cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

تکست

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
4 639
Suscriptores
-424 horas
-367 días
-16730 días
Distribuciones de tiempo de publicación

Carga de datos en curso...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Análisis de publicación
MensajesVistas
Acciones
Ver dinámicas
01
💢 اخذ مدرک دانشگاه آزاد ♦️معتبر و دارای استعلام _ صدور در کوتاهترین زمان ممکن♦️ ❎دیپلم ❎فوق دیپلم ❎لیسانس ❎فوق لیسانس ❎دکترا ❎ همه ی رشته ها_حتی پزشکی _دندانپزشکی_داروسازی 🔴قبولی قطعی و تضمینی کنکور سراسری 1403 در رشته مورد نظر شما در دانشگاه های دولتی به کانال ما بپیوندید👇👇👇 @qoqnoosekabir1988 @qoqnoosekabir1988 @qoqnoosekabir1988 @qoqnoosekabir1988
2510Loading...
02
📌 راه حل تمام مشکلات زندگیت رو توی این ویدئو ببین👆🏻👆🏻 همه ی آدما در مراحل مختلف زندگیشون با مشکلاتی رو به رو میشن که ممکنه به راحتی قابل حل نباشه🤦🏻‍♀️ توی این شرایط فقط یک فرد آگاه و متخصص میتونه به دادت برسه و بهترین راه حل رو سر راهت قرار بده💚 🌱پس همین الان روی لینک زیربزنید و با بهترین مشاوران ارتباط بگیرید👇🏻 https://hamkadeh.com/landings/gn3qx https://hamkadeh.com/landings/gn3qx
2220Loading...
03
توسرم خاطره ول ڪردے رفتی..💔🥀 #استوری🎵
1510Loading...
04
Media files
1400Loading...
05
#برای_ایران ✔️کانال حامیان دکتر مسعود پزشکیان حتما عضو شوید و به دوستان خود نیز ارسال کنید 👇👇 https://t.me/+Uu0YcdNURck5MmVk
1470Loading...
06
📺فقر غذایی چه بر سرکودکان می آورد ⁉️ 🐏امسال با ما در نذر قربان برای تامین گوشت کودکان بیمار دچار سوء تغذیه سهیم باشید... 🐏بامبلغ دلخواهتان در نذر قربان مشارکت کنید. 🥩 مطمئن باشید نذر شما را به دست کودکانی که به آن نیاز دارند می رسانیم. 💗بیائید #مهرآفرین_باشیم ... 💰از طریق لینک زیر هم می توانید پرداخت کنید 🌀Https://zarinp.al/mehrafarinbashim.ir 💳 5022291900010701 💳 6037707000001739 📲*724‌*35260# 💰IR970570029081010596674101 بنام خیریه مهرآفرین پناه عصر 🌐mehrafarinorg.com 💠@mehrafarincharity
720Loading...
07
💢 آهنگ بسیار زیبای هوروش بند بنام ماه دلم 🕹#پاپ
1541Loading...
08
‌#پارت1 پارت اول رمان نبود لفت بده🤤👇🏼 با خستگی در خونه رو باز کردم و دستم و روی کلید گذاشتم تا برق روشن کنم که یکی از پشت محکم بهم چسبید و دستام بهم قفل کرد.. با وحشت خواستم جیغی بکشم که دستش و روی دهانم گذاشت و بدنم رو محکم به خودش فشرد. تقلا کردم تا خودم از بغلش در بیام ولی حتی نمیتونستم تکون بخورم. با دیدن مردی که سمتم میومد با چشمای درشت شده بهش نگاه کردم وصداهای نامفهومی در اوردم.. نقاب روی صورتش مانع میشد تو تاریکی بتونم چیزی ببینم همین وحشتمو بیشتر میکرد. جلوم قرار گرفت و دستش زیر چشمای خیسم کشید که به خودم لرزیدم.. کم کم دستش پایین اورد و محکم یقه مانتوم تو چنگش گرفت و تو یه حرکت از وسط پارش کرد.. از شدت ترس جیغ خفه ی کشیدم و تن بدنم تکون داد که سیلی محکمی از روی تاپ نازکم به بدنم زد و با صدای #خشنی گفت: -ببرش تو اتاق.. تا خواست منو سمت جلو ببره با هر زوری که بود بدنم از تنش جدا کردم و سمت در دویدم که به چهارچوب در نرسیده تنم از پشت کشید و دستش روی سی‌نه هام گذاشت: -کجا فرار میکنی توله سگ؟ امشب قراره جر بخوری.. از ترس تمام تنم میلرزید و بلند اسم شوهرم رو صدا زدم که دوباره جلوی دهنم گرفتن: -ببند دهنتو هرزه..! به زور منو سمت اتاق خواب بردن و روی تخت پرتم کردن که جیغ بلندی کشیدم. صدای فریاد مرده باعث شد مثل جوجه تو خودم جمع شم: -دِ روشن کن اون برقو تا کل همسایه هارو به اینجا نکشونده با روشن شدن برق چشمام محکم روی هم فشار دادم چند بار پلک زدم تا چشمم به نور عادت کنه.. با ترس سمت اون دوتا برگشتم که با دیدن شوهرم و مردی که کنارش ایستاده بود وحشت زده تو جام نیم خیز شدم ک....⛔️🔞💦 https://t.me/+bY3QrooOdaU0YTY5 https://t.me/+bY3QrooOdaU0YTY5 آیه دختر هات و لوندی که فانتزی های عجیبی تو رابطه هاش داره و شوهرش با دوستش بهش تجاوز میکنه و مجبورش میکنه ک...🙈👅🔞 #خشن💦
1160Loading...
09
+ برو توی اون اتاق لباساتو دربیار کامل لخت شو تا بیام + لباسامو دربیارم؟؟؟ لخت شم؟؟؟ بدن منو تا حالا کسی ندیده چجوری لخت شم؟؟؟ + من برده هامو قبل رابطه معاینه میکنم من هنوز شالمم از سرم برنداشته بودم چه برسه لخت شم دستام منجمد شد کنار شالمو از سرم برداشتم مانتو و تاپ و شلوارمو هم دراوردم حالا فقط شورت و سوتین برام باقی مونده بود با کلنجار درونی زیاد سوتین و شورتمم دراوردم حالا کاملا لخت بودم دقیقا همون چیزی که گفته بود دستامو جلوی س.ی.نه و و.ا.ژ.نم گذاشتم اصلا باورم نمیشد جلوی مردی که برای اولین بار دیدمش کاملا لختم + قبلا س.ک.س داشتی؟ + نه به سمتم اومد انگشتاشو روی بدنم کشید سر انگشت شصتشو دور نوک س.ی.نم چرخوند پوستم دون دون شد با لمس بدنم انگار آتیشی لای پام روشن شد آرزو کردم دستشو به پایین نبره. کف دستشو روی شکمم گذاشت و از نافم به سمت لای پام برد چشامو بستم و دندونامو بهم فشار دادم. با ضربه به بغل رونم بهم فهموند که پامو باز کنم منم مثل یه ربات گوش به فرمان شدم. انگشتشو لای و.ا.ژ.نم کشید و به بالا آورد با باز کردن انگشتاش جلوی چشمام پرده ای از آب و.ا.ژ.نم بین انگشتاش ایجاد شد + اسلیوی که توی جلسه اول اینجوری خیس میشه رو میدونی بهش چی میگن؟ + نمیدونم + هرزه دستکش پزشکی به دست و نگاه اخم آلودی به من کرد + روی میز خم شو با.س.ن.تو با دستات باز کن یه دستگاه از کنار صورتم برداشت و دسته شو چرخوند و هی باز و باز تر شد و دوباره جمعش کرد سر دستگاه رو به سوراخ با.س.ن.م فشار داد و... ادامه پارت👇 https://t.me/+1rbMMTw6ByFiNTA8 https://t.me/+1rbMMTw6ByFiNTA8 ❌ بر اساس یک داستان واقعی ❌ هـشـــدار❌ این رمان خاطرات نویسنده ست و یکبار فیلتر شده به خاطر صحنه های باز جنسی که داره پس اگه علاقمند به رمان های اروتیک و bdsm نیستید این رمان مناسب شما نیست❌
1090Loading...
