کمد کوچکی برای گریستن
درد، حرف نیست درد، نام دیگر من است من چگونه خویش را صدا کنم؟ باهام حرف بزن. https://t.me/BiChatBot?start=sc-539157-Og0w1N5
Mostrar más196
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
میو-
مهسا باهام صحبت کرد و گفت بهتون بگم که تا بعد از کنکور به گوشیش دسترسی نداره اگر پیامیتون رو جواب نداد و اینها در جریان باشید.
باد آروم از پشت پنجره وارد میشه و پردهها رو کنار میزنه. صدای پرندهها رو میشنوم که آواز میخونن. بوی برگهای خیسِ بارون میآد؛ بوی زندگی. کنارم نشستی و پیراهن سفید پوشیدی. چشمهات میخنده، نگاهت میخنده. میگی: "لباس سبز بهت میآد."
به دستهام نگاه میکنم. دیگه انگشتهام آبی نیستن. دیگه تنم سرد نیست و بوی زمستون نمیدم. میخندم. میخندی. سبز میشیم، روشن میشیم، پر از بودن میشیم.
میدویی توی آشپزخونه. بوی کبریت سوخته میآد. وقتی برمیگردی شیرینتر و شادتر از همیشه نگاهم میکنی. یه کیک دستته. به شمعها نگاه میکنم. تو صداشون میزنی ستارههای کوچولو. دستت رو جلوی چشمهام میذاری و میگی: "زود باش آرزو کن."
میگم: "میشه با هر هیجده تا شمع تو رو آرزو کنم و تو این جا باشی؟"
میگی: "تا چشم باز کنی اینجام."
"قول میدی؟"
"قول میدم."
آرزو میکنم، شمعها خاموش میشن، شب میشه، آسمونِ هزار ستاره میشه، هوا سرد میشه و زمستون پرواز میکنه به هر سمت. اما این جا گرمه. این خونه، این رویا، این خواب ِ شیرینِ همیشگی، تا زمانی که تو هستی گرمه.
دلم برات تنگ شده. زودتر به خونه بیا.
عاشق همیشگیات، ویکتوریایِ کمی بزرگ شده.
نه آخه نمیدونی چه قدر خندهدار شده بودم😂😭
حتی نصفش رو یادمم نیست.
قشنگ انگار درانک بوده باشم.
خب به گمونم شب بخیر.
خوابای قشنگی ببینین که شاید بشه توی خواب همه چیز سبز تر و مهربونتر باشه.
یه چیزی رو دقت کردین؟
من هنوزم مثل بچگیهام میخندم.
فکر میکردم این خنده رو به تازگی پیداش کردم ولی مثل این که فقط گماش کرده بودم.
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.