cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

­­­­­­

شبِ همه ی ما یکی بود، اما تاریکی هایمان فرق داشت.

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
6 967
Suscriptores
-924 horas
+127 días
+9030 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

Repost from ­­­­­­
به تو قول دادم که دوستت نداشته باشم سپس در برابر این تصمیم بزرگ وحشت کردم به تو قول دادم که برنگردم و قول دادم از اشتیاق نمی‌میرم اما مردم و بارها برگشتم بارها تصمیم گرفتم که دست بردارم اما یادم نمی‌آید دست برداشته باشم.
Mostrar todo...
Repost from ­­­­­­
‏-مُرد. +از چی؟ -نمی‌دونم، شاید از غُصه.
Mostrar todo...
Repost from ­­­­­­
در سن عیاشی هستم اما ذهنی آرامش‌طلب و سالمند دارم.
Mostrar todo...
Repost from ­­­­­­
من نمی‌توانم به تو بفهمانم، نمی‌توانم به کسی بفهمانم که در من چه می‌گذرد، من حتی نمی‌توانم آن را برای خودم توضیح دهم.
Mostrar todo...
Repost from ­­­­­­
اِی‌غم، تو با این کاروان سوگواران تا کجا همراه می‌آیی؟
Mostrar todo...
Repost from ­­­­­­
نمی‌خواستـم‌اینـطوری‌بـبینمت.. پرنده‌ ی‌ آبیِ من چقدر اذیت شدی؟ چقدر زخمی شدی و من کنارت نبودم تا زخماتو ببندم؟ از اینجا بخونیـد | The Last Meeting
Mostrar todo...
Repost from ­­­­­­
آدما دروغ میگن، تو چرا باور میکنی؟
Mostrar todo...
Repost from ­­­­­­
من آرزوی مردن ندارم، اصلا فکرم نمیکنم که این آخرش باشه. فقط نمی‌دونم چی رو به رومه.
Mostrar todo...
Repost from ­­­­­­
متاسفم اگه ضعیف شدم، اما دیگه نمیتونم.
Mostrar todo...
خیلی دوستش داشتم🖤
Mostrar todo...