𖣘تارای وجودم𖣘
"{فقط کافیه تنت چفت تنم باشه دلبر و یک ارامش که فقط صدای نجواگرانته زیر گوشم🤤🤤}" رمان :(𖣘تارای وجود من𖣘)در حال تایپ😌 ژانر:عاشقانه،ازدواج اجباری دارای صحنه+۱۸ عضو مجموعه نویسندگی مهبانگ کپی ممنوع🚫 لینک رمان😉 https://t.me/joinchat/xjXzD_9qYrAyZDVk
Mostrar más418
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
سلام چطورین؟!
بچهها من کاملا شرایط رو میفهمم و درک میکنم و یک روز به خودم قول دادم به چاپ برسونم رمانم رو ولی خوب الان کنکور دارم و اکثرنتونم از شرایط من خبر دارید و میدونید چه اتفاقاتی واسم افتاده پس لطفا صبوری کنید تا منم به بهترین نحو ممکن بترکونم
خیلی دوستون دارم❤️
مراقب خودتون بهشید تو این روزا
یه شعر ساده باعث میشه محرم یه پسر جذاب و مرموز بشه😂✋❌
https://t.me/+eayEx0PFPfplM2Vk
با صدای بلند آهنگ مورد علاقه، مو میخونم:
- مثلا کــیــر توم کنی بوم بوم کنه قلبم..
مثلا هی بین پام نبض بزنه برات هرشب...
مثلا...........
ولی با دیدن مهراب که با اون پرستیژ خاص و دیوونهکنندش تکیه داده به در، حرفم قطع میشه!
لبخند مسخره ای میزنم و میگم:
- مثلا بارون بشه من خیس بشم بهبه!!
دستی به گوشه ی لبش میکشه تا خندهشو مخفی کنه.
عرق شرم که نمیریختم اما یکم حس خجالت تو وجودم ریشه کرد، چجوری باید تو روش نگاه میکردم خدا داند....
خودش و میرسونه بهم، چشمم میخوره به هیکل بینقصش، اون سیکسپکای لعنتیش و پوست برنزش دل هر دختری و میبرد..
- چشمت گرفته؟ خجالت نکش بگو، بالاخره از شعرایی که میخونی معلومه نمیخواد پنهون کنی علاقتو!
کتابهایی که رو میز پخش شده رو برمیدارم و با پوزخند میگم:
- شتر در خواب بیند پنبه دونه، اون شعر های زیبا هم نشون دهنده ی فکر خلاق منه شما یکم خودتو دست بالا گرفتی!
راهمو سد میکنه و خم میشه رو صورتم، زر میزنم اگه دلم نرفت دست بزنم به اون سینه ی داغ و ستبرش که گرماش از همینجاهم حس میشد!
پچ میزنه:
- زینب، بیا خوب فکر کن دختر، خونه خالی، من آماده تو آماده، حلالم که هستی!
- کی گفته بهت حلالم؟
با فاصله ی کمی از لب هام پچ میزنه:
- حلالم شو زینب، محرمم شو بزار آرومت کنم..
و بیتوجه به حرفی که زده دستش و میاره پایین رو شلوارم و......❌🔥
لینکش و به زور پیدا کردم اگه رمانی با قلم قوی میخوای پیشنهاد میشه💁♀‼️
https://t.me/+eayEx0PFPfplM2Vk
https://t.me/+eayEx0PFPfplM2Vk
https://t.me/+eayEx0PFPfplM2Vk
•°اُوِردوز°•️
•|اُوِردوز در حال تایپ|• عضو انجمن و نویسنده نودهشتیا @www_98ia_com
#بـــــــــــــــــــــــــزرگسال
بهههه شدت برای افراد زیر 18 سال ممنوع هست😡❌
حشری به موهاش چنگ زدم و نالیدم
- زود باش دیگه بکن منو
خندید و سینههام رو فشرد و گفت
- لعنت بهت دیانا
لبهام رو بیپروا روی لبهاش گذاشتم و مکیدم و دستم رو دور آلت بزرگ و درازش حلقه کردم
آتییییش بود
چنگی به کمرم زد و محکم به خودش فشردم
آهی کشیدم
آلتش رو به بهشت خیس و داغم کشید که چنگی به موهاش زدم و از لذت نالیدم
- آههههه آهه لعنت
وحشی سینه و گردنم و گاز گرفت و غرید
- چیه میخوایش؟
ملتمس و پراز شهوت گفتم
- خیلی
با یه ضرب کوبید داخلم و شروع کرد تلمبه زدن
آخرین بار هست لینک میذارم😡❌
رمانش به شدت ممنوعه هست🔞🚫
https://t.me/+eayEx0PFPfplM2Vk
https://t.me/+eayEx0PFPfplM2Vk
https://t.me/+eayEx0PFPfplM2Vk
•°اُوِردوز°•️
•|اُوِردوز در حال تایپ|• عضو انجمن و نویسنده نودهشتیا @www_98ia_com
دختره خجالت میکشه بگه عادت ماهانهشه
تازه باهم عروسی کردن
تا این که دختره دلش درد میگیره و
پسره میفهمه و میره تو اتاق میبینه دختره از دل درد رو زمین افتاده و....
