cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

Publicaciones publicitarias
203
Suscriptores
Sin datos24 horas
-37 días
-530 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

اعترافِ يک روانشناس! شبی که رويایِ عجيبی ديدم و فهميدم بايد با جديتِ بيشتری در راه روانشناسی گام بردارم تا بتوانم به آدم‌ها کمک کنم، راهم کمابيش مشخص شده بود و فکر می‌کردم قرار است به آدم‌ها کمک کنم. با اين حال، نمی‌دانستم که همان آدم‌ها قرار است تا چه اندازه به من کمک کنند. خيلی از مراجعانم، وقتی داستانِ زندگی يا شرحِ حالشان را برايم بازگو می‌کردند، تصاويری از زندگیِ خودم، و گوشه‌هايی از رفتارها و افکارِ نامعقولم برايم تداعی می‌شد. حکايتِ آنها گاه آينه‌ای بود که صحنه‌هايی از زندگی و شخصيتِ خودِ من را به من نشان می‌داد. آن لحظه‌ی تکان‌دهنده را از ياد نمی‌برم که زنی درمانده، از سخت‌گيری‌ها و مو از ماست کشيدن‌هایِ شوهرش نسبت به خود و فرزندانش می‌ناليد. او گويی تا اندازه‌ای مرا توصيف می‌کرد. و آن وقت فهميدم مگر نه اين است که چند سالی ديگر بيشتر زنده نيستم، و در نهايت همسر و فرزندانم را با خاطراتی که از خود برايشان به‌جا می‌گذارم، ترک خواهم کرد. آه ای مردِ سخت‌گيرِ کم‌انديش، تو مرا از خواب بيدار ساختی و من تو را قدر می‌دانم. ای تمامِ کسانی که زندگی را به کامِ خود و ديگران زهر می‌کرديد، ای آدم‌هايی که هرگز سيری نمی‌‌پذيرفتيد، آنها که دائم بر خود سرکوفت می‌زديد، ای سرزنشگرانِ خويشتن و ديگران، ای ترسوانی که تصميمی عاقلانه در جهتِ تغییرِ خود نمی‌گرفتيد و قدم از قدم برنمی‌داشتيد، از آنچه به من آموختيد از شما سپاسگزارم. ای کينه‌ورزانی که شما را يارایِ بخشيدن نبود، شما مرا آموزگارِ بزرگواری و بخشش‌ايد. ای متعصبان و ای کسانی که به باورهای درب و داغانتان زنده‌ بوديد، شما تا اندازه‌ای گوش‌های مرا باز کرد‌يد. ای بی‌خردانی که برایِ آسايشِ خود در پیِ تغييرِ ديگران بوديد، باشد که مرا از خوابِ غفلت بيدار ساخته باشيد. شما که برایِ گريز از نقطه ضعف‌هایِ خود، ضعف‌هایِ ديگران را نشانه می‌رفتيد، از رهِ گم کرده خبر می‌داديد. آه ای بی‌خردان! شما همواره مروجان خرد بوده‌ايد. ای عزيزانی که عزيزانتان را يک باره از دست داديد، مرا آموختيد که زندگانی بسی ناپايدار و گذراست و دم را و حضورِ عزيزانم را غنيمت شمارم. ای شما که از حوادثِ زندگی دهانِ حيرتتان باز مانده بود، به من نشان داديد که چه بسيار چيزها را که از يدِ اختيارِ ما خارج است را بايد پذيرفت. و ای آنهايی که به خدا اعتماد نداريد، شما ضعفِ ايمانِ مرا بازمی‌تابانيد! بله، اينها شايد حرف‌های نويی نباشد. اينها را می‌توانستم در کتاب‌ها بخوانم، اما وقتی آدمها ایتها را خودشان می گویند و برايم اشک می‌ريزند، آدم جورِ ديگری می‌فهمد، و چه بسا شيرفهم ‌شود. چه اشکالی دارد که بدانيم، روانشناس هم مثلِ باقیِ آدم‌ها مشکل و خطا دارد، و البته بايد که اين خطاها را بداند و بکاهد. اين اعتراف، بيش از اينکه ريشه در روانشناسیِ علمی داشته باشد، قطعاً بنيادی فلسفی دارد. و آن بنيادِ فلسفی شايد چيزی نباشد جز احترام قائل شدن برای حقيقت و شکوهش، که انسان را به تسليم و تواضع وامی‌دارد. حقيقتی ابدی و ازلی که همواره آموزگارِ انسان است. دکتر آروین آذرگین ، مدرس، مولف، مشاور و روانشناسِ اگزیستانسیال https://t.me/Psychologist_life_style
Mostrar todo...
LifeStyle

