[ وجودیَت ]
985
Suscriptores
Sin datos24 horas
+327 días
+11130 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
من نمیدونم واقعا دارم چیکار میکنم.
زمان، "گلهی رم کردهی عقربهها"، همینجوری میگذره. صبح میشه. شب میشه. کار میکنم. این بین نمیدونم آیا دارم زندگی هم میکنم یا نه؟ هر لحظه داره فدا میشه برای یک خوشیِ جلوتر. بعد وقتِ خوشی، رنجورم از اینکه باز داره تموم میشه. همش در انتظارِ چیزی، "حال" رو به قتل میرسونم.
یکی بیاد لذتبردن از زندگی رو به ما یاد بده.
نمیدانم چه خواهد شد
و راستش را بخواهی دیگر برایم اهمیتی ندارد ؛
من برای تمامِ احتمالات زندگی خسته ام.
خودش باید ارزشت رو بدونه، خودش باید بفهمه وقتی تو هستی خیلی کارها میرن تو لیست اضافه کاری، نه اینکه بدویی، بجنگی، حرص بزنی تا جایگاهت رو ثابت کنی.
نوشت ؛
میخواست مطمئن بشه که چقدر ریشه زده توو وجودم، مطمئن بشه که سر بزنگاه دست به چمدون راه نمیافتم برم؛ جواب میخواست، یه کلمه، یه نگاه یا حتی یه جمله. گفتم «من اگه هزاربار دیگه هم به دنیا بیام، اگه همزمان تو هزار تا جهان موازی هم زندگی کنم، توو تک تکشون دوباره میگردم دنبال تو؛ چون حتما قلبم میشناسه تو رو، یادش نمیره. بعضی چیزا هیچ وقت عوض نمیشن.»
خندید.