「ڪافه عین ڪاف」

درست است که زندگی بسیار غم‌انگیز و بیهوده است؛اما تنها چیزی‌ست که ما داریم.. عباس‌کیارستمی

https://t.me/hamster_koMbat_bot/start?startapp=kentId602964267 هم فاله هم تماشا🫠

تو که می‌ترسیدی از تاریکی، الان چه‌جوری تنهایی خوابیدی؟

تو (خودم) اکنون خاص‌ترین و بزرگترین شوقِ من برای جنگیدن علیه این زندگیِ نامساعد، این زندگیِ ناراضی کننده و نامراد هستی...

باید حداقل یکی، یک‌نفر در دنیا باشد که حرف‌های ما را عمیقا بفهمد و حتی اگر حرفی هم نباشد، کنارمان سکوت کند.

ذبیح هروقت غمش لبریز میشه حرفای قشنگی میزنه منم از فرصت استفاده میکنم و دوتا سیگار رو هم زمان روشن میکنم یکی رو میذارم بین انگشت هاش یکی دیگه هم کنج لبم طوری که دودش تو چشمم نره آروم پک میزنم بالشت ساندویچی رو زیر دستم میزون میکنم و سعی میکنم جو رو آروم‌نگهدارم تا ذبیح از حرف زدن جا نمونه از یه اخلاقش خیلی خوشم میاد هیچوقت شرمنده دلش نمیشه شده خودش رو به خاک و خون میکشه اما کار دلش رو میکنه و تهش میگه فدای سر دلم یکی رو خیلی دوست داشت سال گذشته هرکاری می‌کرد که به چشمش بیاد من متعجب مونده بودم که ذبیح چرا اینجوری شده خیلی وقتا زورش نمی‌رسید اما بازم میرفت تو دل ماجرا سر نترس و دل بجنگی داره لامصب انقدر رمز و قلق هم بلده که نگو یه شب که مست بود و دلتنگ نشست بوده واسه باوانش شعر وحشی بافقی میخوند قربون صدقه اش میرفت گل براش سفارش میداد یهویی ببرن محل کارش اما نفهمیدم چیشد دختره جا خالی داد حالا ذبیح ما مونده با یه جای خالی و کلی احساس و دوست داشتن من از سکوتش هم میفهمم غم داره.. امروز نشسته بود بی مقدمه برام حرف می‌زد می‌گفت همه اینا تقصیر خداست اگر از همون روز اول هر کسی رو با دلبرش میافرید جوری که زندگی برامون جهنم نشه و دلبرمون سهم کس دیگه ای دنیا جور قشنگتری میشد دیگه خیالت راحت بود از اینکه داریش از اینکه رفتن بلد نیست بهتر از خودت تورو میشناسه باور کن علی دنیا گلستون میشد نصف این سفیدی مو ها و لرزش دست و چین و چروک پیشونی مون واس همینه که خواستیم و خواسته نشدیم که دوسمون داشتن و دل ما جای دیگه ای بود که مثل زنجیر سهم همه مون نرسیدن شد... کفر نمیگم اما شاید اگر خدا تنها نبود شاید اگر اون هم یه دلبری واسه خودش پیدا میکرد دنیا و آدم هاش جور دیگه ای میشد... وگرنه ریه جوون بیست و خورده ای ساله چرا باید سیگار به خودش ببینه الان وقت این بود ولیعصر رو با دلبر قدم بزنی شبا بری کافه نادری دم صبح بام باشی که طلوع رو ببینی آخر هفته ها هم اگر جیب یاری کرد چالوس رو بغل بگیری حق مون این نبود علی ما کلی شعر کلی دوست داشتن کلی فانتزی بسته بندی شده انداختیم تو انبار دلمون خاک بخوره یوقتی میرسه که دیگه نه دلی مونده نه حسی... کاش یکی بهمون تقلب میرسوند دل نبندیم که ته همه دل بستنا یه تنهایی عمیقه... جوری که با هیچ چیزی نمیشه پرش کرد... _ذبیح سیگارت تموم شد الان انگشتت میسوزه هعی دل غافل از بس هوش وحواسمون پیش باوانه نفهمیدم کی سیگار برام آتش زدی کی تموم شد... میبینی علی دوای دلی که هوا خواه نداره فراموشیه.. که لااقل یادمون نیاد چی بود چیکار کرد چطور رفت... بیخیال همینجوری ادامه اش بدم توهم که فراموشی گرفتی رو یاد دلبرت میندازم... چه کارییه اصلا مثل این یه خط که میگه از حال زار مجنون لیلی خبر نداره... #ذبیح #عین_کاف

‏دقیقا مثل خیلی چیزای شخصی، هرکسی یه "درد" شخصی‌ هم داره که هیچ‌کسی جز خودش نمی‌تونه عمیقا اون رو درک کنه و بفهمه.

🎼 موسیقی شب؛ Gide Gide Bir Söğüde Dayandım اجرای ابرو شاهین، بازیگر و مدل جوان اهل ترکیه از آهنگ آرام و زیبای آیفر واردار با هارمونی غنی و دامنه‌ی وسیع نت‌هایش به تصویرها و نقش‌های ذهنی مختلفی راه می‌دهد و از نمونه‌های دلپذیر هماهنگی آواز و موسیقی است؛ نرمش آواز و انعطاف موسیقی. 💫🍃🌹❤️‍🔥𝓐❤️‍🔥🌹🍃💫