cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

The champion

پارت ها هر دوشنبه گذاشته میشه 💗 لفت = بن / رفت و آمد زیاد = بن هر گونه کپی کردن مشکل شرعی و قانونی داره ❤💫

Mostrar más
El país no está especificadoEl idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
Publicaciones publicitarias
390
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

#پسرعموی_من💋🙈 #پسره_برای_انتقام_به_دختره_تجاوز_می_کنه♨️ از این همه #تغییرات ناگهانیش #قلبم به #درد اومد و #مغزم توان هزمشو نداشت. نمیدونستم #باید چیکارکنم؟! #کارشو باهام #کرده وحالا باید #قبول کنم که من فقط #بازیچش بودم برای #ارضای_نیازش.💢 #هلم داد که روی #سرامیک های #سرد سالن #پرت شدم! نیک_دیگه #نبینم دستت به من #بخوره. با #حرص از جام بلند #شدم و روبه روش ایستادم. ‼️ https://t.me/joinchat/NYHopU1XOLRlN2Vk نوا_ #دلیل این #رفتارتو نمی فهمم...نه به حرفای #عاشقانه #دیشبت نه به رفتار #الانت!تو چت #شده⁉️ _ #من فقط دارم #انتقام می گیرم، پدر #آشغال تو یه کاری #کرد که پدر من #اعدام بشه و حالا وقت #انتقامه، وقتی #گواهی_فوتت برسه به #ایران پدر و مادرت از #نداشتن تو حتما #دق می کنن.🚫 وبا قهقه ای #چنگی به #موهام زد ومنودنبال خودش سمت #اتاق می کشوند...⭕️♨️ #برای_انتقام_از_پدر_دختر_گواهی_فوت_جعلی_دختره_رو_میفرسته_برای_خانوادش_و_بعد......⁉️ https://t.me/joinchat/NYHopU1XOLRlN2Vk
Mostrar todo...
sticker.webp0.22 KB
• رمان صحنه دار و عاشقانه میخوای لاوم؟!🔞💦🍆
آرههه🥺🔥💦
جوینممم🤤🔞👄
تا ۱۰ ✨❤️
Mostrar todo...
اتمام تبادل
Mostrar todo...
+ خانمم پرود شده؟ کلافه پوف کشدای میکشم _ نه پس.......چی فکر کردی در مورد خودت؟.......حتما فک کردی از بس تو خشنی به خونریزی افتادم....هه! بدون توجه به او ادامه میدم + بابا بخدا منم ادمم نیاز دارم.....باید نیازم بر طرف بشه......چشمم صغیف و کمرم درد گرفت از درد با چشمای گرد شده بهم نگاه میکنه _ این حرفت یعنی چی؟ پوزخند تمسخر امیزی میزنم و پوف کشدای میکشم +یعنی چی نداره دیگه........یعنی از وقتی من اومدم خونه تو یا خودم دارم با خودم ور میرم یا همش پایینه.......فکر کنم ترموستاتت مشکل پیدا کرده از مردونگی افتادی با چشمای به خون نشسته و رگ بر اومده ز جاش بلند میشه _ الان میرم برات به جای توار بهداشتی تامپون میخرم که بزاریش........وقتی تونل عقبت رو صاف کردم میفهمی........کاری میکنم فردا پزشکیه قانونی بهت حکم تجاوز بده https://t.me/joinchat/wOVRAIXvQqgzNDY0 https://t.me/joinchat/wOVRAIXvQqgzNDY0 https://t.me/joinchat/wOVRAIXvQqgzNDY0 😍تـــبــــریـــکـــــــ😍 بالاخره بعد از دو مااااااه پیگیری به مناسبت قرارداد چاپ رمانمون ، رمان دوست صمیمیم برای 25 نفر رایگان شد😍😌 فقط لطفا اروم جوین بدین که لینگ‌ گیر نکنه کانال بپره🥺🙏
Mostrar todo...
موسم فتنه

ایدی نویسنده: @Hadis_noormehr ایدی ادمین تبادلات: @Qtibm داستان پلکان معکوس (تمام شده) رمان موسم فتنه(درحال تایپ)

