cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

🚷 MY RED BALLERINA🚷

پارت گذاری : صبح ساعت 9 شکارچی تاریک من 1 پارت 🌌 شب ساعت 9 بالرین سرخ من 1 پارت🍷 لینک بات مون : @ROSALINAMBOT به قلم : Rose🥀 تبلیغات : https://t.me/+OyMLs6eDJoFhYzBk

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
18 566
Suscriptores
-4824 horas
-2217 días
+1 26530 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

#مافیایی #گی #اروتیک #اکشن صدای شلیک گلوله از هر طرف به گوش میرسید. آرتین دستی به سره شدو کشیدو نجوا کرد: - رحم نبینم ازت پسر! شدو در حالی که واق واق می‌کرد وارده سوله شد. خواست خشاب اسلحه‌شو عوض کنه که سردی کلت رو روی شقیقه‌هاش حس کرد: - تکون بخوری زندت نمی‌زارم عیاران! آرتین نیشخنده تمسخرانه‌ای زد و به سمت مرد برگشت. مرد یاغی ماشه رو کشید و آرتین خونسرد توی چشم‌هاش خیره شد که ناگهان صدای شلیک بلند شد. آرتین متعجب دستی روی خیسی خونه روی صورتش کشید که کسی از پشت گردنشو بوسید. ارتین به عقب برگشت و متعجب گفت: - تو اینجا چیکار میکنی روژبین؟ مگه نگفتم توی پیست بمون؟ روژبین نگاهی به دور و بر انداخت و بی درنگ لب‌هاشو روی لب‌های آرتین‌ گذاشت و عمیق بوسید و عقب کشید: - فکر کردی تنها ولت میکنم عیاران؟ #هیجانی #فول_صحنه https://t.me/+OM15NV2PVHQxMDE0 https://t.me/+OM15NV2PVHQxMDE0 https://t.me/+OM15NV2PVHQxMDE0
Mostrar todo...
مــحـــڪــوم

بــہ‌ جـاے ایـنـکــہ‌ گـریــہ‌ ڪـنــے تـا رد اشــڪـاتـو بـبـوسـم بـخـنـد دورت بـگـردم مـیـخـام جـاے خـنـدتـو بـبـوسـم !! ⚜ نـویـسـنــدہ : هـایـلــے و هـایـونـگ ⚜ 🥀 تـایـم پـارت گـذارے : هـر شـب سـاعـت ¹⁰ 🥀 ✖ ڪـپــے مـمـنـوع ✖

👍 1
00:02
Video unavailable
سیلی به باسن نرمش میزنم و توی دستم میچلونم فرمون ماشین رو با به دست میگیرم و دست دیگمو وارد شلوار تنگ روژبین میکنم و سوراخشو با انگشت میمالم _که واسم کری میخوندی آره؟ تا میخواد حرفی بزنه دو انگشتمو وارد سوراخ داغ و خیسش میکنم و به چهره پر از دردش نگاه میکنم انگشتامو توی سوراخش میکوبم و ماشین رو گوشه پیست نگه میدارم. _خم شو پسر کوچولون باسنتو بده بالا سوراختو ببینم کمرشو بالا میاره که سرعت انگشتامو توی سوراخ تنگش بیشتر میکنم و دستمو روی تخمای صورتی ش میکشم و...🔞💦 پسر بوکسوری و ماشین بازی که توی پیست ماشین متعلق به دوست پسرش دعواش میشه و... https://t.me/+OM15NV2PVHQxMDE0 https://t.me/+OM15NV2PVHQxMDE0 https://t.me/+OM15NV2PVHQxMDE0
Mostrar todo...
👍 1
زبونمو دور تا دور کلاهک قارچی شکل آلتش میکشم و میک میزنم که پاهاش میلرزه و ناله ای میکنه _میبینی چه دوست پسر خوبیم؟ قبل مسابقه واست سا*ک میزنم تا انرژی داشته باشی لباشو گاز میگیره که انگشتمو از پشت روی سوراخ تنگ و نبض دارش میکشم و با وارد کردن یه بند انگشت...🔞💦 پسره که یه بوکسور حرفه ای و ماشین بازه قهاریه توی مسابقات بوکس دوست پسرش... https://t.me/+OM15NV2PVHQxMDE0 https://t.me/+OM15NV2PVHQxMDE0 https://t.me/+OM15NV2PVHQxMDE0 https://t.me/+OM15NV2PVHQxMDE0
Mostrar todo...
برفین یه دختر لوند و تو دل برو هستش که با هوش بالایی که داره ، باعث میشه بره زیر ذره بین رئیس مافیایی که دختر توی گروهش راه نمیده و یه شب اتفاقی بینشون میوفته که ... ادامه داستان 👇🔞 https://t.me/+-eKZ7toqSddlMTZk https://t.me/+-eKZ7toqSddlMTZk
Mostrar todo...
👍 1
من توژال دختری که یک هفته موند بود به عروسیش، شاهد ازدواج عشقم با دوست صمیمیم شدم. حالا من مونده بودم و بچه تو شکم! چاره‌ای نداشتم جز قبول پیشنهاد ازدواج پدر دوستم . مردی که پدر زن عشقم بود! https://t.me/+cfkDiso46jEwMzRk https://t.me/+cfkDiso46jEwMzRk
Mostrar todo...
_ جی جی های خاله نفس بُزُلگه ها الوند داشتم در حمام جان میدادم .... دخترک چرا لباس زیر مرا جلوی پدرش گرفته بود و اینگونه فیزیولوژی تنم را برایش شرح میداد ؟ صدای مردانه و حرصی و او به گوشم میرسد + لا اله الا الله .... خانم حکمت دفعه آخرتون باشه با دخترم میرین حموم . دیگر نمیتوانم پاهایم را کنترل کنم ... روی زمین می افتم و حتما صدای افتادنم به گوشش رسیده که پشت حمام می آید + خانم حکمت ؟ صدایش نگران نبود ... اصلا اروند سلیمی را چه به نگران شدن برای پرستار دخترش ؟ ممکن نبود نگران باشد + نفس چرا جوابمو نمیدی ؟ چه گفته بود ؟! نامم را صدا زده بود ؟! #پارت_واقعی https://t.me/+ExRj8Jw2I082OGVk https://t.me/+ExRj8Jw2I082OGVk
Mostrar todo...
👍 1 1😈 1
شاهرخ ، یه استاد جوون ۳۰ ساله ی #سکسی و جدی و #جذابه که توی دانشگاه علوم پزشکی تدریس میکنه🤤💦 عاشق دانشجوی نخبه اشه اما از بس این بشر غد و یه دنده اس پا پیش نمیزاره تا اینکه یه روز با پیشنهاد عجیبی که به دختره میده باعث میشه دختره شبونه پا به عمارتش بزاره و حاصلش بشه یه #نی_نی کوشولو موشولو ... 😁 😈🔥💦🔞 https://t.me/+-eKZ7toqSddlMTZk https://t.me/+-eKZ7toqSddlMTZk
Mostrar todo...
رمان اسـ𝐬𝐚𝐲𝐞ـواط

