Edit by Nila

#توی_ماشین_گیرش_می‌اندازن🙊 #پارت‌واقعی‌رمان🤤 https://t.me/joinchat/TuKgOB6P-jSANC8y دستش رو روی رونِ پام به حرکت در آورد و درحالی که نفس‌های پر هَوسش رو روی پوست عرق کرده‌ی #گردنم می‌دمید سرش رو بهم نزدیک‌تر کرد. اما مشکل من وقتی اساسی‌تر شد که دست اون عوضی تا انتهای رونم پیشروی کرد و جایی درست زیر #شکمم نشست. چنگی به مچِ پر موش انداختم و سعی در جداکردنش از #ممنوعه‌هام داشتم؛ لب‌هاش رو به گوشم نزدیک کرد و درحالی که لبخندی موذی تحویلم می‌داد لاله‌ی گوشم رو #بوسید و با این حرکتِ غیرمنتظره‌اش چند سانتی توی جام به حرکت در اومدم. - بچه بازی درنیار دخترِ #هات! فعلاً که دستم به جایی بند نیست اجازه بده با لمس کردنت خالی بشم، تا وقتی رسیدیم مثل #سگ به جونت نیفتم! توی ماشین به جز راننده‌ای که حسابی نشئه می‌زد کسی هوشیار نبود. کمی به سمتش خم شدم و آهسته گفتم: - مردی که کنارمه اذیتم می‌کنه. از توی آینه نگاه #خریدارانه‌ای بهم انداخت و لب‌هاش کِش اومد. - ولله که حق داره! من اگه گیرِ پول نبودم غید همه چیز رو می‌زدم و همین‌جا از #خجالتت در می‌اومدم. https://t.me/joinchat/TuKgOB6P-jSANC8y #دختره_میخواد_قاچاقی_خارج_بشه🔞 #بیا_ببین_توی_جاده_باهاش_چیکار_میکنن😳😈🤫

#رمان_متخصص_قلب_من ♥️🩺 #پارتی_در_آینده •﴿پارت واقعی﴾• دستامو به هم کوبیدم و گفتم:خب خب!!! نوبت منه😈 باران:خب بپرس!!!! من:اون چیه که شبا قبل از خواب انجام میشه...سیخه و وارد یه غار تنگ و تاریک خیس میشه...اگه گفتید چیه؟! آرسام و آریا با چشمای گرد نگاهی به همدیگه انداختن... آریا:فکر نمیکنی سوالت زیادی... رها پرید وسط حرفش و گفت:من بگممممم!!! سری به نشونه تأیید تکون دادم که با ذوق گفت: مسواکککککک😀 خنده ای کردم و گفتم:دقیقا!😂 https://t.me/joinchat/8QOgEoXdd0Y1OWNk –--------–-------–-----------– رمان عاشقانه و فول طنزه متخصص قلب من🤍🩺♥️ از دستش نده... https://t.me/joinchat/8QOgEoXdd0Y1OWNk https://t.me/joinchat/8QOgEoXdd0Y1OWNk

#پارت_چهاردهم بعد شنیدن صدای #جیغ به خودم اومدم. سریع رفتم توی اتاق.پری روی تخت وایساده بود و خیره به زمین.بعد دنبال کردن رد نگاهش. اونو دیدم! #سوسک! منم جیغی کشیدم و پریدم بالای تخت .پری با بغض بهم گفت: -شروین! سوسکه اگه منو خورد به #علی‌یاسینی بگو، یکی بود #عاشقت بود. ولی مُرد! نگو سوسک خوردش بگو #ببر بهش حمله کرد😭 _#احمق سوسکه میتونه تورو بخوره؟بعد به #رقیب عشقیم بگم دوسش داری؟😒 یهو جدی شد: -شروین چ... سوسک اومد و چسبید به بازوش. درسته #نجات پیدا کردم ولی... از صدای #جیغ گوش خراش پری ماه،خودم که هیچی .صدای کمک خواستن سوسکی که خودشو داشت به پنجره #میکوبید رو میشنیدم!😑 #پسره‌عاشق‌دوست‌صمیمیش‌میشه! سرچ کن پارت چهاردهم♥️ https://t.me/joinchat/AAAAAFhMCxCwL2CYyt9n4Q