10
#مهیاس_1 - فردا بعد اذان صبح بابامو اعدام می کنن اون وقت تو الان از من سکس میخوای؟ پولو بده برم، قول میدم رضایت که دادن با پای خودم بیام تو تختت. نیشخندی زد. - منو هالو فرض کردی تو؟ ببینم نکنه فکر کردی لاپات از طلاست که یه میلیارد و ششصد میلیون بیارزه؟ با عجز نالیدم: - وقت زیادی ندارم ارباب. تو رو خدا... دستش رو به نشونه ی سکوت بالا برد و گفت: - من خدا مدا حالیم نیست. خیریه هم باز نکردم همینطوری زرتی پولو بدم دستت، تا از جنس مطمئن نشم پولی بالاش نمیدم... با چشم و ابرو به لباس های تنم اشاره کرد و ادامه داد: - لخت شو، اول باید ببینم بدنت چیزی برای راضی کردنم داره یا نه؟! با چشم های ریز شده نگاهم کرد. - شنیدم عقد پسر عموت بودی و پس فرستادنت ور دل ننه و آقات، باید مطمئن بشم عیب و ایرادی حداقل بدنت نداره! لبم رو به دندون گرفتم و نالیدم: - آخه ارباب... عصبی غرید: - یا لخت شو یا گم میشی میری بیرون. الان که کارت گیر منه هی ناز و غمزه میای از کجا معلوم پولو گرفتی فرار نکنی؟ خوب گوش کن دختر جون من تا مطمئن نشم هیکلت همونیه که میخوام و دو برابر پولی که بهت میدم سفته امضا نکنی یه ریالم نمیدم بهت. حالا دیگه خوددانی! چاره ی دیگه ای نداشتم. اول از همه شالم رو از سر برداشتم و در حالی که سعی می کردم به چشم هاش نگاه نکنم، پرسیدم: - لخت بشم کافیه دیگه؟ میدی پولو؟! سری تکون داد. - آره. آب دهنم رو قورت دادم و چشم بستم تا حداقل جایی رو نبینم و با نهایت سرعتی که داشتم قبل از پشیمونی مانتو و شلوارم رو در آوردم. صدای قدم هاش رو شنیدم، پشت سرم ایستاد و چنگی به بالا تنه ام زد. - احمق متوجه نشدی گفتم لخت شو؟ از کی تا حالا به لباس زیر داشتن، میگن لخت شدن؟! هلم داد سمت میزش و مجبورم کرد خم بشم. - دستاتو بذار روی میز، پاهاتم کامل باز کن. نگران لب زدم: - چی کار می کنی؟ گفتی فقط لخت بشم که. پوزخندی زد. - تو واقعا احمقی یا خودتو زدی به خریت؟ باز کن پاتو ببینم. حس بدی داشتم. اونقدری که می خواستم بیخیال همه چی بشم و برم اما باید خفت رو به خاطر نجات بابا تحمل می کردم. خودش لباس زیرم رو پایین کشید، پاهام رو از هم باز کرد. چشم هام رو بسته بودم و منتظر بودم تمومش که یهو بین پام تیر کشید و از درد جیغ بلندی زدم. انگار که یه سوزن تیز به گوشت بین پام زده باشن درد از همون نقطه سمت تمام بدنم پخش شد. دستام از درد مشت شد و نالیدم: - ولی قرارمون این نبود... توجه به حرفم نکرد. تا خون بین پام رو دید و شکه لب زد: - تو... تو باکره بودی؟ چطور ممکنه ؟! مگه شوهر نداشتی؟! ادامه رمان👇👇 https://t.me/+bs-YHDoeZjI3NzBk https://t.me/+bs-YHDoeZjI3NzBk مهیاس دختر روستایی که به خاطر جور کردن دیه قتلی که پدرش انجام داده، مجبور میشه خودش رو به ارباب اردلان بفروشه! مردی که حتی پشه ماده از دست هوسرانی هاش در امان نیست و فقط یه خط قرمز داره سکس با دختره باکره!
1270Loading...
11
💦🌸💦🌸 🌸💦🌸 💦🌸 🌸 #مـدرســه_69🔞🔥 #پارت_1 _پوزیشن موردعلاقم 69 نظر تو چیه؟ تا حالا تو دهن هر دختری کردم راضی بوده میتونی از بقیه دانش آموزا بپرسی. با غیض سرمو تو کتابم کردم تا خودش بی خیال بشه. چقدر رک میگه همه دخترای مدرسه زیرخوابشن و حالا میخواد منو تست کنه. صدای خنده اشو شنیدم و کفششو روی صندلیم گذاشت و به سمتم خم شد و با تمسخر گفت: _میگن دو هموطن تو کشور غریب باید هوای همو داشته باشن بیا بریم دستشویی وقتی دارم لای پاتو میمکم تو وقتی از شدت شهوت میخوای غش کنی من هواتو دارم. دوستاش پشت سرش با این حرفش قهقهه زدن. اوپس پس حالا من سوژه قلدر و محبوب مدرسه شده بودم؟ نگاه همه روی ما جلب شده بود و اون با مرموزی خودکارشو زیر دامنم فرستاد که با حرص دستشو پس زدم. _پسر عجب رون سفید و توپری داری! الحق که دختر ایرونی گوشتی هستی مثل این دخترای خشک و شکستنی نیستی. ضربه ای به پاش زدم و از جا بلند شدم و سرمو بالا گرفتم تا این پسر محبوب مدرسه  و خوب ببینم که داشت با غرور و تحسین از سد تا پامو رصد میکرد. _ولی دخترا میگفتن زودانزالی داری که منم نمیتونم با پسری که زودی آبش میاد بخوابم. نگاهمو با تمسخر به سینه ورزشکاریش که بخاطر کروات شل و دکمه های باز پیراهنش پیدا بود، انداختم و با چندش گفتم: _ترجیح میدم پسر شاگرد اول مدرسه باهام لاس بزنه تا پسری که سه بار مشروط شده و هنوز تو مقطع دبیرستان گیر گرده. https://t.me/+_tk9b44WN7plMzFk https://t.me/+_tk9b44WN7plMzFk https://t.me/+_tk9b44WN7plMzFk ریحانه تو مدرسه اسپانیا درس میخونه و خیلی خوشگل و محبوبه و دیان پسر قلدر و چندسال مشروطیِ مدرسه که با همه سکس داشته و با دست رد ریحانه به سینه اش یه روز اونو تو دستشویی مدرسه خفت میکنه و...🙊🔞💦
1900Loading...
