🌸 شکوفه بهاری🌸

❤️❤️

غـــم تنهایـی ام را یاکریم خــانه می فهمد زبان شعله های شمع را پروانه می فهمد دگر بعــد تو از بــاغ و گل و بلبل گریـ‍ـزانم صدای ناله ام را جغد در ویرانه می فهمد چه آورده ســرم سـاقی شراب درد بی دری که طعم تلخ آن را از لب پیمانه می فهمد هزاران راز پنهان کرده ای در ناز چشمانت رمــوز غمــزه ها را عــاشق رنـدانه می فهمد کجـا فـرزانه از شیـدایی مجنــون خبــر دارد پریشـان حالی دیــوانه را دیــوانه می فهمد گره از زلف وا کن ابشار مو تماشایی ست حــریـــر زلف را آرامگــــاه شـــانـه مــی فهمد

💫   بیایید امشب آرزو کنیم   آرزوى صلح جهانی   آرزوی دنیا بدون جنگ   آرزوی عدالت و برابری   آرزوی دنیای بدون فقر و گرسنگی   آرزوى سلامتی برای همه   آرزوى سر سبزى و بركت   آرزوى دوست داشتن و   خیلی آرزوهای خوب برای هم ...   

ﭘﯿﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻤﻌﯽ ﺳﺨﻦ ﻣﯿﺮﺍﻧﺪ، ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻀﺎﺭ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ، ﻫﻤﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ..... ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺍﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﺣﻀﺎﺭ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ.... ﺍﻭ ﻣﺠﺪﺩﺍ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﻧﺨﻨﺪﯾﺪ. ﺍﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺍﯼ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺑﺨﻨﺪﯾﺪ، ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﯼ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ؟

شعر : #سنه_نه واعظا من ایچیرم باده دمادم سنه نه اولمیشام ساقیه میخانه ده همدم سنه نه حوری قیلماندا سنین روضه ی رضواندا سنین گویلیم ایستیر که اولام اهل جهنم سنه نه گر طبابت بیلیسن دردیمی درمان ائیله باده دیر یوخسا منیم دردیمه مرحم سنه نه هرکسین قبری جدا جرمی جدا حکمی جدا منم آتشده یانان سن یئیسن غم سنه نه سن گئت اوز آلنووا داغ باس قوی عوام آللانسین قوی دئسینلر منه دین سیز هامی عالم سنه نه گر جهانی یارادان حکم ائده جک هر عمله سن ندن حکم ائدیسن پس منه هر دم سنه نه کیم گلیبدیر او جهاندان دییه مئی حکمی ندیر بی جهت سن دوتوسان هی منه ماتم سنه نه...

من از کسایی زخم خوردم که رو مرام و معرفتشون شرط میبستم  ... من از کسایی نامردی دیدم که یه روز خودم دستشو گرفته بودم و بلندشون کرده بودم ... کسایی قلبمو شکوندن که برام بهترین آدم روی زمین بودن ... می خوام اینو بهت بگم حتی اگه با تمومه وجود دوستش داری بازم احتمال اینو بده که یه روزی نباشه یه روزی بره نامردی کنه صَدتو برای کسی نذار ... تمام نقطه ضعف دست کسی نده از کسی تو ذهنت خدا نساز ! انتظارش را داشته باش تا ضربه نبینی انتظار داشته باش تا دلت نشکنه آدما همینن امروز بهترینن فردا بدترین ... .

دید مجنون را شبی لیلا به خواب کاسه ای در دست دارد خیس آب گفت او را چیست ای شیدای من؟ در جوابش گفت ای لیلای من کاسه ی آب است اما آب نیست باده ی ناب است اما ناب نیست اینکه میبینی حاصل افسون توست دسترنج هق هق مجنون توست سوختم در آتش بیداد تو ریختم هر قطره اش با یاد تو ابر بودم تشنه ی لیلا شدم ، بس که باریدم تو را دریا شدم عشق اگر روزی تو را افسون کند؟ لیلی اش را تشنه ی مجنون کندمجنون ‌ ‎‌‌‌‎࿐჻ᭂ⸙❤️شعروادب❤️⸙჻ᭂ࿐