آلادیا

لیترلی قشنگ ترین توصیف :)

تو اینجوری ای که انگار تو یه صبح سرد و منجمدکننده، یه غریبه رندوم بهم لبخند میزنه و اون صبح رو گرم میکنه. مثلِ حسی گزگز گرفتن یه لیوان قهوه داغ تو سرمای یه موزه قرن هیجدهم وسط زمستونی و درعین حال مثلِ فِر خوردن ریشه های نازک یه شاخه شمعدونی تو یه لیوان شیشه ای کنار طاقچه ملیح و مهربونی.  تو یه پلی لیستی که تو درست ترین زمان ممکن یهو از هاردمتال آمریکایی میتونی تبدیل شی به "عشق تو دروغ بود دیگه، نه دیگه نه من نه تو دیگه". هیچ وقت روزی که دوبار جلو برج بلور بغلت کردم رو یادم نمیره، شاید اون پاییز غمگین رو فقط خاطرات محو سر کلاسمون میتونست یکم قابل تحمل کنه. تو همیشه بوی پیرهن چهارخونه و توت‌بگ میدی با رنگ خط چشمای بی‌نظیر که عطر آل استار و لاک زرشکی داره. تو روحِ داخل یشم و قرمزیِ خونی. ترکیب نوشته های گوته رو یه صندلی چوبی تو یه کافه ی ساکت که پرتو های نور میفته رو کاغذ بالکی و رد های روشن میندازه. و قطعا تو یادآور قشنگترین انحنای مو تو کل دنیایی..

خندیدم:::::))))

خندیدم::::)))))))))))

#tookaphoto طلوع و غروب.

هلیا قانوم ناناحت:(

جای هلیا قانوم و آگا موحمد پر از خالی

دخترایی که مامان ایشوز ندارن دلیلی نداره زنده باشن لطفا زود تموم شن

#tookaphoto بهمنِ عزیز، آدمایِ عزیز، خاطراتِ عزیز.

یک تراپی تمنا واقعا🙏