1 184
Suscriptores
Sin datos24 horas
-57 días
-2930 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
Repost from Ocean's Group
🥷فروش " دزد "
🔞الکسا رایلی
قیمت: به ۲۰ نفر اول ۳۰ تومان و بعد اتمام ۳۵ تومان 🔥
سین اسپارو یه شغل خیلی مهیج داره و اونم سرقت از بانکهاست.⚔
یه شغل مخفی دیگه هم داره اونم دنبال کردن تسا هست!
♨️تسا دختری یکم تپل و خجالتی که خبر نداره سین تک تک کاراشو زیر نظر داره.♨️
سین قراره یکی از با امنیت ترین بانک های کشور رو بزنه و متوجه میشه تسا اونجا کار میکنه
اما با دیدنه تسا یه نقشه ی دیگه ام به کارش اضافه میکنه و اون هم دزدیدن دل تسای خجالتیه ، ولی کمی که پیش میرن باید نقشه ی سومی هم بکشه و اون هم در امان نگه داشتن تسای عزیزش از دست گروهک خلافکاریه که باهاشون کار میکنه و تمام این نقشه ها ،خودشونو تو دل یه نقشه ی گنده تری قرار داره که هیچکس به جز اسپارو ازش چیزی نمیدونه ...
قسمتی از رمان👇
📛 از درون پنجره بغلی نگاه کنم و اون اونجا
بود، نمیتونستم اونجوری که میخوام ببینمش
اتاقی که داخلش خوابیده بود حسابی کوچیک و تنگ بود .
ولی من قبلا کل طرح خونه اش رو موقع نصب دوربینها دیده بودم.
اصلا تو مغزم نمیره که چرا تسا باید اتاق کوچکتر رو خودش برداره در صورتیکه اینجا اول خونه اون بود.
با سرانگشتام شیشه رو لمس کردم ارزو میکردم میتونستم روی پوست نرمش رو لمس کنم.
تا حالا اونقدر بهش نزدیک نشده بودم تا بتونم لمسش کنم. اما حاضرم شرط ببندم حسش شبیه لمس یه قاصدکه.
نرم، ظریف و شکننده که با یه فوت درهم بشکنه.
روی تخت دراز کشیده بود و قوس کمر و باسنش از زیر ملحفه مشخصبود .میخواستم دستم رو در طول اون قوس کمرش بکشم و بعد بازوم رو دورش بپیچونم.
میخواستم انحنای زیاد کمرش رو زیر خودم بذارم وقتی به تخت میخش میکنم.📛
آیدی ادمین فروش
@rainstreetw
📎
00:07
Video unavailableShow in Telegram
من شاهد بودم وقتی خیلی راحت جون یه مرد رو گرفت 🩸
بی گناه! آره من بی گناه بودم تا وقتی منو پیدا کرد، خیلی از من بزرگتره و تنها چیزی که فکر کردم این بود " زنده میمونم ؟ "
انگار حالا نوبته منه....!
به طور مرگ باری خوشتیپ و صورتش نشون میداد خطر ازش سراریزه
♨️من دختر محشری نبودم یا حتی ثروتی نداشتم ولی پیشنهادی که داد منو خیلی ترسوند♨️
میدونستم اون روح منو می خواست...همه ی منو!
بهم گفت در ازای ازدواج باهاش هزینه های درمانی پدربزرگمو میده
قول داد به عنوان همسرش جونم در خطر نیست ولی قلبم چی ؟
#قلبم❤️🩹
اون منو میخواد... قلب و روحمو، اما میتونم خودمو به یه قاتل بیرحم تسلیم کنم؟
بی گناهیمو ازم میگیره 🥀
می تونم تسلیمش بشم ؟ 🔥
#مافیا_براتوا_روس
https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0
IMG_5783.MOV1.06 MB
دختری که توسط بیگانگان دزدیده میشه و به عنوان برده....🤤
https://t.me/+PMoLrr6Y5O80M2I0
‼️پارت واقعی👇
کیت ناله کرد"واکسا،من باید برم سر کار." تلاش خود را کرد تا همسر بیگانه ی شگفت انگیزش را راضی کند.
اگر وکسان برای یک یا دو راند سکس در شب او را بیدار نمی کرد می توانست سر کار برود و لعنت بیگانه اش سیری ناپذیر بود و برای حالا؟ بله باز هم سیریناپذیر بود.
"لوکسیوا" و بین ران هایش با آن زبان باشکوه و زیبایش را لیس زد.
