24 780
Suscriptores
+11824 horas
+1377 días
-1 49030 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
هلو آبدار🍑💦
#پارت33
آرمین مردونگـ❌یشو یه ضرب تو پشتم فرو کرد و #سینه هامو تو #چنگش گرفت که #جیغی از روی درد کشیدم..💦
-اییی ولم کن #وحشیی..
خمار دم گوشم پچ زد:
-هیشش هرزه من تموم شد..امیر معطل چی داداش؟ واقعا میخوای از خیر همچین #لعبتی بگذری که اونجا ماتت برده؟؟
امیر که تازه به خودش اومده بود لبخند #هیزی زدو جلو اومد:
-این بچه با این #بدن ریزه میزش میتونه دونفرو تو سوراخ تنگش تحمل کنه؟
از #درد چشمامو روی هم فشار دادم که آرمین با تک خنده ای گفت:
-کجاشو دیدی...به #جثهش نگاه نکن بیا #جلو حالتو ببر اوووف جوجه..
امیر روی تخت نشستو و روبه آرمین گفت:
-بیارش بالا داداش منم یه #صفا به اون تپل بین پاش بدم داره له له میزنه که..💦🔞
تا خواستم حرفی از سر مخالفت بزنم دو #انگشتشو تو #دهنم #فرو کرد..
-صدات در نیادا..مثل #پستونک بمکش انقد که دردی که قرار بچشیو فراموش کنی بیبی گرل...
چشمام اشکی شده بود و نق میزدم که خودشو بهم چسبوندو با یه حرکت #کلفتیشو تو #بهشتم فرو کرد و پا به پای آرمین تو سوراخم تلمبه میزد..
-چقدر داغی تو بیبی اوف...
https://t.me/+NZJoiVeN8SkzMzhk
https://t.me/+NZJoiVeN8SkzMzhk
https://t.me/+NZJoiVeN8SkzMzhk
دوتایی دختره رو خفت میکنن و ازش رابطه میخوان🤤💦
اخـــــطــار⚠️
این رمان از پارت اولش دارای صحـنه های باز ممنوعست💯
بچه وارد نشه🔞🚫
هـلـــو آبـدار ⛓🔥
مخصوص بزرگسال🔞💦
00:03
Video unavailableShow in Telegram
#پارت۱❌🔞
فشاری به مردونگی کلفت #رفیقشوهرم دادم و لوند گفتم:
- میشه امشب هم مثل دیشب، ک🍆یر کلفتت رو بمالی به ک🍓صم؟! ک🍓صم میخاره و ک🍆یرت رو میخواد...
زیرچشمی نگاهی بهم انداخت و با پوزخند گفت:
- باز اون شوهر ک.صکشت رفته پی دختر بازی و تو اومدی از ک🍆یر و خا.یهی رفیقاش آویزون شدی؟!
لببرچیدم و نق زدم:
- خب من چیکار کنم؟! میثم منو نمیکنه.... تازه مال تو از مال اون خیلی کلفت تره....
فشاری به #مردونگی کلفتش دادم و ح.شری گفتم:
- اووووم مهراب میخوام امشب خودم روی کلفتت #سواری کنم...
دستمو پس زد و بی تفاوت غرید:
- هرشب همینو میگی بچه، اما همینکه #کلاهکش به دم ک🍓صت میخوره، عینهو یه جسد توی تخت وا میری، بعدش من خودم باید بگ.امت...
قبل از اینکه چیزی بگم، با شنیدن صدای شوهرم ترسیده خواستم از جام بلند شم، که مهراب با بدجنسی منو کشید روی #مردونگیش و گفت:
- که میخواستی روی ک🍆یر رفیق شوهرت سواری بری توله؟! سواری کن...
سواری کن تا شوهرت بیاد ببینه زن ۱۷ سالهاش چطور روی #ک.یر رفیقاش کابویی میره...