12
💋🔞معدن فیلم های صحنه دار و ارضا کننده بزرگسال فول بکن بکن مخصوص حشری پسندان🚫📦 | مشاهده فیلم💦
2310Loading...
13
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐 🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم ❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️‍🔥 💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان 🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍 🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜 👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇 🆔@seyed_ahmadhashemi 📞09057936026 @telesme1 همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها r²⁸ https://t.me/telesme1 لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
4700Loading...
14
⭕️خیاطی رو سه ساعته یادبگیر⭕️ قدم اول ، ✔️ با یک پیش آموزش رایگان یاد بگیر چطوری ۳ ساعته یک شومیز بدون الگو بدوزی بعد میتونی دکمه معروف ایران رو داشته باشی. بیا تو کانال مهربانو دوخت ⬇️⬇️⬇️ https://t.me/mehrbanoodoukht1 ✅
2960Loading...
15
شرکت ایمن حفاظ اوکسین (ایموکسین) ✅مشاور ،طراح ،مجری و تأمین کننده سیستم های هوشمند ساختمان ✅مشاور ،طراح ، مجری و تأمین کننده سیستم های اعلام و اطفا حریق ✅فروش دوربین های مداربسته و سیستم های اعلام سرقت اماکن ↩️پشتبانی فوری 🆗بهترین کیفیت در کل ایران 🛍خرید فوری و راحت 📝ضمانت ۵ساله طلایی 📞شماره تماس : 09134146269 09963850064 📍آدرس شرکت : اصفهان خیابان جی بعد از سه راه شهید رجایی کوچه 69 ساختمان کیا طبقه سوم واحد6 🔗اینستاگرام ما : instagram.com/iimoxin 🔗تلگرام : @iimoxin ✨حضور شما موجب دلگرمی ماست ✨
10Loading...
16
باور کن باور کن واس تو میمیرم...🥺🥰 #استوری🎵
3700Loading...
17
🎥 برای یکبار هم که شده با روانشناس صحبت کنیم👌🏻👆🏻 روانشناس مشکلاتی مانند خیانت،مشکلات خانوادگی،مشاوره ازدواج،تربیت فرزند،استرس،افسردگی و... رو میتونه واسه همیشه و به صورت ریشه ای حل کنه👍 📞برای ارتباط تلفنی و فوری با مشاور متخصص روی لینک زیر کلیک کن👇🏻 https://hamkadeh.com/landings/jazv1 https://hamkadeh.com/landings/jazv1
3560Loading...
18
کد دریافت 100 میلیون سکه همستر چجوری سکه های همستر رو تبدیل به دلار کنیم ؟
3330Loading...
19
💢آهنگ جدید مسعود سعیدی بنام فرشته 🕹#پاپ
1831Loading...
20
‍ ‍ #پارت‌واقعی‌رمان عروس خانواده تو مهمونی با پدر شوهرش لا..س میزنه تا جایی که با هم س.ک.س میکنن🔞 #part1 خودم رو از پشت، تو بغل پدر شوهرم جا کردم و شروع کردم به رقصوندن بدنم بین بازوهاش. همین جوری که با.سنم رو از پشت به پایین تنه‌اش چسبونده بودم، نامحسوس داشتم با.سنم رو روی آ*لتش بالا پایین می‌کردم و از #تغییر_سایزی که لحظه به لحظه داشتم لا.ی چا.ک باس‍.نم حسش می‌کردم، لذت می‌بردم. اوفففف! لعنت بهش! چه بزرگ و کلفت بود! یه ذره تنم رو بالا کشیدم که مر.دونه ش‍*ق شده‌اش دقیقاً لای رونام فرو رفت و از اونجایی که هیچی پام نبود به جز یه شورت توری گیپور، آ*لتش مستقیماً لای‌ چا*ک وا.ژنم از روی شورت کشیده شد. مشخص بود که #خیسی‌لای‌‌پاهام رو احساس کرده چون نفسش تو سینه حبس شد و بازدمش رو با ناله و آهی زیر لبی بیرون فرستاد. خودمم از حس کردن اون حجم بزرگ و کلفت و دراز لای وا.ژن و رونام جوری به وجد اومده بودم و بالا زده بودم که عملاً داشتم روی آ*لت پدر شوهرم سواری می‌کردم و هیچ کس برام مهم نبود. - داری پا رو دم شیر می‌ذاری عروس! - وا پدر جون! من که کاری نمی‌کنم...منظورتون چیه؟ لباش رو به گوشم چسبوند، جوری که با هر حرکت کوچیکی لباش روی لالهٔ گوشم کشیده می‌شد و #داغی نفساش بیشتر ها.تم می‌کرد: - من دیگه کم کم دارم از اینجا خسته میشم و دلم می‌خواد یه جایی برم که تنها باشیم دستش رو روی #رون_لختم که از زیر چاک دامن لباس شبم بیرون زده بود، گذاشت و آروم آروم دستش رو داخل‌تر سوق داد و #ناحیه_بیکینیم رو با سرانگشتاش لمس کرد: - یه جایی که فقط خودم و خودت باشیم خوشگله! https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk فقط یه دخترِ هـــ🔥ــات مثل من میتونه توی یک ثانیه مردونگیِ کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞
1400Loading...
21
-بچتو فروختم به مشتری... زن بدبخت اجاقش کور بود دادم دعامون کنه! با سر و صورت کبود از جام بلند شدم چطور می تونست انقدر بی رحم باشه -بچمو... بچمو چکار کردین هر چقدر تحمل کرده بودم بس بود دیگه داشتن دیوونم می کردن نوزادم، پاره ی تنمو داده بود به یه زن دیگه موهاشو توی چنگم گرفتم -تو غلط کردی بچمو دادی به یکی دیگه من مادرشم تو چکارشی که بچه ی منو فروختی عوضی؟ جیغی زد و دست بی جون منو دندون گرفت که از درد فریاد زدم -خفه شو زنیکه چشمم روشن به منی که مادرشوهرتم میگی عوضی؟ همون فریاد بذار بیاد خوب ادبت می کنه روی زمین نشستم و زار زدم خدا چرا به من نگاه نمی کرد گناهم چی بود که انقدر عذابم می دادن مگه فریاد عاشقم نبود؟ پس چرا همش با کمربند نوازشم می کرد؟ صدای کوبیده شدن در که اومد لرزیدم به خودم -زنت بچتو فروخت فریاد هر کاری کردم نتونستم جلوشو بگیرم نوه ی بیچارمو داد به یه زن بی سر و پای گدا چطور می توانست انقدر راحت دروغ بگوید در اتاق که باز شد و چشمان به خون نشسته اش را دیدم عقب عقب رفتم -فریاد تو که باور نکردی نه؟ مامانت دروغ می گه کار خودشه! خودش بچمو فروخت به یه زنه بخدا من تقصیری ندارم پوزخندی زد و کمربندشو دراورد که با ترس به گریه افتادم نزدیکم زانو زد و موهامو نوازش کرد -نترس خوشگلم نمی خوام بزنمت دیگه کارای دیگه ای باهات دارم که خودم خوشت میاد حتما از موهام گرفت و بلندم کرد منو چسبوند به دیوار و شلوارمو با یه حرکت پایین کشید -اوف باسن خوشگلت داره داد می زنه که قرمزش کنم ضربه ای روش زد که از درد ناله کردم -هیش ناله هاتو بذار واسه وقتی که تا دسته توتم من بد جرت می دم امروز آوا فقط مواظب باش جیغ نزنی چون عصبانی می شم و اون وقت برات بد می شه گوشیشو برداشت و زنگ زد به بادیگاردش -محمد بیا بالا قراره یه حوری رو با هم جرش بدیم! اون می خواست به همراه بادیگاردش با من سکس کنه؟ قرار بود جفتشون به من تجاوز کنن؟ https://t.me/+_2Q3ErAZ0Zs4MmI0 https://t.me/+_2Q3ErAZ0Zs4MmI0 https://t.me/+_2Q3ErAZ0Zs4MmI0 https://t.me/+_2Q3ErAZ0Zs4MmI0 ⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️🚫🚫🚫🚫🚫
1420Loading...
