cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

کانال مَسْخِ هُنَر 📚🎧🎬🏖️

لینک کانال : @Distortion_of_art کانالی برای دوستداران کتاب خوانی ، موسیقی و سینما متعلق به همه کسانیست که به این ۳ هنر ارزشمند خوب عشق می‌ورزند. #Distortion_of_art #مسخ_هنر

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
487
Suscriptores
Sin datos24 horas
+17 días
+1030 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

موسیقی کلاسیک هند یا کارناتیک. موسیقی کارناتیک در جنوب هند استفاده میشد که دارای پیچیدگی های بسیار مشکل، ظرافت و زیبایی خاصی هستند. در موسیقی کلاسیک هند نت ها به صورت ؛ ( سا ر گا ما پ د نی سا )خوانده و بنا بر راگ های مختلف استفاده می‌شوند. همچنان طبلا (ضرب) با نواختن تال های مختلف و پیچیده ای نواخته و خوانده میشوند. یکی از زیباترین موسیقی کلاسیک هند از صدای لتا منگشکر معروف به بلبل هندوستان و اسطوره صدای هندوستان محمد رفیع را میشنوید. Aawaz Deke Hame Tum Bulao - #Professor - Anonymous | #Suhanee Lall #محمد_رفیع #لتا_منگشکر #classical #Distortion_of_art #مسخ_هنر @Distortion_of_art
Mostrar todo...
Aawaz_Deke_Hame_Tum_Bulao_Professor_Anonymous_Suhanee_Lall.mp32.33 MB
#The_Women_in_the_Snow #Paul_Cardall The Women in the Snow_Paul Cardell Ganre:#Classic #Piano Artist:#Paul_cardall قطعه #آرامش_بخش شماره 33 قطعه #مشهور شماره 22 #Distortion_of_art #مسخ_هنر @Distortion_of_art
Mostrar todo...
The Women in the Snow_Paul Cardall.mp32.69 MB
13:40
Video unavailableShow in Telegram
پرلود و فوگ های شماره ۳، ۴، ۵ از کتاب اول اثر یوهان سباستین باخ با اجرای پیانیست مجار - بریتانیایی آندراس شیف J.S. Bach Preludes and Fugues No.3,4,5 from Book 1(BWV848,849,850) Andras Schiff - Piano 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿 #bach #باخ #Classical #Andras_schiff #piano #یوهان_سباستین_باخ #آندراس_شیف قطعه #آرامش_بخش شماره 32 #Distortion_of_art #مسخ_هنر @Distortion_of_art
Mostrar todo...
33.19 MB
🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶 🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶 🎶🎶🎶🎶🎶🎶 Bu adam benim babam  Sekiz köşe kasketiyle  Omuzunda sekosuyla hey این آقا بابای منه با کلاه هشت گوشه اش و اورکت بزرگی که روی شونه هاشه   Cebinde yok parası  Bafra'dır cigarası * Yüreğindedir yarası تو جیبش هیچ پولی نداره مارک سیگارش بافراس و زخم هاش تو قلبشه   Altı çocuk büyütmüş  Bir işçi maaşıyla  Bu adam benim babam hey با دسترنج و مزد خودش شیش تا بچه بزرگ کرده این آقا بابای منه Ağlama benim babam  Ağlama naçar babam  Kara gün geçer babam hey گریه نکن بابای من گریه نکن بابای ناچار ِ  من روزای سیاه تموم میشه بابای من   Bir kapıyı kapayan  Gene açar babam  Ağlama benim babam hey اونی که درارو بسته ، بازم بازش میکنه بابای من گریه نکن بابای من   Ağlama mazlum babam  Ağlama naçar babam  Kara gün geçer babam hey گریه نکن بابای مظلومم گریه نکن بابای ناچارم روزای سیاه تموم میشه بابای من   Bir kapıyı kapayan  Gene açar babam  Allah büyük babam hey اونی که درارو بسته ، بازم بازش میکنه بابای من گریه نکن بابای من Bu adam benim babam  Derdi dağlardan büyük  Çaresiz (biçare) , beli bükük hey این آقا بابای منه درداش از کوه ها بزرگ ناچار و پشتش خمیده است Bir gün olsun gülmemiş  Rahat nedir bilmemiş  Gözyaşını silmemiş حتی یه روزم نشد بخنده معنی ِ راحتیو نفهمید حتی اشکاشم پاک نکرد (همیشه غمگین بود )   Bir lokma ekmek için  Kimseye eğilmemiş  Bu adam benim babam hey واسه در اوردن یه لقمه نون واسه هر کس و ناکسی کمر خم نکرد این آقا بابای منه   Ağlama aslan babam    Dert etme naçar babam  Kara gün geçer babam he گریه نکن شیر پدرم غصه نخور بابای ناچارم روزای سیاه تموم میشه بابای من    Bir kapıyı kapayan  Gene açar babam  Allah büyük babam hey اونی که درارو بسته ، بازم بازش میکنه بابای من گریه نکن بابای من Benim babam mert adamdı  Mangal gibi yüreği  Yufka gibi kalbi vardı  Hayatım boyunca o'na özendim  Fedakardı این آقا بابای منه  قلب گرم و باحرارتی مثل کباب داشت قلب نرم مثل نان فطیر داشت من توو زندگیم ازش تقلید کردم (اونو الگوی خودم قرار دادم ) فداکار بود   Bir dikili ağacı olmadı belki  Ama kendisi  Onuruyla yaşayan koskoca bir çınardı  Üstümdeki kol kanat  Sırtımı yasladığım dağ gibiydi شاید مثل یه درخت کاشته شده نشد اما خودش مثل یه دختر چنار بزرگ و کهنسال با غرور و افتخار زندگی کرد و شاخ و برگ های روی آن مثل کوهی بود که پشتمو بهش تکیه میدادم   Ben babamın oğluyum  Tepeden tırnağa Anadolu'yum **  من پسر ِ بابامم از سر تا پا آناتولی ام ( من جز لاینفک از وجود پدرم هستم ) ======================== * bafra =بافرا = مارک سیگار ارزان قیمت ترکیه ای . چیزی شبیه سیگار زر یا ویژه خودمون #Bu_adam_benim_babam #Ahmet_kaya #Distortion_of_art #مسخ_هنر @Distortion_of_art
Mostrar todo...
attach 📎

