محافظ رمان سرندیپیتی

همون کانالی که همه زن و شوهرا دنبالشن 😋 خواهش میکنم متاهل بیاد 🙏 https://t.me/joinchat/AAAAAD9SEPjztQItR84YFw +18 ☝️

دختری هستم بیستو دو ساله... چند سالی بود که با پسرای مختلفی دوست شدم...هر روز با یکی...😔 یکی پولدار٬💸یکی خشگل👨‍❤️‍👨٬یکی جذاب😍... زندگیم شده بود پر از گناه...😓 خسته شدم...میدونین از چی؟ از وابستگی از اشک ریختن های شبانه و😪 التماس های روزانه...احساس حقارت میکردم... تا اینکه یک روز یکی از دوستام یه عکس برام فوروارد کرد خیلی خوشم اومد زدم رو لینکش زندگیم عوض شده...باورم نمیشه اینقدر عوض شده باشم حالا این منم که بقیه التماسم رو میکنن و از هر لحاظ زندگیم عالی شده...😱 منم دوست دارم همه شما را دعوت کنم به زیباترین کانال دنیا... روی قلبهای زیر کلیک کنید...🙂😊👇👇 💗💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗💗💗💗 💗💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗 💗

_طعــــــــم #تنــــــــت هم به اندازه ی غذا هایی که درست می کنی #خوشمزه اس‼️ با وحشت بهش زل زده بودم خودم رو توی تخت جمع کردم روم #خیمه زد آب دهنم رو به زور قورت دادم فکم رو‌ محکم گرفت #لب_هام رو با خشونت #می بوسید ناله ای کردم که تی شرتم رو کند #نیپل هام رو به دندون گرفت و #مک میزد باکسرم از پام کند چنگی به #بی*ضه هام زد از درد چشم هام #سیاهی رفت کاندوم رو روی #عضوش کشید یه ضرب وارد #سوراخم کرد از درد بی حال افتادم نفهمیدم چی شد که بیهوش شدم و...💦🔞 https://t.me/+98gytFOcffQ1OGFk https://t.me/+98gytFOcffQ1OGFk https://t.me/+98gytFOcffQ1OGFk رستوران داری که عاشق آشپزش میشه🔞

با دوتا خان روستا رابطه پنهونی داره🤭😜 #سسک_گروپ🔞💦 محراب #دیکشو تو سوراخ #عقبم پر قدرت می‌کوبیدو #عربده می‌زد🔥 آراز با #زبون👅 لول شدش تو #بهشتم تلمـ💦ـبه می‌زد. از #دردو لذت #جیغ کشیدمو به #تن آراز چنگ زدم.😖 محراب با صدای #خمار شدش لب زد: - چی می‌شد دوتا خان روستا #در عقبت می‌ذاشتن! ⛔️🔥 یهو همزمان #عقب کشیدن خنده #شیطانی کردن. - چرا نشه؟ سریع #پوزیشنو عوض کردن جلو #عقبم ایستادنو هر دو تو #سوراخ عقبم فرو کرد🤯👊💦 + آیی آیی لعنتی‌ها جا #نمی‌شید دوتایی. #جر خوردم🔞💦 https://t.me/+QOxFyy82kU02Yzg0 https://t.me/+QOxFyy82kU02Yzg0

پسره مدرسه ای که توی کل کل با استادش ماشینش رو پنچر میکنه استادش هم اینطوری تنبیه ش میکنه🔞 با دست های پر قدرتش کمرم رو گرفت روی صندلی نشسته بود من رو روی پاهاش #دمر کرد با عصبانیت غرید: -ماشین منو #پنچر میکنی⁉️ با عصبانیت #اسپنک های محکمی به #باسنم می کوبید هق هق می کردم اما توجهی نکرد زیپ #شلوارش رو پایین کشید #التش رو بیرون اورد یه ضرب وارد #سوراخم کرد که داد بلندی زدم و هق هقم بیشتر شد چشم هام سیاهی رفت و...❌ #ددیش_تنبیهش_میکنه_از_حال_میره🔞 https://t.me/+PZq0QVvxek0zYjZh https://t.me/+PZq0QVvxek0zYjZh https://t.me/+PZq0QVvxek0zYjZh اســــــــــمات💦اســــــــــمات💦اســــــــــمات

سرگرد مسیح ستوده به خاطر یه ماموریت برمیگرده ایران و مجبور میشه با سرگرد یزدان تهرانی بره تو رابطه...😈⛓🔞 #master_slaveboy🐶 دستی به #آلتش کشید و نیشخندی به #سوراخ ضربان دار یزدان زد. روش خم شد و با لحن نیش دارش گفت: -جانم #اربابم؟دلت کی*ر منو میخواد؟ #سوراخت داره برای اینکه توسط من بگ*ا بره التماس میکنه؟ #کلاهکشو روی #مقعد یزدان گذاشت که یزدان با حرص گفت: -اون #آلت کوفتیتو بکن تو این #سوراخ لعنتیو #مسترتو ج*ر بده. مسیح ای به چشمی گفت و خودشو یه ضرب وارد یزدان کرد. #به_اسلیوش_میگه_بیا_منو_جر_بده🍆💦 #مستر_اسلیوبوی👅😈 https://t.me/joinchat/AAAAAFWUevunYnMkFmr2Cw https://t.me/joinchat/AAAAAFWUevunYnMkFmr2Cw

سفید برفی که هر شب به نامادری و شاهزاده سرویس میده و براشون #هرزگی میکنه💦 لبه های بهشت #نامادری رو باز کردم، اونقدر خیس بود که بوی #شهوتش مشامم رو پر می‌کرد. زبونم رو روی لبه های #ک_صش کشیدم و مثل بستنی لیس زدم زبونم و توی #ک_سش فرو کردم و #چو_چو_له ش رو مکیدم. همون طور که واسه نامادری میخوردم شاهزاده زیپش و کشید پایین و #مردونگیش و یهو... https://t.me/romanasir https://t.me/romanasir https://t.me/romanasir

#پارت_آینده♨️ #میسترس‌اسلیو‌گرل😈 #غذارو‌شور‌میکنه‌و‌اربابش‌بدجور‌تنبیهش‌میکنه😣💔 +ارباب توروخدا فقط همین یبارو ببخشید...قول میدم دیگه حواسمو جمع کنم...خواهش میکنم... میخ کوچیک و باریک تو دستشو ضد عفونی کرد و اومد سمتم و میخو گذاشت رو بند دوم انگشت اشارم،چکشو برد بالا و رو میخ فرود آورد ک درد عمیق و جان فرسایی تو بند بند انگشتان دستم پیچید.... #غمگین🖤🥀#پلیسی😈👌 #مناسب‌برای‌افراد‌بالای‌هجده‌سال♨️ https://t.me/+Vq1_X0ZQZyGD9990