ء♡ᵐʸ ʷⁱˡᵈ ᵐⁱˢᵗʳᵉˢˢ♡ء

نام:هلیافرهمند(خواهر هایدن) سن:25 دانشجو

نام:آنیتا تهرانی(همسر عرفان) سن:24 دانشجو

💜💛💜💛 💛💜💛 💜💛 💛 #معشوقه‌وحشی‌من #پارت_31 _هایدن *ماهان ♡ء ^هایدن^ _نهههه خودم میگم تو ببند ی چپ چپ نگام کرد و بعد اشاره زد بزر چیز ینی حرف بزن _خب این هفته ینی از فردا عصر تا جمعه شب وقتتون آزاده؟ بدون توجه به چشما گرد ماهان به اونا نگاه کردم که مشکوک داشتن نگام میکرد _چرا اونجوری نگا میکنین انگار میخوام بدزدمتون سپنتا:خوب ازونجا که مارو نگا نمیکنین معلومه میخواید خودتون برید عزیزم بیا بریم بخوابیم داداش و زن داداش اتاقتونو که بلدین دیگه خودتون زحمت بکشین برید(همین عمو اومد بگه نمیمونن بابا نزاش چیزی بگه)نمیزارم برید حالام شب بخیر بعد شبخیر و اینا قوم ظالمین شروع کردن هیوا:هایدن میگی یا جرت بدم دوساعته مارو معطل کردی _خاب بابا بیا منو بخور میخوایم ی هفته همه باهم بریم شمال آنیتا:ای دمت گرم ی مسافرت میخواستم حالا کجا شمال _والا زن داداش گلم همجا اول لاهیجان شب میمونیم بعد میریم ماسال تا ظهر بعد میریم ویلا دوسه روز میمونیم بعد میریم گرگان بقیشو هیراد:بعد آقا باهوش خانم من بارداره نمیگی اذیت میشه _خفه بابا زن تو که ا قیافش معلومه راضیه بدم تازه 3 ماهه سارا: هایدن راس میگه هیراد ماعم بریم دیگه دلم مسافرت میخواد خو هیراد: باشه عزیزم بریم هلیا : زن زلیل بدبخت هایدن گلم الهی ماهان قربونت بره بعد گرگان بریم شیراز لعنتی باز ازون نگاهاش که آدم نمیتونه ن بگه _ باشه خواهر خوشگلم *به من بدبخت چیکار داری هلیا به چپشم نگرف روبه من گفت هلیا:چیزه دیگه ای مونده؟ _ن فقط فردا عصر بیاین خونه ما ناهارم اومدین اومدین ماهان خونس همه ام بی تعارف گفتن میان خونه نهار فقط قیافه ماهان دیدنی بود بعد خدافظی برگشتیم خونه فقط خداکنه فردا مدارک صحیح و سالم برسه وقتی رسیدیم خونه همین اومدم سریع برم تو اتاق ماهان بازومو گرف *قرار بود بگی شایگانو چجوری میشناسی اشاره کردم که رو مبل بشینه خودمم روبروش نشستم 💛 💜💛 💛💜💛 💜💛💜💛