"از این که بایگانی رو بهت نشون دادم پشیمونم."
کیت لبخندش را خورد.
او همیشه صبح ها دربارهی کارش غر می زد، اما کیت بهتر از هر کسی می دانست.
اگر خوشحال بود،پس وکسان هم خوشحال بود.
خودش این را به کیت گفته بود و کارش در بایگانی او را خوشحال می کرد.
با هدف داشتن در این سیارهی عجیب و غریب و شگفت انگیز بیگانهای که هر روز بیشتر و بیشتر شبیه خانهاش می شد زندگی برایش خوشحال کننده بود.
یک ماه و نیم پیش او زندگی کاملا معمولی در زمین داشت.
او نمی دانست که نژاد بیگانهای به نام کرووراگ، زنان انسانی را از زمین می دزدند. جهنم،کیت تنها زمانی متوجه آن شد که خود یکی از آنها بود.
کرووراگها که در سیارهای به نام گودال زندگی می کردند میزبان مبارزات بیگانگان بودند و جایزهی برنده زنان زمینی بود.
کیت خوش شانس بود زیرا که وکسان برای او جنگیده بود و برای جفتش کسی را کشته بود. او شریف ترین مردی بود (انسان یا غیر انسان)که می شناخت و می دانست که اگر آن روز در گودال نبود، کیت زندگی بسیار متفاوت و بسیار پوچی داشت.
او همسرش بود و کیت خوشبختترین همسر سرنوشت او بود.
کیت برای مردمش لاوریکسان بود، چیزی که هنوز نمیتوانست آن را درک کند. بعضی روزها نمیدانست دارد چه میکند، اما داشت یاد میگرفت تا با آن وقف پیدا کند.
وکسان واژنش را مکید و کیت کمرش را از لذت قوس داد،دست هایش را محکم تر دور شاخ های جفتش فشرد. شاخ هایی که با تحریک شدنش سخت تر شده بودند.
کیت فکر کرد این همه چیز سخت او نبود، تماشای همسر سکسی اش که باسنش را روی تختشان می چرخاند،لعنتی به خزها، سعی کرد تا حدودی از فشاری که می دانست باید ایجاد کند، کم کند.
کیت شاخ هایش را کشید و وکسان به یکباره ناله و خرخر کرد.
وکسان در حالی که زبانش را به اعماق کیت می کشید، ناله کرد: "بسه، واکسا." تخت و آلت راست شدهاش بینشان تکان میخورد و سپس او آنجا بود با یک حرکت تند و مدعی، خود را کاملاً درون واژنش فشار داد.
https://t.me/+PMoLrr6Y5O80M2I0
Repost from Ocean's Group
#متعلق_به_براتوا👰🏼♀
#عروسبراتوا #مجموعهBratva
خلاصه🎡:
تا موقعی با رئیس براتوای روسی، کیریل، آشنا شم بیگناه بودم.
من شاهد این بودم که اون جون یه مرد رو گرفت. حالا زندگی من بعدیه.
اون هات و خوشتیپه، خیلی از من بزرگتره و خطر از سر و روش میباره.
اما به جای اینکه جونمو بگیره، پیشنهادی بهم میده که نمیتونم ردش کنم.❌
در ازای اینکه عروسش شم، هزینههای درمان پدربزرگم رو میده.
نمیخوام مجبور شم با مردی که ازش متنفرم ازدواج کنم، اما لمسش باعث میشه فراموش کنم که یه هیولاست.
اون بیگناهیمو میگیره تا منو از دست براتوا نجات بده. به عنوان همسر رییس براتوا جونم دیگه تو خطر نیست.
https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0
https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0
اما قلبم هست...❤️🩹
اون منو میخواد... قلب و روحمو، اما میتونم خودمو به یه قاتل بیرحم تسلیم کنم؟
داستانی داغ بین موزیسین مظلوم و مافیای وحشی روس🙈
نیویورک زیر سلطه براتوای اورلوفه. اوباش بیرحم و بهطور خطرناکی خوشتیپ که بر اساس قانون شرافت، خون و انتقام زندگی میکنند. اونا از خودشون محافظت میکنند و دشمناشونو ریشه کن. اگه اتفاقی توجه اونا رو جلب کردید، فقط بدونید که قراره ادعاتون کنن... شما با میل تسلیمشون میشید یا به زور گرفته؟ژانر: #مافیایی #اروتیک #عاشقانه #هیجانی🎻 https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0 https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0 https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0
#متعلق_به_براتوا👰🏼♀
#عروسبراتوا #مجموعهBratva
خلاصه🎡:
تا موقعی با رئیس براتوای روسی، کیریل، آشنا شم بیگناه بودم.