@lifestyle مشاوره از طریق ای دی زیر @psychologistsaeedi1984

https://instagram.com/psychologistsaeedi1984

پارادکس درد - خوشبختی دکتر مجتبی لشکربلوکی گاهنامه مدیر همه دوست دارند حالشان خوب باشد. زندگی‌شان شاد و شیک باشد، عاشق شوند و روابط عاطفی‌شان معرکه باشد، اندامی جذاب داشته باشند پولشان از پارو بالا برود و محبوب و محترم باشند و با خدا رابطه ای عمیق و آسمانی داشته باشند. دلشان می‌خواهد چنان مشهور باشندکه وقتی واردجمعی می‌شوند حاضران مثل دریای سرخ که به فرمان حضرت موسی دوتکه شد، برایشان راه باز کنند. این‌چیزها را همه دوست دارند. کار سختی نیست که بخواهی زیبا، پولدار، موفق، محترم بودن را دوست باشی! دوست داشتن این جور چیزها راحت است.   اگر از شما بپرسم «از زندگی چه می‌خواهید؟» و شما هم جوابی بدهید مثل این که «می‌خواهم شاد و خوشبخت باشم و خانواده‌ای خوب و شغلی داشته باشم که دوستش بدارم»، باید بگویم پاسختان کاملا بی معناست! نکته دقیقا همین جاست. این سوال کاملا گمراه کننده است! پرسش مربوط به لذایذ آسان است و جوابش نیز گمراه کننده. کمی گیج کننده به نظر می رسد، بگذارید بیشتر توضیح دهم. پرسش درستی که باید از خودمان بپرسیم این است: در چه حوزه ای می خواهید «درد» بکشید و می خواهید برای چه چیزی «مبارزه» کنید؟ این پرسش نقش اساسی در موفقیت ما دارد. چرا این پرسش درست تر است؟ همه می‌خواهند شغلی عالی و استقلال مالی داشته باشند ولی همه نمی‌خواهند رنج و درد شصت ساعت کار در هفته، رفت‌وآمدهای طولانی، کاغذبازی‌های منزجرکننده، سلسله مراتب اداری و ملال روزمرۀ حضور در جهنمی مکعب‌شکل  (اتاق اداره) را تحمل کنند. مردم می‌خواهند بدون خطرکردن، بدون فداکردن و بدون موکول کردن لذت‌ها و ولخرجی‌ها به آینده موفق و ثروتمند شوند. داشتن احساسات و تجربیات مثبت راحت است ولی همۀ ما در مدیریت احساسات و تجربیات منفی دچار مشکلیم. بنابراین احساسات خوبی که در اثر آرزوها و رویاها در وجود ما شکل می گیرد تعیین کننده موفقیت ما نیست! بلکه احساسات بدی که مایلیم و قادریم برای رسیدن به آن احساسات خوب تحمل کنیم تعییین‌کننده اند. ما بدن‌هایی فوق‌العاده می‌خواهیم با سیکس پک! ولی به چنین اندامی نمی‌رسیم مگر آن‌که رنج حضور چندین ساعته در باشگاه ورزشی را بپذیریم، کالری غذایی که می‌خوریم را بسنجیم و لقمه هامان را کوچک تر کنیم. می‌خواهیم کسب‌وکار خودمان را راه بیاندازیم ولی فقط زمانی می‌توانیم یک کارآفرین موفق شویم که خطر کردن، بلاتکلیفی، شکست‌های متوالی و کار طولانی روی چیزی که هنوز نمی‌دانیم موفق خواهد بود یا نه را بپذیریم. پس تا بدین جا متوجه شدیم اینکه «از چه چیزی لذت می بریم» موفقیت ما را تعیین نمی‌کند. بلکه «چه درد و رنجی را می‌خواهیم تحمل کنیم؟» آینده ما را می سازد. تجویز راهبردی: این مساله هم برای زندگی شخصی کاربرد دارد و هم برای سازمان و کشور. همه سازمان ها می خواهند که سودآور، ماندگار، خوش نام و بزرگ شوند. اما مساله این نیست. مساله این است که حاضرند برای چه چیزی مبارزه کنند (مثلا ارایه محصولات استاندارد با قیمت پایین مانند آیکیا) و چه رنجی را تحمل کنند (مثلا استفاده از نیروی انسانی ارزان قیمت آسیایی). همه ملت ها و کشورها نیز می خواهند که رفاه، آموزش، سلامت و امنیت بالایی داشته باشند. به همین خاطر این بی معناست. مهم این است که بگویند حاضرند برای چه مبارزه کنند؟ (مثلا دستیابی به بالاترین نرخ پذیرش گردشگر خارجی) یا حاضرند چه دردی را تحمل کنند (صرف نظر کردن از بهترین مواد غذایی که تولید می کنند و به جای مصرف داخلی، صادرات می کنند). با خود خلوت کنید و سه سوال از خود بپرسید: ۱. موفقیت را در سطح زندگی شخصی/سازمان/کشور چه چیزی تعریف می کنم؟ ۲. برای رسیدن به چنین موفقیتی، حاضرم برای چه چیزی مبارزه کنم؟ ۳. برای رسیدن به چنین موفقیتی، حاضرم چه دردی را تا کجا تحمل کنم؟ اهمیت دو سؤال آخر برای این است که بسیار بیشتر از آرزوها و رویاها دربارۀ عمیق ترین خواسته هایمان اطلاعات به ما می‌دهد. به‌هرحال هرکسی/سازمانی/کشوری باید چیزی را انتخاب کند و دردش را نیز تحمل کند. فرهاد شیرین را انتخاب کرد و کوه را تراشید. نمی‌توان زندگی بی‌دردی داشت. پرسش مربوط به لذایذ آسان است و تقریباً همۀ ما پاسخ مشابهی برای آن داریم. پرسش از درد و مبارزه است که راهگشاست. https://t.me/Psychologist_life_style
Mostrar todo...
LifeStyle