22
‍ ‍ •| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_7 - ج.نده رو کی دست بلند میکنی هان؟ - بذار برم نمیذارم ادمی مثل تو دستش بهم بخوره... - از خداتم باید باشه یکی مثل من هرزه ای مثل تو رو بخواد بکنه...شنیدم به نصف پسرای دانشگاه دادی... - به تو چه، تو که ادعای مذهب و دینت میشه چرا میخوای بکنی؟ - همه کردن چرا من نکنم، حالا که انقد ارزونی. - ارزون‌ ننه اته، من به هرکی عشقم بکشه میدم... چونه ام رو با خشم توی‌مشتش گرفت: چه زری زدی، اسم ننه من رو‌ اوردی به زبونت؟ - اگه میخوای ننه ات فحش نخوره بذار من برم. - حالا که این طور شد یه طوری می کنمت که رو زانو هات از در کلاس بزنی بیرون. اینو گفت و انداختم گوشه ای و‌ دستش رفت سمت دکمه شلوارش. حتی تصور این که این بخواد بکنه منو حالم به هم میزد. مطمئن بودم حتی بلند نیست سوراخم رو پیدا کنه. پوزخندی زدم و کم نیاوردم. - باشه سعیت رو بکن ببینم میتونی یا نه. احتمالا به جای سوراخ پایینیم بکنی توی سوراخ گوشم...مرتیکه، زن لخت ندیده. خندید و شلوارش رو در اورد و انداخت یه گوشه. - خواهیم دید... مشغول در اوردن لباس هام شدم اونم همین کار رو کرد. نگاهم رو روی تن و بدن بدون لباسش به گردش در آوردم. با این که مثل پارسا سیکس پک نداشت اما هیکلش عضلانی و چهارشونه بود. توی دلم لعنتی به بختم فرستادم. اخه همینم مونده بود به این نخاله بدم. نگاهم وسط پاهاش متوقف شد هنوز شورتش پاش بود. - چیه بهش زل زدی، دیرته باهاش اشنا شی؟ - بکن ببینمش اگه راست میگی، مطمئنم اندازه دول موشه. این رو گفتم و هرهر زیر خنده زدم و دلم رو گرفتم. پوزخندی زد و شورتش رو مقابل چشم هام در آورد . تو یه لحظه لبخندم روی لب ها خشک شد با چیزی که دیدم. نگاهم خشک شد روی سالار کلفت و سیاه رنگش انقدر بزرگ بود که می تونستم بگم تا حالا با اون همه سک.سی که کرده بودم همچین آ.لتی رو ندیده بودم. - چیه چرا رنگت پرید؟ آب دهنم رو پر سر صدا قورت دادم که اومد جلو تر. آ.لتش رو توی دست گرفت و شروع کرد به مالیدنش. https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0 https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0 https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0 https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0 https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0 https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0 https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0 پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع س.ک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم دختره هم مسخره اش کرد گفت تو بلند نیستی بکنی که با دیدن سالار کلفتش برگاش ریخت و...💦🔞🫣🔥
2020Loading...
23
-دیگه نه من کمر دارم نه تو رَحِم، انقدر که من تقه‌ی تو رو زدم، باید جای بچه، نفت درمیومد. کلافه عرض اتاق رو راه میره. هر کاری کرده بود تا این بار حامله‌ش کرده باشه ولی... عصبی سمت حورا خیز برمی‌داره و میگه: -ف فقط یه‌بار دیگه... اینبار حامله میشم. قول میدم. -نمیتونی حورا... نمیتونی. حتی انقدر هم زن نیستی یه توله تو اون رحم صاب‌مرده‌ت نگه داری. از بازوش می‌گیره و تو صورتش تشر می‌زنه: -هرشب دارم شیش راند اون لامصب صدگرمی بین پاتو صفا میدم. گریه‌های حورا گوشم رو پر می‌کرد و می‌خواستم اهمیت ندهم. جز سکس، هزارتا دکتر و روش‌های مختلف رو انجام داده بودند ولی باز هم حامله نشده بود. -به همین راحتی میخوای یه زن دیگه بگیری؟! به‌خاطر بچه؟! بازم انجامش بدیم... نمیخوام از دستت بدم. -صدمدل قرص و دوا و دارو و دکتر حواله‌ی لاپای جنابعالی کردم ولی نمیشه. حورا به گریه می‌افتد و دلش نرم نمیشود. سرش را با تاسف تکان می‌دهد و او را روی تخت پرت می‌کند: -تو زن نیستی حورا... هرزنی میتونه واسه شوهرش یه توله بزاد ولی تو فقط پارتنر سکسی خوبی هستی. پارتنر سکسی؟ در همین حد به چشمش می‌آمد؟ تمام تنش کبود و خون مرده شده بود. هر شب زیر هیکل قباد، جون می‌داد و چیزی نمی‌گفت. موهاش رو از صورتش کنار زد و عصبی گفت: -تو لذتشو میبری، منم که هربار زیر سکس وحشیانه‌ت میمیرم ولی بازم حاضرم تا واست بچه بیارم قباد برخلاف خواسته‌ش باید دختر دیگه‌ای رو به عقدش در می‌آورد. زنی که می‌تونست وارث واسش به دنیا بیاره... دو سه دکمه اول لباسش رو باز کرد و بی‌رحمانه تو صورتش گفت: -ولی دیگه بریدم، به اینجام رسیده. تو رو به خیر منو به سلامت. با جنازه سکس کنم بهتر از توئه، درخت بی ثمر... از ساق پای حورا گرفت و روی تخت سمت خودش کشید. لخت شد و روش خیمه زد. بین پاش جا گرفت و خودش رو یک باره وارد دخترک کرد. -این آخرین سکسمونه، آخرین باره که لاپای منو می بینی و تو خودت حسش میکنی. دارم ازدواج میکنم با یکی که برام توله پس بندازه... صدای جیغش رو با لب‌هاش خفه کرد و تا وقتی که به اوج برسه، همه جوره به تن حورا تازید. صدای زنی که جایگزین حورا شده بود تا براش وارث بیاره، باعث شد سر جاش خشکش بزنه. درست شنیده بود؟ سمتش برگشت و بهت زده گفت: -چی؟! حامله‌ست؟! خودش کجاست؟! دخترک با ترس سر تکان داد و نامه‌ای که حورا بهش داده بود رو سمت قباد گرفت. -این نامه رو داد و گفت اون آخرین سکستون بود و آخرین باریه لای پاشو میبینی قباد خان! اشکش رو از صورتش پاک کرد و غمگین لب زد: -حورا با بچه‌ی تو توی شکمش، از ایران رفت یه جا که منم نمیدونم. نامه را باز کرد ولی با خواندن متنش... https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0
2990Loading...