من شاهد این بودم که اون جون یه مرد رو گرفت. حالا زندگی من بعدیه.
اون هات و خوشتیپه، خیلی از من بزرگتره و خطر از سر و روش میباره.
اما به جای اینکه جونمو بگیره، پیشنهادی بهم میده که نمیتونم ردش کنم.❌
در ازای اینکه عروسش شم، هزینههای درمان پدربزرگم رو میده.
نمیخوام مجبور شم با مردی که ازش متنفرم ازدواج کنم، اما لمسش باعث میشه فراموش کنم که یه هیولاست.
اون بیگناهیمو میگیره تا منو از دست براتوا نجات بده. به عنوان همسر رییس براتوا جونم دیگه تو خطر نیست.
https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0
https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0
اما قلبم هست...❤️🩹
اون منو میخواد... قلب و روحمو، اما میتونم خودمو به یه قاتل بیرحم تسلیم کنم؟
داستانی داغ بین موزیسین مظلوم و مافیای وحشی روس🙈
نیویورک زیر سلطه براتوای اورلوفه. اوباش بیرحم و بهطور خطرناکی خوشتیپ که بر اساس قانون شرافت، خون و انتقام زندگی میکنند. اونا از خودشون محافظت میکنند و دشمناشونو ریشه کن. اگه اتفاقی توجه اونا رو جلب کردید، فقط بدونید که قراره ادعاتون کنن... شما با میل تسلیمشون میشید یا به زور گرفته؟ژانر: #مافیایی #اروتیک #عاشقانه #هیجانی🎻 https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0 https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0 https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0
00:03
Video unavailableShow in Telegram
#خواهرناتنی
#برادرنانی
#تابو
#عاشقانه
🔞ما روزها با هم در جنگ بودیم ولی شب ها در اتاقش بروی من باز بود 🔞
برای دوسال به مدرسه شبانه روزی رفت بدون هیچ حرفی !
من یه احمق بودم که اجازه میدادم با من بازی کند، حالا وقت آن است که من تو بازی خودش شکستش بدم!
حالا اون برگشته !
https://t.me/mamichkamaria
دوسال از رفتنم گذشته اما میدانم هنوزم منو میخواد ولی طوری رفتار میکنه که انگار بهتر از منه.
ولی دیگه نمیخوام خودمو احساسمو سرکوب کنم میخوام بجنگم
این چیزی هست که اونم می خواد مگر نه؟
اون قرار نیست متوجه بشه روی من چه تاثیری میزاره
📛اون ها اجازه ندارند همدیگه رو ببینند
چرا همه سعی میکنن این دو نفرو از هم دور کنند ؟
فالون چه رازی داره پنهان میکنه ؟📛
https://t.me/mamichkamaria
#ترجمه_جدید
پنه لوپه داگلاس
animation.gif.mp40.45 KB
❤ 1🔥 1
Photo unavailableShow in Telegram
🔸 طراحی بروشور و فلایر
🔸 پست، استوری و کاور هایلایت اینستاگرام
🔸 جلد کتاب
🔸 بنر تبلیغاتی
🔸 کارت ویزیت
همراه با مشاوره رایگان برای بیزنس شما
🛍 تخفیفات ٪10 فقط تا
21 اردیبهشت بهمناسبت روز دختر 🎉
+ گیفت اختصاصی 🛍
با کیفیت برای خلق ایدهی شما
@GraphicByNY
Repost from N/a
🍌🎊سوپرااایز 🎊🍌
تا حالا ترجمه ترکیه ای خوندی ؟ اونم از نوع بی دی اس ام ؟
فروش رمان " مطیع "
قیمت : ۳۵ تومان
فقط آروم برو یه جای خلوت بخون 🤫
⛺️ مینه خبرنگار و باستان شناسی جذاب و خواستنیه و دوست پسری هنرمند و نقاش و منزوی داره.
♨️نامههای بیدی اس امی میگیره که با القابی مثل سروروم، ملکهی من و ارباب من اون رو خطاب قرار میده و ازش میخواد مینه اربابش باشه و اجازه بده پاهاشو لمس کنه🦵....♨️
❗️- یالا، لطفا یه کم بیا نزدیکتر.