﷽ لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم رمان اسواط به قلم فاطمه.س (سایه) #پایان_خوش رمان های دیگر نویسنده : #اوپال_سیاه #لاوین @novel_sayeچنل زاپاس

👍 3
#MY_RED_BALLERINA #PART_302 🫀🫀🫀🫀🫀🫀 انقد نگرانم نمی تونم به هیچ کوفت دیگه ای فک کنم نمی فهمم چطور با وجود همچین زخمی باز فکرت سمت اذیت کردن من میره _ اذیتی اینجام؟!؟ جواب شو نداد اطلس فقط یه شوت تنش بود بقیه لباساشو شست و انداخت خشک شن وسایلو جمع کرد : پاشو.... دستشو دراز کرد و منتظر بهش خیره شد بلاخره اطلس تسلیم شد دستشو گرفت ارمیا نفس راحتی کشید و کمکش کرد بره رو تخت اروم دراز کشید ارمیا بدون اینکه متوجه نگاه عجیبش باش بالشتو زیر سرش مرتب کرد : خوبه اینجوری؟!؟ _ اوهوم.... : الان بر می کردم با سرعت قرصارو برداشت و دوباره برگشت _ دهنتو باز کن : نمی خورم _ دهنتو باز کن گفتم باید بخوری زخمت عفونت می کنه دردم داری بدون قرص نمی شه : نمی خوام بخوابم _ مثلا نخوابی می خوای چیکار کنی؟؟!؟ با این بدن زخمی تنها کاری که می تونی بکنی خوابیدنه چشماش برق زدن : می خوای نشونت بدم با همین بدن زخمی چه کارایی میشه کرد؟!؟ منظورشو فهمید صورتش قرمز شد محکم دو طرف صورت شو گرفت : بگو ااااا با اخم مچ دستاشو گرفت و قفل کرد حتی تو این شرایطم خیلی ازش قوی تر بود 🫀🫀🫀🫀🫀🫀
Mostrar todo...
503👍 86❤‍🔥 37😈 24🤣 12🍓 9🔥 3😍 3
Photo unavailable
#MY_DARK_HUNTER خلاصه رمان 🔞 پارت اول رمان 🥃 خرید VIP رمان 🔮
ژانر : ROMANCE | #EROTIC#                     #ACTION |  #SMUT #FANTASY
لینک پارت : #PART_106 لینک بات @ROSALINAMBOT
Mostrar todo...
115👍 6🤣 6🔥 3❤‍🔥 2😍 2💯 2🆒 2🍓 1
ببینید چی اوردیم براتون! یه رمان که نویسنده‌اش بخاطر چاپش نمی‌خواست دیگه عضوگیری کنه برای کانالش! ولی بخاطر درخواست زیاد دوباره لینکش رو فعال کرده، بجنبید که جا نمونید!
Mostrar todo...
👍 1