʜᴏᴏɢʜᴀʏᴇ ᴇsʜɢʜ ʙᴀᴢᴀɴ🎙️🎵

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
189
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

. پاییز در راه است... غصه نخور رفیقِ دلتنگ و خسته‌ٔ من، پاییز قرار نیست همواره فصلِ رفتن و تنهایی و بغض باشد؛ شاید گمشده‌ٔ تو، پاییزِ امسال نارنجی‌ها را ببیند و دلش هوای عاشقی کند؛ شاید این پاییز بوی گیسوانت، فرهادی را مجنون کند؛ شاید این پاییز چهارچوبِ بازوانت، شیرینی را لیلی کند! آن‌وقت جان می‌دهد قدم زدن زیرِ باران در دنیایی دو نفره! غصه نخور رفیق... تاریخِ انقضای دلتنگی، همیشه زودتر از چیزی است که فکر میکنی! امیررضا_لطفی_پناه ♡ ♡   غوغاے عشق بازان ♡ ‌ ‌◉━━━━━━───────     ↻ㅤ  ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ @ghooghayeEshghBazan
Mostrar todo...
. کاش خبرهایِ خوب سر زده از راه میرسیدند. دستِمان را میگرفتند و میبردند جایی که نه غم باشد نه دوری. نه دلتنگی باشد نه فاصله. نه تنفری باشد نه بیزاری. نه ترسِ از دست دادنی باشد نه ناتوانیِ فراموش کردن. کاش دستِ اتفاقهایِ خوب آنقدر قوی بودند که میشد تمامِمان را یکجا بهشان بسپاریم که دیگر فوبیایِ فردایِ دوباره در وجودمان تکثیر نکند و ریشه ی خوشی هایمان را به یکبارِ نخُشکانَد. #فرگل_مشتاقی ♡ ♡   غوغاے عشق بازان ♡ ‌ ‌◉━━━━━━───────     ↻ㅤ  ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ @ghooghayeEshghBazan
Mostrar todo...
00:15
Video unavailableShow in Telegram
بیاموزیم با عزیزانمان زیبا حرف بزنیم خارج از هر گونه مرز بندی انسان انسان است چه مرد چه زن همانقدر که مرد ازاد است زن نیز ازاد است مگر اینکه مردی بخواهد زنان را به  زیر سلطه خود در بیاورد #مهراب_حیدری ♡ ♡   غوغاے عشق بازان ♡ ‌ ‌◉━━━━━━───────     ↻ㅤ  ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷
Mostrar todo...
همه چیو هی گم میکنم❤️
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
دلم از تمامِ دنیا یک "کلبه ی چوبی" می خواهد میانِ جنگلی دور افتاده و سر سبز کلبه ای قدیمی و دِنج ، که درهایِ ایوانش به سمتِ رودخانه ای خروشان باز شود ..... کنارِ پنجره اش که نشستم ، یک کوهستانِ مه گرفته و با شکوه را ببینم و روح و جانم تازه شود ..... شب هایِ تابستان ، رویِ پشتِ بامش دراز بکشم ، از زیباییِ بکرِ آسمانِ پر ستاره اش ، جان بگیرم و به رویایِ شبانه ای شیرین و لذت بخش ، سفر کنم ..... و شب هایِ زمستان هم ، با نورِ چراغ هایِ بادی و گرد سوز ، کنارِ آتشِ شومینه ، روی یک صندلیِ چوبیِ دست ساز بنشینم ، کتاب بخوانم و چای بنوشم ..... هر سپیده دم با صدایِ چهچهِ پرندگانِ سر خوش و بی غم ، چشم باز کنم ، نفسی آسوده و عمیق بکشم و از هوایِ تازه و جانانه ی طبیعتِ جنگل ، لذت ببرم ..... من برایِ دلخوشی ام ، یک کلبه ی دنج و آرام می خواهم ... جایی که هیچ کس مسیرش را بلد نباشد ..... جایی که بشود به دور از نگاهِ آدم ها ؛ از زیباییِ بکر و دست نخورده ی طبیعتش ، لذت برد ..... جایی که بتوان ، بدونِ هیچ دلهره و تشویشی ؛ برایِ مدتی هم که شده ؛ به معنایِ واقعی "زندگی کرد" !
Mostrar todo...
#همایون_شجریان @ghooghayeEshghBazan
Mostrar todo...