#Mariage_d'amour #Paul_de_senneville #classical_petals #Cassical قطعه #آرامش_بخش شماره 31 #Distortion_of_art #مسخ_هنر @Distortion_of_art
Mostrar todo...
Mariage d_amour _ Paul de senneville_ classical petals.mp33.43 MB
آدمی به چه زنده است داستانی از لئو تولستوی که بعد از شنیدنش در مجموعه داستان های فراموش نشدنی خواهد بود چون هماره زندگیش میکنیم #آدمی_به_چه_زنده_است #لئو_تولستوی #Distortion_of_art #مسخ_هنر @Distortion_of_art https://t.me/Distortion_of_art
Mostrar todo...
آدمی به چه زنده است_لئو تولستوی.mp320.29 MB
بشنویم یکی از شاهکارهای فریبرز لاچینی، پاییز طلایی (ایشان برای ۲۷۰ فیلم و مجموعه تلویریونی مشق موسیقی کرده و علاوه بر آن در تلویزیون فرانسه نیز فعال بوده است)
Mostrar todo...
01 Autumn, Autumn, Autumn.mp33.86 MB
‌ 📌 نقاشیهای «John Slone» طرفداران بسیاری دارد، آثار او‌ که اغلب مناظری از طبیعت، مزارع و زندگی کشاورزان را در دوره کودکی‌اش به تصویر می‌کشد به شکل پازل و سالنامه چاپ می‌شود و فروش بالایی دارد، یک پرینت امضا شده از آثار او در اندازه A3، قیمتی بیش از ۱۰۰ دلار دارد! #هنر
Mostrar todo...
1
05:20
Video unavailableShow in Telegram
. هیتلر چگونه به قدرت رسید؟ ده‌ها سال ازسقوط رایش سوم گذشته است، با این وجود یکی ازمهمترین مباحث تاریخ سیاسی مدرن فهم این پرسش است که آدولف هیتلر، دیکتاتور آلمان نازی،چگونه توانست در یک نظام کاملاً دموکراتیک به قدرت برسد و نه تنها تمام نهادهای دموکراتیک را در این کشور نابود کند؛ بل‌که به تعبیر #هانریش_بل نویسنده کتاب عقاید دلقک‌ها، سبب‌ساز باژگونی و استحاله مفاهیم رایج در جامعه‌ی دویچلند شود./ تحلیل و رصد ویدئوی کوتاه بالا (که به زبان فارسی زیرنویس شده) نگاهی خواهد داشت به تاریخ و نحوه تبدیل شدن آدولف هیتلر به پیشوای آلمان.
Mostrar todo...
12.61 MB
3
#ادبیات #معرفی_کتاب مرگ ایوان ایلیچ مرگ ایوان ایلیچ یکی از شاهکارهای تولستوی به شمار می رود. خیلی ها بر این باورند که مرگ ایوان ایلیچ پس از جنگ و صلح و آناکارنینا بهترین و مهمترین نوشته‌‌ی تولستوی است. این رمان کوتاه در سال ۱۸۸۶ نوشته شده. تولستوی از اواخر دهه‌ی ۱۸۷۰ درگیر یک بحران روحی و  فلسفی عمیق شده و به انجيل و متون مقدس علاقه پیدا کرده بود  و مرگ ایوان ایلیچ اولین کار بزرگ داستانی تولستوی بود که در پی بحران فكری تقریبا هشت ساله‌ی وی چاپ و منتشر شد به  همین دلیل، چاپ اول مرگ ایوان ایلیچ در روسیه هیجان زیادی در  بین دوستداران تولستوی و کتابخوانان روسی اواخر قرن نوزدهم  برانگیخت. روسها که از ۱۸۷۸ به بعد هیچ کتاب داستانی تازه‌ای از تولستوی نخوانده بودند با اشتیاق تمام از کتاب تازه‌ی وی، مرگ  ایوان ایلیچ، استقبال کردند. مرگ ایوان ایلیچ شرح به شدت هجایی‌ای از زندگی طبقه ی بالای کارمندان در روسیه‌ی قرن نوزدهم میلادی است. تولستوی در معرفی زندگی یکی از اعضای این طبقه، توانایی استادانه‌ی خود را در طرح موقعیت های مناسب و