-اه ماریو اینجا نه بریم توی اتاق.. اههه.. زبونی بهش زدم... که ناله عمیق تری سر داد.. -نه همین جا می خوام جرت بدم.. -ممکنه کسی بیاد.. -تا کسی بیاد من کارم رو کردم صد بار تو رو جرت دادم.. عمیق تر لیس زدم و دستم رو‌ سمت پاش بردم شلوارش کردم و فشار دادم.. توی دلم خندیدم خانم کوچولوی من چقدر هات بود.. برش گردوندم بی وقفه لباسش رو دادم بالا و شلوارش رو کشیدم پایین.. دستی زیر دلش گذاشتم و خمش کردم سمت خودم.. -ماریو.... نذاشتم حرفشو ادامه بده و ...❌👇❌👇 https://t.me/joinchat/GIndHywQccllMDdk
Mostrar todo...
animation.gif.mp40.24 KB
پسره و دختره کنار برکه با هم دارن عشق بازی میکنن که...😍😂 -شاهرخ نکن آقا جانم یهو میرسه ها! شاهرخ با بالا تنه ی لخت اومد طرفم -گیس گلابتون نگا چجور خیسم کردی؟! -اع اینجوریاس ؟ کم کم به طرفم اومد و منو به درخت چسبوند -آرع اینطوریاس گیس گلابتونم! لباشو نزدیک گردنم کرد که قلقلکم اومد که با صدای آقا جان دوتایی هول شدیم -زیوررررر بابا کجاییی ؟ یهو از ترسم پام به سنگ گیر کرد میخواستم بیوفتم تو برکه که از پیرهن شاهرخ گرفتم و شالاپ دوتایی افتادیم تو آب -زیور بابااااا -خاک به سرم شاهرخ الان آقا جانم میاد! که یه دفعه صدای یکی دیگه هم اومد که شاهرخ رو صدا میزد -شاهرخخخخخ -ای توف به این شانس من! با خنده نگاهش کردم -اره خنده داره یه بار نشد درست و حسابی بوست کنم! قافل از اطرافمون داشتیم حرف میزدیم تو برکه و من تو بغل شاهرخ بودم -به به شاهرخ خان چه خبرا؟ -قیزم سَن بوردَ نَمهَ اِلَرَن؟ (دخترم تو اینجا چیکار میکنی؟) آبرومون به فنا رفت... https://t.me/joinchat/OcKCaDNThKowZGJk آقا این دوتا عاشق با سوتیاشون مجازی رو منفجر کردن😂⁉️ بهترین رمان تلگرام با قلمی قوی👍❤️ پسره با دخترع وسط برکه معاشقه میکنن که یهو آقا جانش سر میرسه😂😂🤤 اوففف یکی دیگه هم اومد ولی نمی دونم کیع🤔😜 https://t.me/joinchat/OcKCaDNThKowZGJk از نویسنده با زور لینکش رو گرفتم⁉️ این لینک هر ۱ ساعت باطل میشه✔️ ضرفیتش تا ۲۰ ممبره✔️ بجنب تا پر نشده⁉️❌
Mostrar todo...
💫رمان کلاویه....VIP💫سحرفاطمی راد

🌹به نام الله🌹 💫 کلاویه💫 به قلم==>سحر فاطمی راد📝 پارت گذاری==> روزهای زوج📎 درحال تایپ.... کپی از آن به هر نحوه، حتی با ذکر نام نویسنده پیگرد قانونی دارد⛔🚫 ایدی جهت تبادل👇 @Salma_alizadeh

-نقش دوست دخترمو بازی کن! شکه بهش نگاه کردم، چی داشت میگفت - احساس نمیکنی زیادی پرویی؟ چشماشو ریز کرد، معلوم بود عصبی شده تو یه حرکت سریع مچ دستمو گرفت و غرید: - چه گوهی خوردی؟ نیش خندی زدم و همین طور که توی بغلش بودم گفتم: - گوه اگه خوردنی بود الان نسلت منقرض شده بود گره انگشتاشو دور مچم بیشتر کرد و زیر گوشم گفت: - اما انگار تو علاقه بیشتری به خوردنش داری، البته به جا گوه، یه چیز دیگه‌ام‌ میتونی نشخوار کنی. متوجه ای که؟ داغی لب هاش روی گردنم هر لحظه بیشتر میشد هنوز مات حرفش بودم که دستشو جفت کمرم و صورتمو ....❌ 📛❌ 🔥🚫🔥🚫🔥🚫🔥🚫 https://t.me/joinchat/Wprg0S3bFekwNzg0 #خشن خونا #کجاااااان؟؟؟؟؟؟؟؟ این رمان #تازه قلم همه‌ی #نویسنده های معروف #مجازی رو به #صدا در آورده 🙊🤯 #بی_سرو_صدا_جووین_بده♨️📛
Mostrar todo...
- باشه هرچی تو بگی.. خداخافظیتو بکن با خانوادت! مهسا سریع با جیغ صدام زد گفت: کـــــــــامــــــران زود #برگشتم طرفش که سریع خودشو پرت کرد تو بغلم و منو چرخوند سمت دیوار.. جوری که #پشتش به پارسا بود.. با بهت نگاهش کردم که بعد دو ثانیه صدای شلیک اومد و کل لباسم غرق خون شد.. صدای فریاد #یاعلی بنیامین و جیغ #آرشین به گوشم رسید.. با ناباوری و #چشمای خیس به مهسا که تو #بغلم آروم افتاده بود نگاه کردم.. آروم لب زدم.. - مهسا.. خانومم.. نگاهم کن مهسا چشماتو باز کن.. مهسا جونه من.. چشماتو باز کنن... #لبشو تکون داد و چیزی گفت ولی نفهمیدم.. سرمو کنار لبش بردم و گفتم: دوباره تکرار کن.. - م.. موا.. ظب... آرشی.. ن بااا.. ش.. و چشماشو بست.. سیلی تو صورتش زدم و با فریاد اسمشو صدا زدم.. باورم نمیشد #عشقم تو دستام داشت جون میداد.. به خاطر من خودش و #فدا کرد.. به خودم فشارش دادم و #پیشونیشو بوسیدم.. با فریاد و بغض مردونه ای که تو گلوم بود با فریاد صداش زدم: مــــــهـــســـا نــمــیــتـــونی تــــنهام بزاری.. به خدا دوست دارم عشقم بلند شو دوباره با چشمای قشنگت نگاهم کن.... خانومی.. سمت بنیامین برگشتم و با فریاد گفتم: #بــنیامین زنگ بزن #آمـبولانـس... به چشمای بسته مهسا خیره شدم و در حالی که قطره اشکی از چشمام می‌چکید ادامه دادم: #تنهام نزاری مهسا نمیتونم بی تو.. عشقم نفسم منو نگاه کن.. جون من.. جون آرشینت نخواب.. #مـــهــــســـا... #عشقش_توی_بغلش_تیر_میخوره و... 🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥🌪🔥 برای #ادامش بکوب رو #لینک زیر تعداد #امار_روانی شدن با این #رمان از دست #نویسنده_خارج_شده🤯❌‼️ https://t.me/joinchat/mUK8IUC_WHQ3ZWM0
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.