24
#بـــرگ_زیـــــتون🍃 #پارت_دویست_شصت_دو خوابوندم روی تخت و پرسید: - چی شدی یهو؟ با اخم گفتم: - یهو؟ انگار وحشی گریتو یادت رفته که میگی یهو. سر به زیر انداخت و زمزمه کرد: - خودت عصبیم کردی. تکون که میخوردم کمرم درد می گرفت، کلافه چنگی به موهام زدم و گفتم: - مهمونی امشبو چیکار کنم... آریو سریع گفت: - زنگ میزنم کنسلش می کنم. چشم غره ای رفتم و گفتم: - چی رو کنسلش می کنی؟ بدو برو میوه ها رو بخر. من بااین کمر درد نمیتونم برم فروشگاه، همه رو برات لیست می کنم. " باشه " ای گفت و باهم مشغول آماده سازی تدارکات مهمونی شب شدیم. تربچه خانوم هم بعد اینکه شیرش رو دادم خوابید و اذیت نکرد. آریو خریدا رو کرد، منم خورشت و بار گذاشتم و چون کمرم درد می کرد؛ خودش مجبور شد خونه رو جارو بزنه. میوه ها رو شستم و وسایل مورد نیاز برای ژله رو حاضر و آماده روی اوپن گذاشتم‌. قبل از اومدن مهمون ها باید سالاد و ژله رو هم آماده می کردم و میز یلداییم رو هم می چیدم. ناهار ساندویچ سوسیس خوردیم و بالاخره ساعت چهار عصر بود که کارمون تموم شد و فقط حاضر شدن غذا، درست کردن ژله م سالاد مونده بود. - آخ، کمرم. دستی به کمرم گرفتم و روی مبل نشستم. آریو نیمه برهنه و فقط با لباس زیرش جلو اومد و گفت: - پاشو بریم حموم. چپ چپ نگاهش کردم اما توجهی نکرد، دستم رو محکم گرفت و دنبال خودش کشید. - بهشتتو مثل موهات قرمز میکنم. موهام رو کشید که با گریه یقش رو گرفتم. - بهم رحم من.‌‌..من کاری نکردم. سیلی به سینه هام زد. - موهات قرمزه، نجسی. و من تموم جونتو قرمز میکنم. لباسم رو جر داد که جیغ بلندی کشیدم. منو خوابوند روی تخت و پشتم نشست‌ با درد زیادی که توی بدنم پیچید.... https://t.me/+jqdeX9SBq_5iODg8 https://t.me/+jqdeX9SBq_5iODg8 ❌دختره به خاطر رنگ موهاش بد نامه و خان زاده ی وحشی به قصد انتقام...
5800Loading...
25
تتلو آهنگ جدید داده؟!😐 کاملشو گوش کنید باحال بود!
6230Loading...
26
من به تو وصلم... #استوری🎵
6950Loading...
27
❤️‍🩹 برای یکبار هم که شده با روانشناس صحبت کنیم 🙏🙏 روانشناس متخصص میتونه مشکلاتی مانند مشکلات زناشویی،تربیت فرزند،افسردگی،ازدواج،استرس و اضطراب رو واسه همیشه حل کنه👍 ✅مرکز مشاوره روانشناسی تلفنی همکده با بیش از ۱۰۰۰ روانشناس برتر ایران به صورت شبانه روزی آمادگی حل مشکلات شما هستند 📞 لینک ارتباط با مشاور متخصص👇 https://hamkadeh.com/landings/XsiRW https://hamkadeh.com/landings/XsiRW
6100Loading...
28
چربی سوزی سریع و بدون عوارض با روشی که کامبیز دیرباز باهاش لاغر شد😟 این روش کاملا گیاهیه و هیچ آسیبی به بدنتون نمیزنه👌🏻 اگه میخوای ماهی 5 الی 7 کیلو لاغر شی بزن روی لینک زیر و این معجون گیاهی رو با 50 %تخفیف ویژه سفارش بده👇🏻 https://landing.getz.ir/irHVE https://landing.getz.ir/irHVE
5920Loading...
29
Media files
5160Loading...
30
این جام بردن داره! 🏆🎊 نتیجه مسابقات جام ملت‌های اروپا رو در نماوا پیش‌بینی کن و برنده صدها میلیون تومن جایزه نقدی و غیرنقدی باش! 😍 برای شرکت در مسابقه و اطلاعات بیشتر کافیه وارد لینک زیر شی👇🏼 🔗ورود به مسابقه پیش‌بینی نماوا اسپرت @namava_ir @namava_sports
3020Loading...
31
💢 آهنگ جدید رضا ملک زاده بنام حواسم بهت هست 🕹#پاپ
2350Loading...
32
توی آشپزخونه داره #خاله‌ی‌ناتنیش رو #میماله که مامانش سر میرسه...🔞😱 https://t.me/+IhXGCQcG4lNmZDhk https://t.me/+IhXGCQcG4lNmZDhk با نفس‌های کشداری کنار گوشم پچ زد: - بدجوری دلم هواتو کرده یاس! بیا بریم تو اتاقم... پشت چشمی براش نازک کردم و گفتم: - تو هم که همیشه دلت هوای منو می‌کنه... اسپنکی به #باسنم زد و کنار لبم زمزمه کرد: - مگه تقصیر منه که تو اینقدر س*ک‌.سی که وقتی می‌بینمت حسابی می‌زنم بالا و افسار خشتکم🍆 از دستم در میره! خودشو چسبوند بهم که با احساس کلفت برجسته‌اش بین پاهام کل تنم داغ شد... چشماش سرخ بود و تنش حسابی داغ بود دوباره به سمت لبام هجوم آوردم که دستمو روی سینه‌اش گذاشتم و ترسیده زمزمه کردم: - نکن غیاث یکی میاد می‌بینه! - خوب به جهنم، بزار ببینن... هنوز حرفش تموم نشده بود که لبامو به دندون کشید، بوسه‌اش وحشی‌تر و شیطون‌تر از قبل شده بود... دستش خزید توی #شورتم که آه غلیظم بین لباش خفه شد، با دست آزادش سینمو🍒 محکم توی مشتش چلوند انگشت داغ و مردونه‌اش روی نقطه‌حساس خیص و نبض دارم میچرخید که همین لحظه با شنیدن صدای آبجی طلا انگار که یه سطل آب یخ ریختن رو سرم....🤯♨️❌ https://t.me/+IhXGCQcG4lNmZDhk https://t.me/+IhXGCQcG4lNmZDhk https://t.me/+IhXGCQcG4lNmZDhk https://t.me/+IhXGCQcG4lNmZDhk https://t.me/+IhXGCQcG4lNmZDhk https://t.me/+IhXGCQcG4lNmZDhk غیاث مردی ۳٠ساله مذهبی و سنتی که اسیر یه دختر ۱۷ساله میشه که براش ممنوعه... 😰🔞 غیاث دست میذاره روی یاسمینی که #خاله‌ناتنیشه و وقتی با مخالفتش رو برو میشه، در نهایت بی رحمی بهش #تجاوز می کنه و رسوایی به بار میاره.... 🥺♨️ #دارای‌محدودیت‌سنی🔞♨️ #رابطه‌با‌خاله‌ناتنی👅
1700Loading...
