cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

رمانکده💕

🚩 Channel was restricted by Telegram

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
1 346
Suscriptores
-2424 horas
-1467 días
-65930 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

-نمیخواستم امروزو اذیتت کنم ولی مثل اینکه میخاری با شهوت لای رونمو کشیدم به ک‌یرش +آره میخارم ، بیا بخارونممم از زیرم اومد بیرون و رفت پشتم وایستاد اسپنک محکمی زد بهم و با صدای خشن و بمش گفت -داگی شو زود باش داگی شدم و برای سک‌سی تر شدن پوزیشن کمرمو بیشتر قوس دادم که باسنم از آب اومد بیرون آیان از کمد کوچیک داخل حموم لوسیون رو برداشت بعد اینکه خوب انگشتشو به لوسیون آغشته کرد کشید به سوراخ باس‌نم با این کارش ناله ای کردم -هنوز مونده تا ناله کنی بیبی گرل من #پارت‌واقعی https://t.me/+5NaPcuqR3P5hMjhk https://t.me/+5NaPcuqR3P5hMjhk 🔞🤤بیا ببین چجوری تو وان دوست دخترشو جر داد🤤🔞 ددی به هاتی آیان تاحالا دیده بودی؟💦👨🏻
Mostrar todo...
- علی...بسه دیگه عزیزم درد دارم - الان فکر کردی من با یه راندش حسابی خالی شدم؟ دستش رو به به.شتم رسوند و انگشتاش رو روی خیسی بینش کشید - اووف خوشم میاد همیشه آماده‌ای! اول یکی و بعد دومین انگشتشو فرو کرد داخلم و آروم آروم شروع کرد به حرکت دادن انگشتاش - خوبه؟ اینو که دوسداری! - ای...آره...می‌دونی از چه راهی وارد شیا! ریز خندید و آمرانه گفت - کمرتو بیشتر بده بالا! بیشتر قم.بل کردم و اون توی یه حرکت خودشو واردم کرد، از درد شدید و سوزشش جیغ بلندی کشیدم و... https://t.me/+WVhfqlc0OvAwZmE8
Mostrar todo...
Repost from N/a
#part68 امروز یه لباس فوق س.کسی و جذب پوشیده بودم جوری که کـ**صم کامل مشخص بود و چاکش حسابی دلبری میکرد با ناز رونامو بهم چسبوندم تا فرم کـصم بیشتر مشخص بشه..نگاه همه مردا توی باشگاه به سمتم کشیده شد زبونم رو روی لبم کشیدم و دستمو روی تردمیل گذاشتم که با چنگ انداختن مربی روی کـ..صم چشم هام از لذت بسته شد _دلت ک..ــیر مربیتو میخواد جنده خانم؟ دستشو محکمتر روی کـ..صم فشار دادم _دلم کـ.ـیر همه ی مردای این باشگاه رو میخاد🔞💦 https://t.me/+7JqRgTuGhXgwYjVk https://t.me/+7JqRgTuGhXgwYjVk توی باشگاه به همه ی مردا یکی یه دور ک..ـص میده🔞💦 9پاک
Mostrar todo...
Repost from N/a
سکس هات وخشن مربی بدنسازی با هنرجوی دبیرستانیش🔞💦🔥 https://t.me/+7JqRgTuGhXgwYjVk https://t.me/+7JqRgTuGhXgwYjVk دخترمدرسه ای که برای تشکر از مربی بدنسازی جذاب و هاتی که کیفش رو از دزدا میگیره توی باشگاه هروز براش لوندی میکنه و پسره از کــ❌ـون جرش میده و...👅💧💯 #بدون‌سانسوره‌جنبه‌نداری‌جوین‌نده🔞 #باپارتاش‌ک*صت‌شورتتو‌خیس‌‌میکنه🤤💦👅 #محـــدودیت‌سنــــــی🔞💯 9پاک
Mostrar todo...