جزیی پردازانه نشان میدهد. این رمان تولستوی نمونه ی برجسته ای از رئالیسم است، اما همزمان بسیاری از رگه ها و مایه های هنر سمبولیستی‌ای را که کوتاه زمانی بعد در حین دهه‌ی ۱۸۹۰ و نخستین دهه قرن بیستم در ادبیات روسی غالب میشد، در خود دارد. #ادبیات #معرفی_کتاب مرگ ایوان ایلیچ اینکه می‌گویند تولستوی نه هنر که خود زندگی را خلق کرد به وضوح می توان در رمان کوتاه مرگ ایوان ایلیچ دید و احساس کرد. تولستوی استاد بازنمایی و واقع نمایی بود. کاراکترهای مخلوق او و موقعیت‌هایی که در آن به سر می برند، به آن درجه‌ای زنده می‌شوند که خوانندگان رمان غالبا فکر می‌کنند که این کاراکترها را حتی بهتر از آشنایان و خودشان می شناسند. موضوعی‌که تولستوی مطرح کرده، موضوع و مسئله ی هر انسان زنده ای است و فرقی هم نمی کند که این انسان در روسیه ی اواخر نوزدهم زندگی می کند یا در ایران اوایل قرن بیست و یکم و این مسئله هم چیزی نیست جز روبرو شدن انسان با واقعیتی به اسم مرگ؛ یک امر قطعی و ناگزیر که عاقبت همه ی ما مجبور به مواجهه با آن خواهیم بود؛ همان شتری که قرار است روزی بیاید و جلوی در تک تک خانه های ما بخوابد. حرف مهم دیگر تولستوی در رمان مرگ ایوان ایلیچ این است که آدم ها به طور کلی مهارت زیادی دارند در پنهان ساختن این حقیقت قطعی و غایی از خودشان. آدمها به شیوه های گوناگون سعی میکنند از روبروشدن با این واقعیت گریزناپذیر (مرگ) طفره بروند و بر آن ماسک  و نقاب بزنند. تولستوی در رمان خودش با مهارت بسیار و به شکلی بی رحمانه همه ی این ترفندها و نقابها را کنار میزند و خواننده را به طرف تقابل با حقیقت فانی بودن و زوال پذیر بودن اش سوق میدهد. اهمیت رمان، ارایه ی یک شرح به شدت واقع گرایانه و به دقت تیزبینانه درباره‌ی لحظه ای در زندگی است که همه ی ما باید آن را تجربه کنیم؛ به قول گراسیم در فصل اول رمان" چه می شود کرد؟ خواست خداست، شتری است که در خانه‌ی همه میخوابد." ‍ #ادبیات ▫️مرگ ایوان ایلیچ ▫️▫️لئوتولستوی یکباره این سوال به ذهنش آمد که «نکند که راستی راستی کل زندگی‌ام غلط بوده‌باشد؟» به ذهنش آمد که نکند آن‌چیزی که قبلاً به نظرش صد در صد محال آمده‌بود، یعنی این که زندگی‌اش را آن گونه که باید نگذرانده بود، راست بوده باشد. به ذهنش آمد که نکند تلاش‌های به زحمت پیدای او برای مبارزه با آن‌چه جلالت‌مآب‌ها شایسته تلقی می‌کردند- همان انگیزه‌های به زحمت پیدای او که بی‌درنگ سرکوبشان کرده‌بود- حق، و بقیه‌ی چیزها باطل بوده باشد. نکند وظایف شغلی و کل ترتیب زندگی و خانواده‌اش و جملگی علقه‌های اجتماعی و اداری اش یکسره باطل بوده‌ باشد. کوشید که در محکمه‌ی خویش از همه‌ی این چیزها دفاع کند و ناگهان به سستی چیزی که از آن دفاع می‌کرد پی برد. چیزی نبود که از آن دفاع کند. 📚 کتاب : #مرگ_ایوان_ایلیچ ✍🏻 نویسنده : #لئو_تولستوی #Distortion_of_art #مسخ_هنر @Distortion_of_art https://t.me/Distortion_of_art
Mostrar todo...

1👌 1
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.