cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

شهرزاد

دست‌هایم را در باغچه می‌کارم، سبز خواهم شد، می‌دانم. 💌 @GhostoflibBot

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
819
Suscriptores
+124 horas
+47 días
+1930 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

دلم پر می‌کشه برای بودن تو‌ چنین طبیعتی..
Mostrar todo...
Repost from صِدای برف
Photo unavailableShow in Telegram
Photo unavailableShow in Telegram
این دهشت، این عجز مقهورکننده که پدر و مادر در دستان آدم می‌گذارند، این زندگی که باید تا انتها آن را زیست، باید با طمأنینه آن را راه برد؛ در اعماق قلبش ترسی هول‌ناک بود. [خانم دلوی، ویرجینیا وولف]
Mostrar todo...
گذشته غنی می‌کرد و تجربه‌؛ به یکی دونفری علاقه‌مند بودن و در نتیجه کسب قدرتی که جوانان ندارند؛ قدرت نیمه‌کاره رها کردن، کردن کاری که آدم دوست دارد، سر سوزنی اهمیت ندادن به حرف مردم و آمدن و رفتن بدون هیچ‌گونه انتظارات بزرگی. [خانم دلوی، ویرجینیا وولف]
Mostrar todo...
گذشته غنی می‌کرد و تجربه‌؛ به یکی دونفری علاقه‌مند بودن و در نتیجه کسب قدرتی که جوانان ندارد؛ قدرت نیمه‌کاره رها کردن، کردن کاری که آدم دوست دارد، سر سوزنی اهمیت ندادن به حرف مردم و آمدن و رفتن بدون هیچ‌گونه انتظارات بزرگی. [خانم دلوی، ویرجینیا وولف]
Mostrar todo...
با همان‌ آه شعف‌ناک که زن برمی‌آورد آن‌گاه که زیرپوش‌ها را از تن فرو می‌ریزد، روز هم خاک، گرما، رنگ را فروریخت. [خانم دلوی، ویرجینیا وولف]
Mostrar todo...
و در آدم‌ها تشخصی هست؛ تنهایی‌ای؛ حتی بین زن و شوهر مفارقتی هست؛ که کلاریسا، تماشایش که می‌کرد که در را باز می‌کند در دل گفت آدم باید به آن احترام بگذارد. آخر نمی‌شد خود آدم از آن دست بکشد یا آن را به رغم میل شوهرش از او بگیرد بی‌آنکه استقلالش، عزت‌نفسش، خلاصه چیزی گران‌بها را از دست بدهد. [خانم دلوی، ویرجینیا وولف]
Mostrar todo...
صبح‌ زیباتون به‌خیر🪻
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.