33
#عشق‌اتشین 💔🔥 _بابا بزرگ از مامان خوشش نمیومد همیشه دنبال ی بهونه ای بود تا بتونه از کار خانوادگیمون حذفش کنه https://t.me/+LWl7dycaii9jODI0 https://t.me/+LWl7dycaii9jODI0 _من عاشق تو بودم مامان تورو داشت ازم میگرفت از جام بلند شدم بلند فریاد زدم +مامانت از من حامله بود..!! چطور تونستی مادرتو بچشو بکشی راست راست جلوی من بگی دوست دارم.؟؟؟ اون بی توجه به حالم نیشخندی زد _مامان میدونست اون بچه تو نیست ولی خب چ آدمی احمق تر از تو که بچه رو بندازه گردنش چی..؟؟ بچه از من نبود.!؟؟ دهنم مثل ماهی بازو بسته میشد سمیرا چسبید بهم دستشو رو سینم کشید _اون بچه حاصل ملاقاتش با ی شیخ گردن کلفت بود ولی خب بابا بزرگ نباید می‌فهمید دخترش با یکی از مشتری های خوبش رو هم ریخته _منم ب بابا بزرگ واقعیت رو گفتم. و گفتم که دوست دارم اونم اجازه حذف کردن مامان رو بهم داد الان فقط منم و تو دستش به سمت زیر شکمم حرکت کرد که دستشو گرفتم +سمیرا تو زنمو بچمو کشتی..!! _احمق اون بچت نبودددد مامانم گولت زدددد گولتتت زدددد میدونست من دوست دارم میخواست تورو از من بگیره... ولی من نمیزارم امیر تو مال منی امشب هم با من میخوابی من بهت بچه میدم https://t.me/+LWl7dycaii9jODI0 https://t.me/+LWl7dycaii9jODI0 عاشق پسری میشه که مادرش میخواست باهاش ازدواج کنه 🔞
1720Loading...
34
#پارت_1 #متجاوز_هات چک رو به طرفش می گیرم چشماش برق می زنن و چک رو میگیره _اینکه نصفه مارو گرفتی عکس ها رو ورق می زنم نیشخندی کنج لبم میشینه عجب جن*ده ای بود دختر حاجی _بقیش رو فردا بیا بگیر داشبورد رو باز می کنم _اینو میریزی تو نوشیدنیش حواست باشه که آخرای مهمونی بریزی قوطی رو میگیره دستش و نگاش می کنه _نکشتش بدبخت شم پوزخندی به فکرهای احمقانش می زنم _اینا همشون سگ جون تر از این حرفان با این داروهام فقط نمیتونه جیغ و داد کنه همین سیگارم رو از پنجره پرت می کنم پایین _تو مهمونی هم حواست باشه عکسا یادت نره همون طور که گفتم میخوام راستی مطمئنی پلمپه میخندد _ آره داداش خیالت تخت همه کار گرده غیر اون داداش فقط... حوصله ام با وراجیاش سر رفت _گمشو پایین تا سگ نشدم به اندازه ی کافی واست توضیح دادم تعجب رو تو چشماش می بینم _گفتم گمشو پایین سریع از ماشین پیاده میشه و شرشو کم می کنه عکس داخل داشبورد رو میارم بیرون _حاج فتح الله نیستی ببینی که فردا قراره دختر مادرجن*دت زیرم جر بخوره ارغوان یه دختر از خانواده ی مذهبیه که با قبول شدن وکالت دانشگاه تهران از شهرستان میاد تهران و اونجا پوشش رو به کل تغییر میده و تو مهمونیا شرکت می کنه و برای دوست پسرش عکسای نودش رو میفرسته و کارایی که تو خانواده اش براش قفل بودن رو انجام میده ارسان پسریه که همسایه ی ارغوان میشه تا بتونه راحتتر زیر نظرش بگیردش و برای انتقام از پدر و مادر ارغوان به ارغوان تجاوز می کنه و بکارتش رو میگیره با عکساش تو مهمونی و نودای که دست دوست پسرش داشت تهدیدش می کنه و اونو به خونه ش میبرع و هر روز شکنجش می کنه و بهش تجاوز می کنه و ... https://t.me/+XGBDTVO3dJ0yMjVk https://t.me/+XGBDTVO3dJ0yMjVk
2710Loading...
35
#شیخ_عرب🧸🍼🍫 #پارت_35 با حرفی که زد زیر دلم هیوهایی بپا شد که خیس شدن شرتم رو حس کردم. گونه هاس سرخ شده ام انقدر واضح بود که خندا شیطنت آمیز شیخ رو بلند کرد. _خب حالا انگشت فاکت رو دورانی روی واژ.نت بچرخون. نفس عمیقی کشیدم و با تردید انگشتم رو روی شرتم گذاشتم. خیره تو چشمای شیخ که داشت با جدیت نگاهم میکرد، انگشتم رو چرخوندم که خیس بودن لای پام حتی از شرت هم مشخص بود. _شرتت رو کنار بزن! لبمو گزیدم و مطیع لبه شرتم رو کنار زدم. نبض زدن لای پام داشت دیوونم میکرد... انگشت فاکمو روی خیسی واژ‌.نم کشیدم که با صدای دو رگه ای گفت: _انقدر خیسه که صداش تا اینجا میاد، زود انگشت خیست رو بکن تو دهنت! شوکه نگاهش کردم که بدون انعطاف بهم خیره بود تا به دستورش عمل کنم. چندشم میشد ولی این شیخ هیکلی و عوضی مگه میشد بهش نه گفت؟ انگشتم رو دور خیسی چرخوندم که حالم بیشتر دگرگون شد و دهنم رو باز کردم و همینجور که خیره شیخ بودم، انگشت خیسم که از آثار خودم بود رو تو دهنم کردم و با شیطنت ریزی عقب و جلوش کردم. https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 خلاصه: ملودی دختر 22ساله ای که گرایش لیتل بودن رو داره اما بخاطر مشکلاتی که داره با هیچ ددی تو رابطه نرفته اما با دیدن شیخِ عرب 35ساله که اخلاق های عجیبی داره دلش میخواد لیتل اون بشه اما...🙈🍓🍼
1840Loading...