@lifestyle مشاوره از طریق ای دی زیر @psychologistsaeedi1984

https://instagram.com/psychologistsaeedi1984

انسان سالم در جامعۀ سالم متولد می‌شود اگر صرفاً نگاه فردی به شرایط افراد جامعه داشته باشیم، به ناکجاآباد خواهیم رفت. از جمله خُرده‌هایی که بر مکاتب عرفانی وارد است، گوشه‌گیری و غیر‌اجتماعی‌بودن سالک با هدف خودشناسی است: زاویه‌ای بر می‌گزینند و در خود فرو می‌روند تا به آرامش ابدی نائل آیند. به عبارتی از خود سلب مسئولیت اجتماعی می‌کنند، بلکه به رهایی برسند. القصه، به کرار در تعریف آسیب‌های روانی به نقش خانواده پرداخته‌ایم، در این فرصت می‌خواهم به تاثیری که سیستم‌های حاکم و دولت‌ها بر سلامت یا بیماری افراد جامعه می‌گذارند، اشاره داشته باشم. نگاه تک‌بُعدی به فرد و خانواده باعث خواهد شد که به عنوان یک روانشناس یا مشاور خانواده در زمین قدرت بازی کنیم... به استناد مطالعات حوزه‌ی علوم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... می‌توان نقش نظام‌های حاکم را در شکل‌گیری شخصیت انسان، مهم‌تر از نقش خانواده دانست. در پاسخ به این پرسش که چه کسی در حال ما نقش بیشتری دارد؟ باید گفت، آن کس که در اوضاع ما نفوذ بیشتری دارد. بله سیستم از فرآیند شکل‌گیری خانواده گرفته تا مدیریت خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت، نظام آموزشی، قوانین شهروندی و حتی پرورش کودک را در دست دارد. در جهان اول، نهادهای دولتی به شکل مستقیم در تربیت فرزند از زمان بارداری مادر تا ۶ سالگی در کنار اعضای خانواده حضور دارند و به رشد سالم کودکان کمک می‌کنند. بنابراین آنجا که به تاثیر خانواده در حال و روز روانی‌مان می‌پردازیم، به این معنا نیست که از تاثیر عمیق‌تر و گسترده‌تر سیستم حاکم غافل مانده‌ایم. حتی در مورد اتاق‌های درمان مگر می‌شود نقش بهزیستی را نادیده گرفت و همواره شعار فردی سر داد. بر این اساس اندیشیدن به انسان سالم در گرو اندیشیدن به جامعه سالم خواهد بود. محمد عینی‌زاده https://t.me/Psychologist_life_style
Mostrar todo...
LifeStyle