- آههه ا*رضام کن آیان دیگه طاقت ندارم!🔞💦 با شهوت انگشتش رو تند توی رح*مم می چرخوند - هیش فقط ناله کن التماس کن جیرانم! جیغ کشیدم - ارضام کن التماست می کنم مرد*ونگی اونی که لاپاته رو بکن تو بهش*ت خیسم! با جدیت کارشو تکرار کرد که آهی کشیدم - به*شتت اماده کردن شده جیرانم آه خیلی تنگی دستمو داره میخوره! با حس تنگی و*اژن و خیسی با اخرین توانم جیغ کشیدم - لعنت بهت بک*ننن دیگه توامم آیان اذیتم نکن! https://t.me/+5NaPcuqR3P5hMjhk https://t.me/+5NaPcuqR3P5hMjhk 🔞💦 پرصحنه و هات
Mostrar todo...
- علی...بسه دیگه عزیزم درد دارم - الان فکر کردی من با یه راندش حسابی خالی شدم؟ دستش رو به به.شتم رسوند و انگشتاش رو روی خیسی بینش کشید - اووف خوشم میاد همیشه آماده‌ای! اول یکی و بعد دومین انگشتشو فرو کرد داخلم و آروم آروم شروع کرد به حرکت دادن انگشتاش - خوبه؟ اینو که دوسداری! - ای...آره...می‌دونی از چه راهی وارد شیا! ریز خندید و آمرانه گفت - کمرتو بیشتر بده بالا! بیشتر قم.بل کردم و اون توی یه حرکت خودشو واردم کرد، از درد شدید و سوزشش جیغ بلندی کشیدم و... https://t.me/+WVhfqlc0OvAwZmE8
Mostrar todo...
Repost from N/a
🔞😈دانیار دختری رو که از بچگی نافشو به اسمش بریدن و‌فرار کرده رو بعد سه سال پیدا میکنه و فکر میکنه بچشون رو چند سال پیش  سقط کرده که 😱 سیلی به صورتش زدم و موهاش رو کشیدم. _عوضی بچه من رو سقط کردی که بری بچه کی رو توی شکمت بزرگ کنی هان؟!بچه عشقتو؟! بچه منی که #شوهرت بودم‌رو انداختیی؟! دانیار نیستم‌ اگه امشب یه بچه توی #شکمت نکارم. با گریه شروع به حرف‌زدن کرد که عصبی تر شدم. _ولم....هق....ولم کن‌عوضی.😭 شلوارش رو پاره کردم و خودم رو بی رحم #واردش کردم که از درد داد بلندی کشید که در اتاق باز شد یه پسر‌بچه‌همون طوری که چشماش رو میمالید اومد،داخل.چقدر شبیه من‌بود. پسر چقدر شبیه من‌بود‌. چشمش‌که به من‌افتاد با خنده وذوق #بابا گفت واومد سمتم که مات ومبهوت فقط نگاش کردم. _ #با دنیییییی.🫦💦😭 https://t.me/+f1ixWryiI_YwMDJk ۸ صبح پاک شه 🌞
Mostrar todo...
Repost from N/a
همینجوری که توی کـ^صم آروم تلمبه میزد، سرش رو روی کتفم گذاشته بود♨️ تا بخوام دستم رو روی چو^چولم بذارم، دستام رو بالای سرم گرفت و سرش رو برداشت #انگشت شصتش رو روی چو^چولم گذاشت و شروع به #مالیدن کرد🤤 نفس هام به تلاطم افتاده بود حرکت های تقریبا #محکمش باعث شده بود پاهام کش بیاد. + #تـنـدتـر، آهـ...💦 لب هاش روی سـیـنـه هام گذاشت و با شدت بیشتری درونم تلمبه زد، نفسم داشت بند میومد و کـ^صم داغ داغ شده بود🔥 آبم با شدت بیرون میزد اما هنوز ار^ضا نشده بودم💢 _کلوچه‌ی تـنـگ من!🔞 لب هاش رو بار دیگه بوسیدم که #مردو..نگیش بیرون کشید و یهو... https://t.me/+fWMWQ4FSBPpjZjZk https://t.me/+fWMWQ4FSBPpjZjZk ۸ صبح پاک شه 🌞
Mostrar todo...