36
🔞رابطه از مقعد باعث بزرگ شدن باسن میشود؟🍑         بله.                                 خیر                     اطلاعی ندارم
2740Loading...
37
داستان تصویری سک‌سی ناب و کمرخالی کن😈💦 `` پستچی و خانوم خونه`` دختر جوان زیبارو وقتی چشمش به ک‌یر کلفت سیاه پوسته میخوره درو میبنده همونجا بهش ک‌ص میده🔞 ⛔️ مشاهده داستان ⛔️
610Loading...
38
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐 🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم ❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️‍🔥 💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان 🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍 🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜 👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇 🆔@seyed_ahmadhashemi 📞09057936026 @telesme1 همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها r²⁷ https://t.me/telesme1 لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
6580Loading...
39
❤️به همه بگو طلا خریدی☺️ 💎با این قیمت نجومی طلا، مگه میشه دیگه طلا خرید😵‍💫 اما... خانوم‌های عزیز این کانال زیورالات و بدلیجاتی داره که با طلا مو نمیزنه و #ضمانت اصل بودن هم داره😊 🔸کل مدل‌ها با طلا آبکاری شده 🔸نیم ست، النگو و دستبند، انگشتر💍 💎بدليجات اين كانال با طلا مو نميزنه😍👇 https://t.me/+A5fS9vViyTNmNjhk https://t.me/+A5fS9vViyTNmNjhk 🚚ارسال رايگان به سراسر كشور
5350Loading...
40
#استوری
5780Loading...
Photo unavailableShow in Telegram
💢 اخذ مدرک دانشگاه آزاد ♦️معتبر و دارای استعلام _ صدور در کوتاهترین زمان ممکن♦️ ❎دیپلم ❎فوق دیپلم ❎لیسانس ❎فوق لیسانس ❎دکترا ❎ همه ی رشته ها_حتی پزشکی _دندانپزشکی_داروسازی 🔴قبولی قطعی و تضمینی کنکور سراسری 1403 در رشته مورد نظر شما در دانشگاه های دولتی به کانال ما بپیوندید👇👇👇 @qoqnoosekabir1988 @qoqnoosekabir1988 @qoqnoosekabir1988 @qoqnoosekabir1988
Mostrar todo...
00:38
Video unavailableShow in Telegram
📌 راه حل تمام مشکلات زندگیت رو توی این ویدئو ببین👆🏻👆🏻 همه ی آدما در مراحل مختلف زندگیشون با مشکلاتی رو به رو میشن که ممکنه به راحتی قابل حل نباشه🤦🏻‍♀️ توی این شرایط فقط یک فرد آگاه و متخصص میتونه به دادت برسه و بهترین راه حل رو سر راهت قرار بده💚 🌱پس همین الان روی لینک زیربزنید و با بهترین مشاوران ارتباط بگیرید👇🏻 https://hamkadeh.com/landings/gn3qx https://hamkadeh.com/landings/gn3qx
Mostrar todo...
ضشسیزبر(1).mp41.52 MB
00:17
Video unavailableShow in Telegram
توسرم خاطره ول ڪردے رفتی..💔🥀 #استوری🎵
Mostrar todo...
3.49 MB
sticker.webp0.12 KB
00:22
Video unavailableShow in Telegram
#برای_ایران ✔️کانال حامیان دکتر مسعود پزشکیان حتما عضو شوید و به دوستان خود نیز ارسال کنید 👇👇 https://t.me/+Uu0YcdNURck5MmVk
Mostrar todo...
1.47 MB
02:19
Video unavailableShow in Telegram
📺فقر غذایی چه بر سرکودکان می آورد ⁉️ 🐏امسال با ما در نذر قربان برای تامین گوشت کودکان بیمار دچار سوء تغذیه سهیم باشید... 🐏بامبلغ دلخواهتان در نذر قربان مشارکت کنید. 🥩 مطمئن باشید نذر شما را به دست کودکانی که به آن نیاز دارند می رسانیم. 💗بیائید #مهرآفرین_باشیم ... 💰از طریق لینک زیر هم می توانید پرداخت کنید 🌀Https://zarinp.al/mehrafarinbashim.ir 💳 5022291900010701 💳 6037707000001739 📲*724‌*35260# 💰IR970570029081010596674101 بنام خیریه مهرآفرین پناه عصر 🌐mehrafarinorg.com 💠@mehrafarincharity
Mostrar todo...
IMG_2986.MP412.17 MB
💢 آهنگ بسیار زیبای هوروش بند بنام ماه دلم 🕹#پاپ
Mostrar todo...
4_5983413047086028495.mp37.67 MB
‌#پارت1 پارت اول رمان نبود لفت بده🤤👇🏼 با خستگی در خونه رو باز کردم و دستم و روی کلید گذاشتم تا برق روشن کنم که یکی از پشت محکم بهم چسبید و دستام بهم قفل کرد.. با وحشت خواستم جیغی بکشم که دستش و روی دهانم گذاشت و بدنم رو محکم به خودش فشرد. تقلا کردم تا خودم از بغلش در بیام ولی حتی نمیتونستم تکون بخورم. با دیدن مردی که سمتم میومد با چشمای درشت شده بهش نگاه کردم وصداهای نامفهومی در اوردم.. نقاب روی صورتش مانع میشد تو تاریکی بتونم چیزی ببینم همین وحشتمو بیشتر میکرد. جلوم قرار گرفت و دستش زیر چشمای خیسم کشید که به خودم لرزیدم.. کم کم دستش پایین اورد و محکم یقه مانتوم تو چنگش گرفت و تو یه حرکت از وسط پارش کرد.. از شدت ترس جیغ خفه ی کشیدم و تن بدنم تکون داد که سیلی محکمی از روی تاپ نازکم به بدنم زد و با صدای #خشنی گفت: -ببرش تو اتاق.. تا خواست منو سمت جلو ببره با هر زوری که بود بدنم از تنش جدا کردم و سمت در دویدم که به چهارچوب در نرسیده تنم از پشت کشید و دستش روی سی‌نه هام گذاشت: -کجا فرار میکنی توله سگ؟ امشب قراره جر بخوری.. از ترس تمام تنم میلرزید و بلند اسم شوهرم رو صدا زدم که دوباره جلوی دهنم گرفتن: -ببند دهنتو هرزه..! به زور منو سمت اتاق خواب بردن و روی تخت پرتم کردن که جیغ بلندی کشیدم. صدای فریاد مرده باعث شد مثل جوجه تو خودم جمع شم: -دِ روشن کن اون برقو تا کل همسایه هارو به اینجا نکشونده با روشن شدن برق چشمام محکم روی هم فشار دادم چند بار پلک زدم تا چشمم به نور عادت کنه.. با ترس سمت اون دوتا برگشتم که با دیدن شوهرم و مردی که کنارش ایستاده بود وحشت زده تو جام نیم خیز شدم ک....⛔️🔞💦 https://t.me/+bY3QrooOdaU0YTY5 https://t.me/+bY3QrooOdaU0YTY5 آیه دختر هات و لوندی که فانتزی های عجیبی تو رابطه هاش داره و شوهرش با دوستش بهش تجاوز میکنه و مجبورش میکنه ک...🙈👅🔞 #خشن💦
Mostrar todo...