@lifestyle مشاوره از طریق ای دی زیر @psychologistsaeedi1984

https://instagram.com/psychologistsaeedi1984

دژخیم عشق نویسنده: اروین یالوم اروین یالوم که اغلب او را با “وقتی نیچه گریست” می‌شناسیم، قبل از این کتاب معروف، دژخیم عشق را نوشت. دژخیم عشق مجموعه‌ای از چند داستان روان‌درمانی است که مشکلات و مسائل بیماران را مطرح می‌کند و هدف عمده آن آموزش به دانشجویان به شیوه‌ای نوین و ملموس است. یالوم به عنوان یک روان‌درمانگر اگزیستانسیال و درواقع بهترین روان‌درمانگر این حوزه توانسته‌است جایگاهی در نزدیکی فروید برای خود دست و پا کند. او با بیان تجربیات و روابط سازنده‌ با بیمارانش علاوه بر اینکه نویسندگی را به مهارت‌های خود اضافه کرده‌است، نوعی آموزش نوین و تاثیرگذار را برای دانشجویان و علاقمندان این رشته و همچنین چالش‌های فردی برای همه مخاطبینش فراهم کرده‌است. آنچه که در طول خواندن کتاب توجه خواننده را جلب می‌کند، صداقت یالوم در بیان احساسات درونی و راز و رمزهای کارش است. گرچه خودش در پایان کتاب از این موضوع اعلام نارضایتی می‌کند اما به قطع همه درمان‌گرها کم و بیش با وجود این احساسات درونی، مقابله یا همراهی با آن‌ها به درمان بیمار خود می‌پردازند و گاهی ممکن است شدت این احساسات و غلبه آن به حدی باشد که درمان‌گر از درمان سر باز زند. https://t.me/Psychologist_life_style
Mostrar todo...
LifeStyle

@lifestyle مشاوره از طریق ای دی زیر @psychologistsaeedi1984

https://instagram.com/psychologistsaeedi1984

دوازده نشانه همکار ناموثر و مخرب همکار ناموثر کسی است که با رفتارهای ناشایست و غیرحرفه‌ای خود نظم و ثبات محیط کار را به هم می‌ریزد. آنها همکاران دیگر را نیز سرخورده می‌کنند و مانع از تمرکز روی کارشان می‌شوند درنتیجه از بازدهی کل تیم می‌کاهند. کاهش بازدهی تیم نتایج را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و در گام‌های بعدی، حتی روی رضایت مشتری هم اثر می‌گذارد. افراد ناموثر و مخرب در محیط کار مثل ترمزی بی‌موقع هنگام سرعت‌گرفتن خودرو هستند و سازمان را از رسیدن به اهداف بازمی‌دارند. آنها با رفتارهایی که در ادامه نام می‌بریم، فضای سازمان را برای خود و سایر همکاران غیرقابل‌تحمل می‌کنند: ♧انتقادپذیر نیستند. ♧کارهای همکاران دیگر را به نام خودشان ثبت می‌کنند و قدرشناس نیستند. ♧اصول کار تیمی را نمی‌دانند، با دیگران همکاری نمی‌کنند و تک‌رو هستند. ♧اهل حاشیه‌اند، پشت‌سر همکاران دیگر غیبت می‌کنند و مدام مشغول شایعه‌پراکنی‌اند. ♧حتی اگر به آنها مربوط نباشد هم در کار دیگران دخالت می‌کنند و نظرات بیجا می‌دهند. ♧در برقراری ارتباط با سایر همکاران مشکل دارند، مدام با دیگران درگیر می‌شوند و همیشه حق‌به‌جانب هستند. ♧در کار بی‌انگیزه‌اند. حتی ممکن است همکارانی را که خوب کار می‌کنند مسخره کنند و انگیزه‌شان را بگیرند. ♧مدام کارهای خود را گردن سایر اعضای تیم می‌اندازند و از زیر کار درمی‌روند. ♧با حرف‌ها و رفتارهایشان دیگران را ناراحت و معذب می‌کنند. ♧به‌جای بازخورد مؤثر و سازنده، تند و تحقیرآمیز انتقاد می‌کنند و حتی به شخصیت دیگران حمله می‌کنند. ♧همیشه در حال غر زدن هستند. ♧این افراد گاهی اوقات مثبت‌گرایی سمی دارند. مثلا وقتی همکاری روز خوبی ندارد، با بحث و مشاجره از او می‌خواهند انرژی محیط را منفی نکند. اگر این نشانه‌ را در خود می‌بینید، با دریافت بازخورد از همکاران و به‌کمک روان‌شناس متخصص، برای حل مشکلات اقدام کنید تا به عضوی مؤثر در تیم تبدیل شوید. https://t.me/Psychologist_life_style
Mostrar todo...
LifeStyle

