cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

☕مطالب تلخ و شیرین تاریخ☕

ناگفته‌های تاریخ "ایران" و "جهان" "جهت تبلیغات" 👇 https://t.me/joinchat/AAAAAFXgDGyB1SkzS3ID6w

Mostrar más
Irán386 630El idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
Publicaciones publicitarias
130
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

https://t.me/joinchat/AAAAAFIetOJvNNy8UnC60w Instagram.@hemra2882 دفترفروش 👈تهران شمارهای تماس ☟ 09386676010 👉 02166300518 09304761092 👉 02166304923
Mostrar todo...

خدا شاهده اینا گل زده بودن😂😂😂😂😂😂😂😂 🆑 @stop85👈
Mostrar todo...
https://t.me/joinchat/AAAAAFIetOJvNNy8UnC60w @moh1366 Instagram.@hemra2882 دفتر فروش: تهران منطقه ۱٨ شمارهای تماس: 09386676010 09396735129 09304761092 02166300518
Mostrar todo...

نسل انسان‌های مدرن حدود 200 هزار سال پیش پا به عرصه‌ی وجود گذاشتند اما ثبت وقایع از حدود 6 هزار سال پیش شروع شد. این یعنی 97 درصد از تاریخ بشر پنهان و ناشناخته است!
Mostrar todo...
چشمه هفت رنگ مُجن ازتوابع شهرستان شاهرود که درنوع خود كم نظیر است! از نوع چشمه های گوگردی است ڪه در ۲٥ کیلومتری شمال شاهرود در میان شکاف دره های دامنه قله٤۰۰۰متری شاهوار واقع شده است
Mostrar todo...
ایرانیان باستان حتی به خم شدن پرچم ایران راضی نبودند ! وقتی وهرز، سردار ایرانی وارد صنعا شد دستور تخریب دروازه شهر را داد تا او با درفش کاویان عبور کند !
Mostrar todo...
اولین پاسپورت ایرانی که متعلق به سال ۱۲۸۲ می باشد.
Mostrar todo...
#ریگی_به_کفش_دارد در قدیم یکی از جاها برای پنهان کردن سلاح برای مواقع دفاع از خود و حمله به دشمن ساقه کفش بود. در ساقه پوتین یا چکمه شمشیر و خنجر و سنگ و ریگ می توان پنهان کرد که دیده نشود و موجب بدگمانی نشود ولی در موقع مقتضی از آن استفاده کرد. و اما داستان این ضرب المثل: روزی روزگاری در سرزمینی بسیار دور، مرد دانا، شجاع و جنگاوری به نام سنجر زندگی می کردو او همیشه قبل از جنگیدن خوب فکر می کرد. روزی حاکم به او گفت: قرار است کاروانی از هدایای بسیار گران قیمت به نشانه ی پایان جنگ به کشورمان وارد شود. من به این کاروان اعتماد ندارم. چون سال ها با این کشور در جنگ بوده ایم. شاید آوردن هدایا حیله باشد و نقشه ی شومی در سر داشته باشند. سنجر تا رسیدن کاروان هدایا خوب فکر کرد. او به سربازان سپرد که کسی را با شمشیر و نیزه و خنجر به قصر راه ندهند. اما تازه واردان هیچ اسلحه ای همراه خود نداشتند. کاروان پادشاه کشور همسایه بدون هیچ مشکلی وارد قصر حاکم شد. درست وقتی که فرستاده ی پادشاه کشور همسایه، پشت در اتاق حاکم منتظر ایستاده بود تا نامه ی صلح و هدایا را با او تقدیم کند. سنجر از راه رسید. رو به آن ها کرد و گفت: حاکم سرزمین ما منتظر ورود شما مهمانان عزیز است؛ اما من به عنوان رئیس تشریفات از شما می خواهم که چکمه هایتان را قبل از ورود به اتاق حاکم درآورید.با شنیدن این حرف، افراد تازه وارد و سردسته ی آنان به همدیگر نگاهی انداختند. رنگ صورتشان سرخ سرخ شد. یکی از آن ها بهانه آورد: ولی قربان! این لباس رسمی ماست. ما نمی توانیم بدون آن به حضور حاکم برسیم سنجر گفت: اما این قانون حاکم و قصر اوست. کسی نمی تواند آن را زیر پا بگذارد. حالا چکمه هایتان را درآورید. آن چند نفر وقتی اصرار خود را بی فایده دیدند، ناگهان خم شدند و خنجرهای کوچک زهرآگین را از چکمه های خود بیرون آوردند. آن ها با سنجر درگیر شدند. سنجر که از قبل حیله ی آن ها را فهمیده بود و آمادگی جنگ را داشت، باشجاعت با آن ها جنگید و همه را دست بسته به ماموران کاخ تحویل داد. حاکم به هوش و درایت سنجر آفرین گفت و به او هدیه داد. از آن روز به بعد به افرادی که در ظاهر خطرناک نیستند ولی در سرشان پر از نقشه است می گویند: حتماً ریگی به کفشش دارد.
Mostrar todo...
بقایای کبوترخانه ای قدیمی مشهور به قلعه کبوتر. دوران قاجار قدیم که از کود شیمیایی خبری نبود از این کبوترخانه ها می ساختند تا از کود فضله ی کبوترها که از غنی ترین کودهاست برای باغات و مزارع خود استفاده کنند‌‌‌!
Mostrar todo...