ߊ‌ࡄܝ࡙ߺر⛓ܤࡐࡅࡑ

اسیر هَوسی مَردانه شده ام!👅 پارت گذاری روزانه♥ بـہ قـلـم مها💫 کپـی ممنوع حتی با ذکر نام نویسنده🚫 ایدی جهت سفارش تبلیغات: ⛔ورود افراد زیر 18 سال اصلااا توصیه نمیشه⛔

+ برو توی اون اتاق لباساتو دربیار کامل لخت شو تا بیام + لباسامو دربیارم؟؟؟ لخت شم؟؟؟ بدن منو تا حالا کسی ندیده چجوری لخت شم؟؟؟ + من برده هامو قبل رابطه معاینه میکنم من هنوز شالمم از سرم برنداشته بودم چه برسه لخت شم دستام منجمد شد کنار شالمو از سرم برداشتم مانتو و تاپ و شلوارمو هم دراوردم حالا فقط شورت و سوتین برام باقی مونده بود با کلنجار درونی زیاد سوتین و شورتمم دراوردم حالا کاملا لخت بودم دقیقا همون چیزی که گفته بود دستامو جلوی س.ی.نه و و.ا.ژ.نم گذاشتم اصلا باورم نمیشد جلوی مردی که برای اولین بار دیدمش کاملا لختم + قبلا س.ک.س داشتی؟ + نه به سمتم اومد انگشتاشو روی بدنم کشید سر انگشت شصتشو دور نوک س.ی.نم چرخوند پوستم دون دون شد با لمس بدنم انگار آتیشی لای پام روشن شد آرزو کردم دستشو به پایین نبره. کف دستشو روی شکمم گذاشت و از نافم به سمت لای پام برد چشامو بستم و دندونامو بهم فشار دادم. با ضربه به بغل رونم بهم فهموند که پامو باز کنم منم مثل یه ربات گوش به فرمان شدم. انگشتشو لای و.ا.ژ.نم کشید و به بالا آورد با باز کردن انگشتاش جلوی چشمام پرده ای از آب و.ا.ژ.نم بین انگشتاش ایجاد شد + اسلیوی که توی جلسه اول اینجوری خیس میشه رو میدونی بهش چی میگن؟ + نمیدونم + هرزه دستکش پزشکی به دست و نگاه اخم آلودی به من کرد + روی میز خم شو با.س.ن.تو با دستات باز کن یه دستگاه از کنار صورتم برداشت و دسته شو چرخوند و هی باز و باز تر شد و دوباره جمعش کرد سر دستگاه رو به سوراخ با.س.ن.م فشار داد و... ادامه پارت👇 https://t.me/+1rbMMTw6ByFiNTA8 https://t.me/+1rbMMTw6ByFiNTA8 ❌ بر اساس یک داستان واقعی ❌ هـشـــدار❌ این رمان خاطرات نویسنده ست و یکبار فیلتر شده به خاطر صحنه های باز جنسی که داره پس اگه علاقمند به رمان های اروتیک و bdsm نیستید این رمان مناسب شما نیست❌
Mostrar todo...
#مهیاس_1 - فردا بعد اذان صبح بابامو اعدام می کنن اون وقت تو الان از من سکس میخوای؟ پولو بده برم، قول میدم رضایت که دادن با پای خودم بیام تو تختت. نیشخندی زد. - منو هالو فرض کردی تو؟ ببینم نکنه فکر کردی لاپات از طلاست که یه میلیارد و ششصد میلیون بیارزه؟ با عجز نالیدم: - وقت زیادی ندارم ارباب. تو رو خدا... دستش رو به نشونه ی سکوت بالا برد و گفت: - من خدا مدا حالیم نیست. خیریه هم باز نکردم همینطوری زرتی پولو بدم دستت، تا از جنس مطمئن نشم پولی بالاش نمیدم... با چشم و ابرو به لباس های تنم اشاره کرد و ادامه داد: - لخت شو، اول باید ببینم بدنت چیزی برای راضی کردنم داره یا نه؟! با چشم های ریز شده نگاهم کرد. - شنیدم عقد پسر عموت بودی و پس فرستادنت ور دل ننه و آقات، باید مطمئن بشم عیب و ایرادی حداقل بدنت نداره! لبم رو به دندون گرفتم و نالیدم: - آخه ارباب... عصبی غرید: - یا لخت شو یا گم میشی میری بیرون. الان که کارت گیر منه هی ناز و غمزه میای از کجا معلوم پولو گرفتی فرار نکنی؟ خوب گوش کن دختر جون من تا مطمئن نشم هیکلت همونیه که میخوام و دو برابر پولی که بهت میدم سفته امضا نکنی یه ریالم نمیدم بهت. حالا دیگه خوددانی! چاره ی دیگه ای نداشتم. اول از همه شالم رو از سر برداشتم و در حالی که سعی می کردم به چشم هاش نگاه نکنم، پرسیدم: - لخت بشم کافیه دیگه؟ میدی پولو؟! سری تکون داد. - آره. آب دهنم رو قورت دادم و چشم بستم تا حداقل جایی رو نبینم و با نهایت سرعتی که داشتم قبل از پشیمونی مانتو و شلوارم رو در آوردم. صدای قدم هاش رو شنیدم، پشت سرم ایستاد و چنگی به بالا تنه ام زد. - احمق متوجه نشدی گفتم لخت شو؟ از کی تا حالا به لباس زیر داشتن، میگن لخت شدن؟! هلم داد سمت میزش و مجبورم کرد خم بشم. - دستاتو بذار روی میز، پاهاتم کامل باز کن. نگران لب زدم: - چی کار می کنی؟ گفتی فقط لخت بشم که. پوزخندی زد. - تو واقعا احمقی یا خودتو زدی به خریت؟ باز کن پاتو ببینم. حس بدی داشتم. اونقدری که می خواستم بیخیال همه چی بشم و برم اما باید خفت رو به خاطر نجات بابا تحمل می کردم. خودش لباس زیرم رو پایین کشید، پاهام رو از هم باز کرد. چشم هام رو بسته بودم و منتظر بودم تمومش که یهو بین پام تیر کشید و از درد جیغ بلندی زدم. انگار که یه سوزن تیز به گوشت بین پام زده باشن درد از همون نقطه سمت تمام بدنم پخش شد. دستام از درد مشت شد و نالیدم: - ولی قرارمون این نبود... توجه به حرفم نکرد. تا خون بین پام رو دید و شکه لب زد: - تو... تو باکره بودی؟ چطور ممکنه ؟! مگه شوهر نداشتی؟! ادامه رمان👇👇 https://t.me/+bs-YHDoeZjI3NzBk https://t.me/+bs-YHDoeZjI3NzBk مهیاس دختر روستایی که به خاطر جور کردن دیه قتلی که پدرش انجام داده، مجبور میشه خودش رو به ارباب اردلان بفروشه! مردی که حتی پشه ماده از دست هوسرانی هاش در امان نیست و فقط یه خط قرمز داره سکس با دختره باکره!
Mostrar todo...