@lifestyle مشاوره از طریق ای دی زیر @psychologistsaeedi1984

https://instagram.com/psychologistsaeedi1984

۱۵ مهارت کلیدی برای فرزندانمان چطور با قوی تر از خودشان صحبت کنند. چطور زیر بار دروغ و چاپلوسی نروند. چطور پولش را مدیریت کند. چطور روی پای خودشان بایستند. چطور آشپزی کنند. چطور خود انگیزه و شروع کننده باشند. چطور زمانشان را مدیریت کنند. چطور با شکست و اشتباهاتشان مقابله کنند. چطور یک شغل دست و پا کنند. چطور لباسهایشان را بشورند! چطور در سازماندهی کردن امور ماهر شوند. چطور خانه را تمیز کنند و نگه دارند! چطور با افتخار زندگی کنند. چطور ایمن رانندگی کنند. چطور شنا کنند. https://t.me/Psychologist_life_style
Mostrar todo...
LifeStyle

@lifestyle مشاوره از طریق ای دی زیر @psychologistsaeedi1984

https://instagram.com/psychologistsaeedi1984

"آیا سگ‌های مارتین سلیگمن را می شناسید"؟! دانشمند روانشناس، مارتین ای پی  سلیگمن برای شناخت درماندگی آزمایشی انجام داد که منجر به برنده شدن نوبل روانشناسی توسط وی شد. ایشان ۲۰ سگ شیانلو را از ابتدای نوزادی درون یک قفس تربیت کرد به طوری که سگها در صورت نیاز پدال موجود در قفس را می فشردند و بیرون می رفتند و پس از دستشویی کردن باز می گشتند. ایشان پس از تربیت این سگ ها، آن ها را به دو قفس و در هر قفس ۱۰ قلاده تقسیم نمود. سپس درب قفس ( آزمایش)B را جوش داد و ۳۰ روز، روزی ۳ بار به قفس B شوک الکتریکی می داد. سگهای قفس B در روزهای اول در زمان شوک بخاطر قفل بودن درب خودشان را به میله های قفس میزدند و خونی و زخمی نتیجه ای نمی گرفتند . اما پس از چند روز سگها فهمیدند که با تلاش موفق نمی شوند بجز اینکه زخمی شده و رنج زیاد می کشند. آنها یاد گرفتند که در زمان شوک در جای خود بایستند زیرا دست کم از زخمی شدن در امان بودند. سلیگمن در انتهای آزمایش درب قفس را شکست و آنها را به سگهای قبلی قفس A ( گواه)  ملحق نمود ؛ همان قفس سالم که با فشار اهرم درب باز می شد. سپس شوک الکتریکی داد. فکر می کنید چه اتفاقی افتاد؟؟ تمام ۱۰ سگ گواه اهرم را فشار داده و بیرون آمدند اما سگهای ( آزمایش) در سرجایشان ایستاده و حرکت نکردند. او بزرگترین نظریه قرن را ارائه کرد، یعنی (درماندگی آموخته شدنی است) بدین معنا که موجودات یاد می گیرند بدبخت زندگی کنند. https://t.me/Psychologist_life_style
Mostrar todo...
LifeStyle