برین جوین بشین ادامه شو بخونید
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
ممبرای عزیز
#رمانی که دنبالش بودین رو بالاخره پیدا کردم
بهتون توصیه میکنم #جوین شید #ظرفیت عضویت فقط همین امروزه ‼️
خودم اگه هر شب پارتاش رو نخونم نمیتونم بخوابم🥲
❌رمان عاشقانه و صحنه دار که وقتی میخونیش غرق پیچ و خم های #جذاب و #مهیج داستانش میشی
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
_خانوم شدنت مبارک 🔞💯🩸
از درد به خودم پیچیدم که بوسه تی روی سر شونه م زد
_بازم میخوای ...
دستمو به دلم گرفتم و با درد لب زدم
_با اینکه درد دارم ولی اره
ریز خندید و سرش رو پایین برد و لب ها ش رو ...
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
Repost from N/a
بهشت خیست همیشه آماده گاییده شدنه؟🔞
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
#دستهام رو به #میله های آهنی گرفتم تا تعادلم رو از #دست ندم.
سرش رو تو #گودی گردنم فرو برد و #عمیق نفس کشید.
سینههام رو چنگ زد که آه بلندی کشیدم و دستش رو روی بهشتم کشید که از ترس به خودم لرزیدم.
محکم به دیوار کوبوندم و لبهام رو با ولع میبوسید.
دستم رو روی مردونگیش گذاشت و زیر لب غرید:
-پایینی بیدار شده باید خودت بخوابونیش جنده کوچولو!🍑
ترسیده نگاهش کردم که تو یک حرکت شلوارم رو از پام بیرون کشید و خَم شد و پاهام رو از هم باز کرد و لیسی به بهشت خیس و چسبناکم زد.
از داغی زبونش ناخودآگاه نالهی کردم و نالیدم:
-ولم کن لعنتی.
بیتوجه بهم انگشتش رو توی باسنم فرو کرد که از درد جیغی کشیدم و غرید:
-هیس جنده، میخوای کل آدمهای اینجا رو خبر دارکنی همه دستمالیت کنن؟!❤️🔥💦
دستم رو روی دهنم گذاشتم و سعی کردم نالههام رو خفه کنم.
به پشت برم گردوند و دستی به #باسنم کشید و #ضربهی محکمی زد که از #درد اشک تو #چشمهام جمع شد.
بیتوجه بهم شلوارش رو درآورد و با دیدن مردونگی داغ و کلفتش وحشتزده خواستم اعتراض کنم که خودش رو محکم داخلم کرد🔞.
#محکم داخلم #تلمبه میزد و #بهشتم رو #میمالید از درد #جیغی کشیدم و #نالههام کلِ سلول رو پُر کرده بود.
با صدای قدمهای کسی ترسیده سرم رو چرخوندم و با ديدنِ چندتا از آدمهای برادرم هول زده نگاهشون کردم که به سمتم اومدن و یکی از اونا غرید:
-فکر کنم یه کی*ر برای داغی اون بهشت خیست کم باشه جنده!🔞
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
#محدودیت_سنی🔞🔥
#سکسداغ💦
دختره توسط اکیپ مافیای برادرش زندانی شده و وحشیانه بهش تجاوز میکنن!🤯❌
باکره بودن تو به من مربوط نیس 💯🔞🩸
پول دادم وظیفته تکمین کنی
_اما من نمیخوام به دست تو زن بشم
_غرید:عه پس نمیخوای به دست من زن بشی؟باشه و به طرفم امد و لباس هام و تو تنم جر داد.....
https://t.me/+1rDaK6cC6Bw4MTI8
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.