همین لحظه در باز شد و #شوهرم با دیدن من که روی ک.یر #رفیقش نشسته بودم...
https://t.me/+bHYL-czt-0BhNzI8
https://t.me/+bHYL-czt-0BhNzI8
https://t.me/+bHYL-czt-0BhNzI8
https://t.me/+bHYL-czt-0BhNzI8
https://t.me/+bHYL-czt-0BhNzI8
زن ح.شری داره روی ک.یر رفیق شوهرش سواری میره، که شوهرش سر میرسه و....🔥😱🔞
#Part_1
_اوممم تا حالا دوتا ددی منو جر نداده بودن اوممم اوووف ک.صم میخاااارهههه
شیخ داشت از جلو جرم میداد و بابایی از پشت ک.صمو میمالید و صدای شلپ شلوپ میکرد
از شدت شهوت پاهام میلرزید و باورم نمیشد دارم زیر بابایی و شیخ ک.ص و کونم پاره میشه
_اههههه رفیق دخترتو گاییدم چه ک.ص آبدار و تنگی داره
بابایی با لذت رفیقشو پشتم فرستاد و منو روی خودش نشوند و سیلی به سینه های درشتم کوبید
_من میخوام دخترمو از ک.ص بکنم تو از ک.ون بگادش
تا به خودم بیام هردو همزمان از عقب و جلو واردم کردن از شدت درد و لذت جیغ کشیدم
به معناب واقعی جر خوردم که بابایی سینه هامو تو مشتش چلوند و آه بلندی کشید
_تا مامانش نیومده باید دوتا ددی هاش آبشو بیارن نه رفیق؟
شیخ لبمو تو دهنش کشید و تلمبه هاشون همزمان شد و ناله بلندی کردم... دوتا ددی داشتن هم خیلی خوب بود.
-وااای من تشنمههه لطفا بهم آب بدید بابایی جونمم
شیخ پوزخندی زد و خودشو ازم بیرون کشید و زبونمو بیرون اوردم که خودشو به زبونم کوبید
چشمامو با لذت بستم لبمو گاز گرفتم که صدای در اومد و با وحشت به مامانم که لخت شد و جلو اومد...
https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0
https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0
https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0
https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0
https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0
سکس گروپ بین دختر و دوتا ددی که مامان دختره هم بهشون میپونده🙈🔞💦
𝙎𝙚𝙭 𝙝𝙤𝙪𝙨𝙚🔞
بندازمت رو تخت خیمه بزنم روت، بیوفتم به جون لباتو کبودشون کنم🫦💦 این رمان مناسب همه سنین نیست🔞
00:06
Video unavailableShow in Telegram
مدرسه سکسی💦🍑
#part1
-اوهییی اقا معلم فک کنم تپلم زخم شده اهییی میسوزه
پاهاشو از هم باز کردم با دیدن تپل صورتی وسط پاش اب از لبو لوچم اویزون شد دلم میخاست مردونگیمو توش فرو کنم و تند تند توش عقب جلو کنم با تصورش مردونگیم شروع به نبض زدن کرد و داشت شق میشد
-میخای برات خوبش کنم؟
سرشو تکون داد که سرمو نزدیک تپلش بردم و لیس پر تفی به کلوچش زدم
-اوهییی خیلی خوبه میشه بیشتر لیسش بزنین؟
+اره ولی نباید به مامان و بابات یا هر کس دیگ بگی یه راز بین منو خودت میمونه باشه؟
سرشو تکون داد که لیسی به تپلش زدم و شیارای تپلش رو از هم باز کردمو زبون خیسمو توش فرو کردم که از لذت جیغ بلندی کشید و در اتاق باز شدو مامانش با دیدنمون…💦👅😱
https://t.me/+IRE2RWilZugzZTc8
https://t.me/+IRE2RWilZugzZTc8
https://t.me/+IRE2RWilZugzZTc8
https://t.me/+IRE2RWilZugzZTc8
Photo unavailableShow in Telegram
داستان سکسی جدید و آب آور🔥 "سکس با فاحشه در روز بارانی"😈🔞
⛔️ مشاهده داستان 🔥
نگاهی به دیس شیرینی نارگیلی میاندازم و کلافه زنگ در را میفشارم. اگر اصرار مادری نمیبود، به هیچوجه نزدیک این خانه، مخصوصا صاحبش نمیشدم.
صدای قدمهای مردانه باعث میشود که پشیمان شده و به خانهمان برگردم... اما قبل از اینکه حرکتی بکنم در باز میشود و معین در چهارچوب در قرار میگیرد. دست به سینه میشود و با لبخندی که سعی دارد بروز ندهد میگوید:
-اگه فکر میکردم دعوای امروز باعث میشه با دیس شیرینی نارگیلی، اونم از اون شیرینیهایی که منو معتاد بهشون کردی بیای به دیدنم، زودتر این دعوا رو راه مینداختم.