@lifestyle مشاوره از طریق ای دی زیر @psychologistsaeedi1984

https://instagram.com/psychologistsaeedi1984

گاهی مشکلِ بزرگی را حل می‌کنیم و گاهی از پسِ هضمِ یک اتفاق ساده بر نمی‌آییم. خیلی وقت‌ها، مسئله خودِ آنچه اتفاق افتاده نیست، بلکه این ما هستیم که در آن روز، در آن ساعت یا در آن زمان خاص، ناتوان از حل مسئله‌ایم. خیلی وقت‌ها بی‌میلی، خستگی، کلافگی، ترس، شرم، وسواس یا اضطراب ماست که حل یک مسئله را دشوار می‌کند وگرنه اگر در روز خوبمان با همان اتفاق روبرو می‌شدیم، از پس آن بر می‌آمدیم و به راحتی مشکل را حل می‌کردیم. به عصرهای جمعه، ساعت‌های آخرِ شب، زمان بیماری، هنگام اضطراب و تردید، لحظاتِ دلشکستگی، روزهای سوگواری، فکر کنید. این‌ها و لحظاتی از این دست، زمان‌هایی هستند که ما ناتوان‌تر و شکنند‌ه‌تر از آنیم که بتوانیم مسئله‌ای را حل کنیم. این زمان‌ها و گذرا بودنشان را به رسمیت بشناسیم و به خودمان فرصت بدهیم. اجازه دهیم بدون قضاوت بدون قضاوت بگذرند، آن‌ها را به پایِ بزرگی مشکل یا ناتوانیِ همیشگی خودمان نگذاریم و اگر لازم بود از دیگری کمک بگیریم. یادمان باشد گاهی برای حل مسئله، به جای درگیر شدن با آن صبر کنیم و فرصت ترمیم شدن به خودمان بدهیم. آن‌گاه همان مسئله دشوار برایمان قابل حل خواهد شد. https://t.me/Psychologist_life_style
Mostrar todo...
LifeStyle

@lifestyle مشاوره از طریق ای دی زیر @psychologistsaeedi1984

https://instagram.com/psychologistsaeedi1984

در حسرتِ زندگیِ دیگران بودن برای این است که از بیرون که نگاه می‌کنی، زندگیِ دیگران یک کل است که وحدت دارد: وحدتی از خوشی، زیبایی و داشتن. اما زندگیِ خودمان، که از درون نگاهش می‌کنیم، همه‌اش تکه‌تکه و پاره‌پاره به نظر می‌آید در ترکیبی از ناراحتی، سختی و نداری و ما هنوز هم در پیِ سرابِ وحدت می‌دویم ... این ماجرا در مورد روابط دیگران هم صدق می‌کند. گویی انسان همه چیز را از دور زیبا و بدون عیب و نقص می‌بیند و تا وقتی از نزدیک با تمامیت آنچه هست، روبرو نشود در حسرت آن کاملی است که در ذهنش پرورده! https://t.me/Psychologist_life_style
Mostrar todo...
LifeStyle

@lifestyle مشاوره از طریق ای دی زیر @psychologistsaeedi1984

https://instagram.com/psychologistsaeedi1984

♻️ خلاقیت، هدف آموزش است. در واقع معضل اصلی در باب آموزش، تعیین هدف آن است... آیا هدف ما تربیت کودکانی است که صرفاً قادر به یادگیری دانسته‌های موجود و تکرار آموخته‌های نسل‌های پیشین باشند؟ یا تعهد ما پرورش ذهن‌های نوآور و خلاق است که از همان دوران مدرسه و در ادامه زندگی خود توانایی خلق و ابداع را داشته باشند... ژان پیاژه https://t.me/Psychologist_life_style
Mostrar todo...
LifeStyle

@lifestyle مشاوره از طریق ای دی زیر @psychologistsaeedi1984

https://instagram.com/psychologistsaeedi1984

Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.