ناسورِ دشت

دنیای عجیبیه منی که از عروسی گرفتن خوشم نمیومد حالایی که وارد بطنش شدم شب‌ها دنبال طرح گیفت و انواع کیک و لباس و کفش میگردم و اتفاقا داره خوش می‌گذره و بامزه است

از امام صادق پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا كردی؟ فرمودند چهار اصل: ۱-دانستم رزق مرا دیگری نمی‌خورد پس آرام شدم؛ ۲- دانستم كه خدا مرا می‌بیند پس حیا كردم؛ ۳- دانستم كه كار مرا دیگری انجام نمی‌دهد پس تلاش كردم؛ ۴- دانستم كه پایان كارم مرگ است پس مهیا شدم

یه بارم جهت تحکیم روابط با یکی از فامیل رفتم بیرون،وقتی برگشتم با گریه به سید گفتم دیگه اجازه نده با فامیل ارتباط برقرار کنم

ابرها.. انگار آسمون در حال سقوطه

فشار پشت فشار

این وسط یه خانومه گفت کمک کنید.گفتیم چیزی نداریم همرامون خانوم.با یه حالتی برگشت گفت زیارتتون قبول. بعد موقع برگشت هم دوباره گیرمون آورد و سناریو تکرار شد.😂

داشتیم می‌رفتیم که بریم خونه،ترافیک کنکور رو رد کردیم و رسیدیم اول شهر،یهو یادم اومد عه گلزار نرفتیم این چند روز.دور زدیم و برگشتیم.ترافیک جنگل رو رد کردیم.ماشین رو بردیم ورودی همیشگی.متوجه شدیم همه ورودی‌های گلزار غیر از باب الحسین بسته است.دوباره سوار شدیم برگشتیم پایین و یه شلوغی دیگه.سر آخر در فشاری‌ترین حالت ممکن رسیدیم خدمتشون.باشد که رستگار شویم.

خدایا بیا مثل قبلنا من برات میس می‌ندازم،تو زنگ بزن تا ساعت‌ها باهم حرف بزنیم.خب؟