اخمهایم به شدت در هم فرو فرو میروند و بدون اینکه نگاهش کنم از همان فاصله دیس را به سویش میگیرم و میگویم:
- من این شیرینیها رو درست نکردم، اگه اصرار مادری و پا دردش نمیبود به هیچ وجه خودم نمیاومدم و زنگ در این خونه رو نمیزدم، این شیرینیها مخصوص گوهر خانمه، مثل اینکه دیروز سفارسشو به مادری داده بودند.
بدون اینکه دیس را بگیرد با همان لبخند لعنتیاش از خانه بیرون میآید و نزدیکم میایستد و سر به سویم خم میکند:
-حالا چرا نگام نمیکنی؟ ناراحتی ازم؟
نگاهم به کفشهایش است و لباس ست ورزشی که به تن کرده است.
-میشه لطفاً اینو بگیرید؟ من باید برم.
-نچ نمیشه. نگفتی ناراحتی ازم؟
مستأصل پا به پا میشوم که یک دانه شیرینی بر میدارد و در حین خوردنش میگوید:
-ناراحتی که نگام نمیکنی، هر چند بهت حق نمیدم...
حرصم میگیرد و خیره در چشمان شیطنت بارش میگویم:
-معلومه حق نمیدید، جز خودتون کس دیگهای رو هم میبینید؟ هر طور دلتون میخواد پیش بقیه با من حرف میزنید و سنگ رو یخم میکنید، تنها هم که میشیم طلبکار و حق به جانبید و حتی یه معذرت خواهی هم نمیکنید.
همان لبخند لعنتیاش وسعت یافته و خیره نگاهم میکند که باعث میشود دیس را به سینهاش بزنم و رو برگردانم. همزمان که دیس را میگیرد، بازویم را هم سریع میگیرد و مقابلم میایستد.
-برای چیزی که حق گفتم معذرت خواهی نمیکنم خانم.
بازویم را به شدت از دستش بیرون میکشم:
-آره خب، من اصلا در سطح شما نیستم که ازم معذرت خواهی کنید. به قول خودتون من یه دختر امُل بی دست پام که با بند بازی و پارتی بازی پدرم، حسابدار اون شرکت شدم.
نفس به نفسم میایستد و با لحن دیوانه کننده مردانهاش پچ میزند:
-قربون گِله کردنات بشم خب؟
نفس کم میآورم و عصبانیتم به آنی فروکش میکند. نرم شدنم را میبیند که ادامه میدهد:
-آدم معذرت خواهی کردن نیستم ولی بلدم از دلت در بیارم...
میخواهم فاصله بگیرم که اجازه نمیدهد:
-صبر کن ببینم کجا؟
-من... من باید برم. ممکنه کسی ما رو ببینه وجه خوبی نداره... شبتون بخیر.
باز شدن در همسایه باعث میشود معین در یک حرکت مرا به داخل حیاطشان بکشاند و در حینی که به دیوار تکیهام میدهد در را ببندد. نفس حبس شدهام را آزاد میکنم و او در تاریکی روشنی حیاط سر به سویم خم میکند.
-اگه کشیدمت تو حیاط فقط به خاطر ترس تو بود وگرنه من ابایی ندارم از اینکه تو رو تو بغل من ببینند.
رنگم پریده و نفسم با گفتن بغل در سینه حبس میشود اما به سختی پاسخش را میدهم:
-نه نباید ببینند، آخه من در سطح شما نیستم و شما موقعیتهای خوبتون رو از دست میدید. با اجازه.
دست روی در میگذارد و در واقع در حجم تنش گم میشوم و او در حینی که سر خم میکند و بوسهای آرام روی شانهام مینشاند، پچ میزند:
-تازه پیدات کردم خانم مهندس، کجا بذارم بری وقتی اول و آخرش جات تو بغل خودمه؟
بینفس در گرداب اثری جدید از زهرا سادات رضوی👇👇👇
https://t.me/+6L4OgDa5nC0yYTk8
https://t.me/+6L4OgDa5nC0yYTk8
https://t.me/+6L4OgDa5nC0yYTk8
https://t.me/+6L4OgDa5nC0yYTk8
00:03
Video unavailableShow in Telegram
#مدرسه_سکس💦👅
+چرا از ک*صت آب میچکه خانوم معلم؟ شلوار و مانتوت خیس شده!
آقا مدیر ک..یر کلفتش و از پشت توی #تپلم فرو کرد:
+جوووون،بازم واسم خیس کردی؟
امروز تو کلاس زیر خودم جر میخوری و صدای ناله هاتودانش آموزات میشنون
دو انگشتش و تو واژن تنگ و #خیسم حرکت دادم.
