رمانتک
بهترین رمان ها با ژانر های مختلف تو چنل رمانتک رایگان واستون میزاریم🦋♥ عاشقانه💑 ممنوعه🛇 پلیسی👩 ترسناک👻طنز 😂 https://t.me/joinchat/Op2fIZ0dGp5jMGFh
Mostrar más454
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
💙نام رمان: #معشوقه_خوناشام
💙 ژانر :#اروتیک #خون_آشامی #عاشقانه
💙نویسنده:#کرستین_اشلی
#جلد_دوم_ملکه_باکره
درحال تایپ
خلاصه:
خانواده ی لیا پنج قرن است که به خون آشام ها خدمت میکنند .
حتی با اینکه لیا نمیخواهد معشوقه ی خون آشامی باشد،ولی تحت فشارِ خانواده اش و دعوت خون آشام های سلطنتی ،مجبور به رفتن به مراسم انتخابِ معشوقه ،میشود .
طبق قانون لوسین فقط می تواند از خون لیا بنوشد، ولی
او همه ی لیا را میخواهد .
هر اینچ از بدن زیبایش را.
او بیست سال منتظر بوده تا لیا در دسترسش قرار بگیرد.
پس با اینکه خودش یک همسر خون آشام دارد،تصمیم میگیرد تا لیا را همخواب خودش کند ،حتی اگر قرار باشد بخاطر خوابیدن با او، شکار ،شکنجه و سوزانده شود.
لیا رام نشدنیست،و لوسین برای رام کردنش مجبور به تنبیه هایی میشود که حتی برای خودش خوشایند نیست..
🎁🤹♂#سوپرایز_ویژه🤹♂🎁
✮┄┅┄┅┄ ❥❈❥ ┄┅┄┅┄✮
••••●✮JOiN👇
💙💙
💙 رمان : #حبس_ابد
نویسنده : 💙#دل_آرا_دشت_بهشت 💙#مهسا_رمضانی
💙ژانر : #عاشقانه
خلاصه :
یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونهی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خونبس... اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید...
┄┅┄┅┄ ❥✾❥ ┄┅┄┅┄✮
••••●✮JOiN👇
💙 💙
💛 رمان : #اوشیدا
💛 نویسنده : #دوشیزه
خلاصه :
آویشن دختر تنها و سختی کشیده ای که از سر بی پولی و بی پناهی دنبال کار می گرده و این وسط کسی بهش پیشنهاد میده که به خاطر حقوق خوبش نمی تونه قبولش نکنه.
ولی خبر نداره صاحبکار اصلیش همسر سابقشه که بعد از پنج سال اومده تا انتقام بهم خوردن ازدواجشون و ازش بگیره...
💛رمان : #حوای_شیرین
💛 نویسنده : #مونا_امینسرشت
💛ژانر : #عاشقانه
خلاصه :
زندگی شیرین دوبار روی مدار گسل قرار میگیره و زلزلهای اونو زیرورو میکنه.
یکبار در گذشته، که باعث عشق عمیق شیرین به سالار میشه و این عشق دوازده سال با خاطراتش در قلب شیرین دفن میشه؛ و زلزله دوم زمانی اتفاق میافته که شیرین زخمخوردهی عشق سالاره. یکنفر پا به زندگی شیرین میذاره! کسی که میخواد همهی قلب شیرین مال خودش باشه، غافل از اینکه شیرین از ترس دوباره پسزدهشدن نمیتونه اعتماد کنه. آیا این مرد میتونه خاطرات دوازدهسالهی سالار رو محو کنه و خودش شاهنشین قلب شیرین باشه؟...
🦋 🦋
┄┅═✧❁🥀❁✧═┅┄
💛رمان: #استاد_متجاوز_من
[ج1👈#کامل]
💛ژانر: #عاشقانه #اروتیک #بزرگسال
💛نویسنده: #پریا
خلاصه:
انگشت اشارمو فرو کردم تو موهام و محکم شروع کردم به خاروندن مغز نخودیم. به برگه ی جلوم نگاه می کردم و حس میکردم به زبان چینی روش نوشته شده چون هیچی ازش نمی فهمیدم و برامگنگ بودن. یه استاد احمق و زبون نفهم گیرمون افتاده که اولین جلسه ی کلاس و اومده گفته یه امتحان از ترم قبل میگیره تا برامون دوره شه. ولی اخه هرچی فکر میکنم اینا رو نداشتیم ما، نکنه من اون ترم یه کتاب اشتباه خریدم. همونطور که با مغز پوکم کلنجار می رفتم صدای نکره ی استاد بزغاله بلند شد و اعلام کرد وقت تمومه. با قیافه ی اویزون، برگه ای رو که فقط اسمم توش نوشته شده بود و بلند کردم و با لودگی دادم دستش که چشم غره ای بهم رفت. تاریخ! هعی، تاریخ چه بدرد ادم می خوره. خیلی زرنگین بیاین آینده رو بگین...
🦋 🦋
┄┅═✧❁🥀❁✧═┅┄
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.