بعد گفتن این، سمت لبهای مینه رفت، مینه اون رو پس زد ولی متین گیرش انداخته بود.
لبهاش رو به لبهای مینه نزدیک کرد و سعی کرد ببوستش، وقتی زور مینه به پس زدن متین نرسید، لبهای متین رو که حالا بهش چسبیده بود با تمام توان گاز زد.
متین آه گفت و داد کشید و عقب رفت.
🔞لبش خون میاومد.
- دیوونهای؟ چیکار کردی؟
- سعی کرده بودم بهت بفهمونم نمیخوام.
- انقدر هم دیگه لزومی نداشت.
- ببخشید که نفهمیدی. حالا میخوام برم خونه.🔞
آیدی ادمین فروش 👇
@rainstreetw
عیارسنج مطیع.pdf2.05 KB
👍 1🔥 1
👩⚕️🥼متعلق به تو👨⚕️💊
اَبی هیمنز
امتیاز 🔥4.3
قیمت: 40 هزارتومن🛍
900صفحه ♨️ تک جلدی
بدون سانسور و حذفیات🔞
زندگی دکتر "بریانا ارتیز" در وضعیت خیلی بدی قرار داره. طلاقش در مرحله ی نهایی شدن هستش. برادرش زمان کمی داره تا بتونه یک نفر رو پیدا کنه که بهش کلیه اهدا کنه. و ترفیع شغلی که خواستارش بود هم احتمالا نصیب دکتر مرد جدیدی بشه که تازه به بیمارستان اومده. کسی که به شدت روی اعصاب بریاناست. درست وقتی که همه چیز داره باعث میشه بریانا از اون متنفر بشه، نامه ای از سمت این دکتر، "جیکوب مدکس" دریافت میکنه.
نامه ای که خیلی خوبه و نشون میده که اون یک شیطان نیستش! و شاید یک مرد بامزه و دوست داشتنی باشه.
اونها بعد از مدتی به نامه نوشتن به همدیگه ادامه میدن و یکدفعه بریانا متوجه میشه که جیکوب قصد داره به برادرش کلیه اهدا بکنه.
بریانا با خودش فکر میکنه چطور میتونه در برابر این دکتر جذاب مقاومت کنه؟ و تنها درخواستی که اون ازش داره رو رَد بکنه.
⭕️مناسب بالای 18 سال⭕️
تحویل فوری❌ حداکثر تا 24 ساعت
آیدی فروش👇
@bookeuphoria
نمونه کتاب متعلق به تو.pdf5.47 KB
Repost from N/a
#توجه❗️❗️
🎊فروش رمان #وحشی و آزاد🎊
#جلد آخر
#قیمت 45تومان
❌هشدار این رمان حاوی صحنه های باز میباشد ❌
#هابیل دورگه خون آشام گرگینه باستانی که طبق سالها منتظر #جفت ابدیش مونده...
دلیله #دختری عادی، یه شب مورد حمله قرار میگیره که توسط هابیل نجات پیدا میکنه غافل از اینکه هابیل اون رو مال خودش میدونه و بخاطر همین همیشه مراقبشه..
دلیله برای فرار از دست این #مرد_جذاب زورگو دست به هر کاری میزنه....
طبق پیشگویی هابیل میدونه جفتش در خطره و برای امنیت جفتش دست به هر کاری میزنه
🔞 دستش دور کمرم قفل شد، حس کردم لب هاش به گوشم نزدیک میشه
این مرد خیلی غرور آفرین غرید
" مال منی!"
مرد غریبه منو روی تخت پرت کرد
وای خدا...چه جورم وای خدا!!
الان باید بلند میشدم و باهاش می جنگیدم یا بالاخره یه تکونی باید به خودم می دادم ولی تنها کاری که کردم این بود بهش اجازه بدم دستمو بگیره منو سمت موتورش ببره!
بعدم منو آورد کنار یه سطل آشغال و خیلی راحت بلندش کرد که زیرش پله داشت خیلی هم تاریک بود
هیچکس تو یه اتاق زیرزمینی ترسناک اونم تو یه کوچه کثیف زندگی نمیکنه!!
بخدا قسم!🔞
♨️مرد غریبه قد بلند و لاغر بود ولی شونه های پهنی داشت باسنش اِی بد نبود ولی پاهای بلندی داشت♨️
آیدی ادمین فروش :👇
@rainstreetw
لینک پارت های رمان جهت آشنایی 👇
https://t.me/+cyA-sQt832JhMTY0
👍 2
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.