-خوبه هرزه کوچولو؟
با لکنت و ناله گفت:
-خیلی...خیلی...خوبه من کلفت تو میخوام آقا مدیر
میخوام زیرت #جر بخورم
+پاهات و کامل باز کن
#ک*صت باید شبا زیرم جر بخوره
تپل صورتی تو نشونم بده تا سالارم سیخ شه
وقتی ناله کردم سیلی به تپلم زد:
-هر روز خودت و خیس میکنی باید به #دیلدو هم سرویس بدی سوراخات پر شه
میخوام #هرزه کوچولوم جر بخوره
#دیلدو تو بهشتم کرد #ابنبانش🍆 رو#سوراخم تنظیم کرد و یهو فرو کرد که یهو جیغ کشیدم
-تپلت مثل یه #جنده رو #ک..رم تکون بده
-هرمز آخ چقدر کلفتی
-ناله کن جنده کوچولو
ناله کن بچه ها هم صدات و بشنوه و بفهمه معلم کوچولو شو هر روز تو دفتر میگام
https://t.me/+_8EUBscptghiNjE0
https://t.me/+_8EUBscptghiNjE0
https://t.me/+_8EUBscptghiNjE0
#ددی_لیتل_گرل💦 #اروتیک🔞 #هات🔥
#همخونه_اخموی_من
#پارت_779 #پارتواقعیییی💯🔞🙈
تنش لرزید و بیشتر خودش بهم چسبوند و کمرش بالا میگرفت و دوباره روی تخت میکوبید.
- نمیتونم دیگه هامون....آییی...
زبونم رو تند تند روی ک*صش میکشیدم و خیسیش بیشتر از قبل شد و دستاش روی سرم نشست و موهام گیر انگشتای کوچیکش شد.
سرم رو به ک*صش میفشرد و ناله هاش بیشتر شد.
- آی..هامون...بیشترر بخورش...ای لعنتی خیلی حال میده...وایی... اه...آخ اخ لعنتی دیگه نمیتونم تحمل کنم...
- جووونم ک*صت دیگه کی*رم میخاد اره؟ واسه همین اینجور داره اب پس میده...جووونم خودم کل آبش با یه لیس میخورم.
زبون خیس و لزج شده از آب ک*صش رو روی واژنش گذاشتم و محکم لیسی زدم که جیغی کشید.
محکم شروع به مکیدن چو.چ.ولش شدم و انگشتم رو داخل واژنش فرستادم.
همزمان که چوچولش رو میمکیدم انگشتم رو محکم و تندتند داخلش میکوبیدم.
ناله هاش تموم اتاق رو گرفته بود و همین حشری ترم کرده بود.
زبونم لول کرده داخل سوراخش فرو بردم و شروع به تکون دادنش کردم.
- اخ لعنتییی....بسهههه توروخدا بسهههه
- تا نگی چیکارت کنم همینجور ادامه میدم جوجه ام
گفتم و دوباره شروع به مکیدنش کردم و انگشتم داخلش فرو بردم و تندتر از قبل عقب جلو میکردم که جیغ بلندی کشید و موهام چنگ زد و سرم رو به ک*صش فشرد و با چشمای بسته و لبایی که بین دندوناش گیر کره بود با نفس نفس و جیغ مانند لب زد.
- آی هامون...بسه...لعنتی خودت میخام....کی*رت...الان...فقط کی*رت میخااام...همون بجای زبون و انگشتت بکوب داخلش...آیییی..
- جووونم خوشکلم که اینجور بیقرار کی*رم شدی، منم دارم میترکم که کی*رم بکوبم تو ک*ص تپل و خوشمزت...اخ اخ ...لعنتییی سیر نمیشم هرچقد میخورم و میکن*مت...
میک محکمی زدم و بلند شدم و خودم بین پاهاش تنظیم کردم.
سیلی محکمی به هردو سینه هاش میزدم و با گرفتن کی*رم با اون یکی دستم کلاهکشو روی خیسی واژنش میکوبیدم.
واسه تحریک کردن بیشترش چنگی به سینه اش زدم و محکم میمالیدمش و همزمان کلاهک کی*رم داخل واژنش میبردم و درمیاوردم که یهو....
💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞
بعد سالها از خارج برمیگرده و دختر عموی خودش رو توی اتاق خودش با پوشش نامناسب و ممه های بیرون زده میبینه و از همون شب اول انگولکش میکنه و...🙈🔞🔥
#سکسیهاتشورتخیسکنکشمکشلجولجبازیهمخونهای🔞🙊🤭💯🔥❌❌