💛💜💛💜 💜💛💜 💛💜 💜 #معشوقه‌وحشی‌من #پارت_30 _هایدن *ماهان ♡ء ^هایدن^ کریمی:آقا هایدن ی آقایی اومده میگه شایگانه باهاتون کار داره _میتونی بری راه افتادم سمت بیرون که بابا و ماهانم دنبالم اومدن رو به بابا: _بابا کجا میای یلحظه میرم ببینمش میام دیگه سپنتا::این شایگانی که جلو دره مسلما کامیار نیس چون اسمشو میگف شایگان کیه هایدن چرا استرس داری _دایی کامیار یکاری باهام داره شما برین تو خونه سپنتا:منکه بلخره میفهمم داری چه غلطی میکنی بعدم با عصبانیت راه افتاد سمت خونه رفتم طرف در که ماهانم دنبالم اومد _منظورم از برگشتن هردوتون بودا *باید بفهمم چه غلطی میکنی اصلا دایی کامیار چرا باید بیاد با تو بحرفه تا جاییم که میدونم اونا باهم مشکل داشتن _ماهان برو تو *نمیرم _به تخمم بیا دیگه رسیده بودیم دم در شایگان با عصبانیت اومد یقمو گرف و تو صورتم داد زد شایگان:برو مدارکمو بیار _کدوم مدارک؟ شایگان:همونی که از خونم برداشتین _نمیدونم راجب چی حرف میزنی شایگان:ببین بچه جون من بزرگتر از توام آدم کردم تو که عددی نیستی با زبون خوش میگم برو مدارکو بیار _منم میگم مدارک دست من نیست اگرم بود قطعا برات نمیاوردم شایگان:کاری میکنم به غلط کردن بیوفتی *ازین حرفا زیاد میزنی شایگان ولی کو عمل با تعجب برگشتم طرف ماهان این مگه اونو میشناسه شایگان:اوو آقا ماهان پس خانوادگی عادت دارین تو کارا دیگران فوضولی کنین هم من هم ماهان اخم کردیم اما اخم من بخاطر نفهمیدن رابطه اون دوتا بود *شایگان گمشو برو حوصلتو ندارم شایگان:من مگه اومدم با تو حرف بزنم جفت پا میپری وسط حرفم با این خوشگل پسر کار دارم _کارتو بگو گمشو شایگان:ببین بچه جون برو اون مدارکو بیار خودتو تو دردسر ننداز یقشو مرتب کردم: _اولا مدارک دستم نیس مث اینکه مشکل شنوایی داری برو ی سمعک بگیر دوما اگرم دستم بود عمرا میاوردم سوما اون سندا رو تا وقتی که نیاری دستت به مدارک نمیرسه چهارما زراتو زدی حالا گمشو شایگان:ازین به بعد از خیابون رد میشی و رانندگی میکنی مراقب خودت باش بعدم چشمکی زد رف نکبت چندش گوه گوریل آنگولا *احیانا چیزی رو جنابعالی نباید توضیح بدی؟ _زر نزن این شایگانو ا کجا میشناسی *داستانش طولانی اول تو باید بگی _ایشش هر وقت رفتیم خونه برات میگم *پس برو اونو بگو بیا بریم _گمشو بیا داخل فوضول یکیم زدم تو سرش دوییدم طرف خونه ^ماهان^ سری به تاسف تکون دادم هیچ وقت بزرگ نمیشه وقتی رفتم تو دیدم عمو اخم کرده فهمیدم فهمیده کی با هایدن کار داش بهش اشاره زدم نپرسه تا هایدن بیشتر ازین شک نکنه هیوا:کی باهات کار داش _ی بنده خدایی بتوچه هیوا:بی ادب حالا چی میخواستین بگین به ما _شاخکات راه افتاده ن؟ مریم:والا منم کنجکاو شدم بگو دیگه اه _خوب بابا بیا منو بخور مریم:اخه خوردنی نیسی _مریم خیلی حرف میزنی نمیزاری بگم که مریم:هشتگ وقتی کم میاریم زر مفت نزنیم _هشتگ خفه شو بزا کلام با ارزشمو بگم مریم اومد جواب بده هیراد پرید وسط هیراد:اه بسه دیگه هایدن بگو *از اونجایی که کرماش فعال شده من میگم 💜 💛💜 💜💛💜 💛💜💛💜

✼ گروه : 🕸𝑠𝑐𝑟𝑒𝑎𝑚🕸 ✼ آیدی : -1001733975790 ✼ تعداد عضو : 4 - - ┈┈∘┈˃̶༒˂̶┈∘┈┈ - - https://t.me/joinchat/35dIwAk6nOlkZThk

عزیزان ما ی گپ زدیم حتما عضو شین😍 شاید بعضی وقتا پارت رو اونجا بزارم

راستی دوستای جدید خوش اومدین😍 پارت اول رمانمون👆🏻