#اهدافت‌برای‌آینده‌چیه؟!😂🐈🍝 از رفتن به اين مراسم #خواستگاري متنفر بودم. دلم جاي ديگه گير بود و به اصرار #بابابزرگ اومده بودم خواستگاري اين دختره #افاده_اي! - خب آقا فرشاد شما اهدافتون براي #آينده چيه؟! بهترين فرصت بود تا اون من و نخواد! گلوم و صاف كردم و جدي شروع كردم به #حرف زدن: من مي خوام يه شركت #مواد_غذايي بزنم و و اسمش و بذارم #اينو! لبخند كجي زد و گفت: حتماً يه #ايده_اي پشت ذهنتون هست براي اين اسم. سرم و تكون و دادم و گفتم: بله مي خوام تبليغات بگيرم و يه دختر بياد و بگه من گرسنمه چي بخورم؟! پسر دستاش و باز كنه و بگه #بيااينوبخور! لبخندش محو شد و با ذوق ادامه داد: وسطش خودم هم برم و بگم همه تون بياييد اين و بخوريد! با ديدن اخم روي پيشوني اش... https://t.me/joinchat/x57dTKgAKA5lYjg8 https://t.me/joinchat/x57dTKgAKA5lYjg8 تو اين وضعيت مزخرف جامعه فقط اين رمانه كه نمي ذاره افسرده شم🤣🤣💔💔 توام بيا جوين شو يادت بره افسردگي چي هست🤣🤣🍃🍃💦💦

#این‌رمان‌کولاک‌کرده😱 #عشق‌خواهر‌برادری👀🫂💜 - من #عاشقتم باران، می‌فهمی این و؟ - تروخدا تمومش کن برسام‌. تهِ این عشق ممنوعه فقط بدبختی و خوار و خفیف شدنه! با بچه بازی هات آبرومون رو نبر برسام! لب‌هام رو محکم روی لب‌های خشکش کوبیدم و بعد از لحظاتی ازش جدا شدم و گفتم: - این اسمش بچه بازی نیست، هوسم نیست‌. بیخیااال! آبرو چی؟ این #مردم خودشون سر تا سر حرف و ادعان! دست روی گردنش کشیدم و بیشتر به خودم نزدیکش کردم، تن و بدن گرممون با هر برخورد داغ‌تر می‌شد. با لبخند و لحنی #خمار در گوشش پچ زدم: - تو مالِ من شو، قول می‌دم گل بگیرم در اون دهنی که قضاوتمون کنه!🤤 #این‌رمان‌زمین‌تا‌آسمون‌با‌اونایی‌که‌خوندی‌فرق‌داره🔞 #پراز‌ممنوعه‌های‌نادیده‌گرفته‌شده⭕️📌🍷 https://t.me/joinchat/TuKgOB6P-jSANC8y

چه ژانر رمانی دوستان داری جون دل؟! 😂🌚

#متعجب بهش زل زدم و گفتم: - کجا #میری؟ با #حرص گفت: - میرم #برینم تو دهنش!😶 #پوکر بهش زل زدم و گفتم - تو #دهن کی؟😐 بعد چند دقیقه زد #زیرخنده و گفت -تو دهن #کاسه_توالت!.... 😐🤣 #دختره میخواد برینه تو دهن کاسه توالت😂🚽🧻 ادمینای این چنل از شدت دیوونگی تو گینس ثبت شدن😂💔

#prt13 #پارت‌واقعی‌رمان😱🔥 دستي به موهای سفید و آشفته‌اش زد و درحالی که لب‌هاش کش اومد گفت: - کیانی هستم. راستش برای یه #معامله خدمتتون رسیدم! - معامله؟ چه معامله‌ای؟! اشاره‌ای به داخل وانت آبی رنگ اون‌طرف خیابون زد و من چشم‌هام رو به سمتش سوق دادم. - دخترمه. #چقدر حاضری بخریش؟ چشم‌هام اندازه‌ی کف دستم شد! اون از من چی می‌خواست؟ - چی داری می‌گي مرد حسابی؟ آه مانند نفسي بيرون فرستاد و با زبون، لب‌هاش رو تر کرد: - حاضرم دخترم رو به #قیمت پایین بهت بفروشم! هرچی نباشه، تو تک پسر خرسندِ بزرگ هستي! #سرچ‌کن‌نبود‌بلفت🙊🔞 #دخترش‌رو‌به‌قیمت‌پایین‌می‌فروشه⚔🩸 https://t.me/joinchat/TuKgOB6P-jSANC8y #اینجا‌کلمه‌ی‌کلیشه‌معني‌نداره👌🏻⛓

دختره کارش #تیغ‌زنی از مردای مایه‌داره و بخاطر پول باهاشون #رابطه برقرار می‌کنه و از پدرِ پسری که #عاشقشه #حامله می‌شه...!🤫🔞♨️ https://t.me/joinchat/SkNcEtFEOSAnkJbi #متفاوت‌ترین‌فیکشن‌‌ازنگاه‌مخاطبان🔔 افرادی که روحیه ضعیف دارن جوین ندن❌

رمانی که سردار آزمون و سعید عزت اللهی تاییدش کردن😍🤤 https://t.me/joinchat/SkNcEtFEOSAnkJbi با خوندن رمانش تازه فهمیدم رمان چیه!🤤🪴 #دو‌دقیقه‌دیگه‌میپاکم #پیشنهاد‌مدیر🔥