cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

⛔️رمان‌ قاچاقی⛔️

سلام رفقا!🔥🌱 آقا ما هر رمان پولی و چاپی #حق‌عضویتی‌ای رو که بخوایین براتون بدون هیچ اد زدنی💃💃🤗 و #رایگان میذاریم🙀😱اونم فقط تو بیست دقیقه😯😍 حتی رمانای انلاین رو😳😌 لینک گروه درخواست رمان👇🏻👇🏻 https://t.me/darkhaste_romane_ghachaghi

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
14 482
Suscriptores
+2824 horas
+1077 días
+29330 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

⛔️رمان : #بگذر_از_جانم ⛔️نویسنده : #ر_خیرابادی ⛔️ژانر : #عاشقانه_هیجانی_اجتماعی ⛔️رمان از دوران قدیم شروع شده تا به حال .قلمش به دل میشینه و موضوع باحالی داره  جاهایی از رمان غمگین قسمت هاییش بسیار طنز و کمدی و قسمت هایی هم عاشقانه ای بین کمندو محمد .اصل محور رمان درمورد زندگی محمد و کمند هست. این رمان در دوفصل نوشته شده که فصل اول رابطه و اتفاقات بین محمد و کمند رو شرح میده و فصل دوم که ادامشه و نیمه ناتمومه فصل اول هست دختر محمد یعنی دنیا خانم رو شرح میده .......(بیشتر توضیح نمیدم چون این نقد فقط برای فصله اوله فصل دوم جداست )که واسطه شکل گیری رابطه محمد و کمند برادر کمند هست که با محمد دوسته و رفت و امد خانوادگی میکنن و محمد و کمند اونجا عاشق هم میشن .اوایل داستان خیلی اروم و ساده و قابل پیش بینی جلو میره مثله تمام رمانا ولی بعدش نویسنده قلم داستان تغییر میده . داستان از اونجا قراره که محمد شغلش خرید و فروش مواد و قتل  خلاصه هر نوع خلافکاریه( محمدمون اجباری و از سر ناچاری به این شغل رفت🥺😔) که دل میده به کمند مظلوممون .و شغلش رو از کمند مخفی میکنه ... محمد از دار دنیا یه خواهر فوق العاده زیبا به اسم ستاره داره که لاله و توانایی تکلم رو نداره و محمد از بچگی سختی های زیادی کشیده و ستاره رو عین گل زیبا حفظ کرده تا بهش گزندی نرسه ....اما امان از گرگ های این روزگار ک منتظر طعمه شون هستن تا به بدترین شکل ممکن بدرنشون 😔😔 محمد ستاره رو به غیر از کمند و برادر کمند (یعنی کیان ) مخفی میکنه تا اسیبی بهش نرسه (به خاطر ناتوانی تکلمش) اما مافوق محمد به ستاره به بدترین شکل ممکن تجاوز میکنه و ستاره به خاطر به برادر عزیز تر از جانش  چیزی نمیگه و خودکشی میکنه ( مافوق محمد عین پدرشون بود و محمد هرگز فکرشم نمیکرد که باعث تمام مشکلاتش اون باشه ) و تمام اتفاقات میفته گردن کیان که بشدت عاشق ستاره بوده و محمد انقدر از کیان کینه به دل میگیره که کمند رو به کل فراموش میکنه و فقط خواستار قصاص کیانه (درحالی پسرمون بی گناهه ) از این طرف کمند رو پسر داییش از ترس کینه محمد میبره به شمال تا از صدامات احتمالی محمد به کمند جلو گیری کنه که این وسط کمند مظلممون با دوست پسرداییش اتفاقی و به طرز بسیار جالب میشه (بهراد خان😁☺️😄) و اینجاست که محمدمون به خودش میاد و تلاش میکنه کمند رو بدست بیاره کشمش بین بهراد و محمد از یه طرف و همچنین علت تجاوز و خودکشی ستاره و و قصاص کیانم از یه طرف     ویه سری اتفاقات میفته من نمیخام بگم و خودتون برید بخونید 😜😜😜😜🙈🙊(محمدمون به اجبار کمند خانم رو حامله میکنه تا از دستش نده🙊🙊) ⛔️شخصیت محمد :پررو /خشن/ مهربون فقط برای کمند /خودخواه/بیش از حد عاشق/رنج کشیده🥺😔😔از دوران کودکی/لجباز و یکدنده ⛔️شخصیت کمند:بی نهایت مظلوم🥺 /مهربون/عاشق محمد/خجالتی /اروم /باوقار / متین /اندکی هم خنگ😁🤣🥺 ⛔️البته تو داستان شخصیت هایی هم بودند  که حضور فعال و پررنگی تو داستانمون داشتند که من اشاره نکردم چون اساس داستان رابطه بین محمد و کمند بود شخصیت هایی مثله :🤍فرزاد (دوست محمد که حضور پررنگی داره هم در فصل اول و فصل دوم ! نقش مثبت ) 🤍به نظر من تو این داستان و تنش هایی که بین محمد و کمند اتفاق میفته و عشق پابرجاشون و موضوعاتی که پیش میاد جالب  غیر منتظره هست،  خوندنشم خالی از لطف نیست و پیشنهاد میکنم بخونین چون سورپرایز میشین قلمش هم قوی هست و به طور ماهرانه ذهن رو گول میزنه  #نقد •┈•✦✿⭒⭒⭒❅⭒⭒⭒✿✦•┈• ⛔️⃟⊱❮ @romane_ghachaghi •┈•✦✿⭒⭒⭒❅⭒⭒⭒✿✦•┈•
Mostrar todo...
👍 2
⛔️رمان: #چاو_چاو ⛔️نویسنده: #سرو_روحی ⛔️ژانر: #عاشقانه_معمایی_جنایی ⛔️خلاصه: چاو چاو روایت دختری به اسم آلا پاشاست که در صدد یافتن اعتماد به نفس و خودسازیست او تصمیم دارد کارخانه ای که یک سال گذشته متروک مانده و افتتاح نشده  را دوباره راه اندازی کند ، در این میان، ناچار است از هُلدینگ مشکات کمک بگیرد تاجرینی که بیش از 50 سال قدمت دارند و نبض بازار به دست آنهاست اما هیچکس حاضر به همکاری با آلا نمی شود، در میان سنگ اندازی های خانواده  و اصرارشان به ازدواج آلا پاشا ، یک نفر آلا را همراهی میکند، آلا از او نمی هراسد ولی اعتماد هم نمیکند . بی اعتمادی الا انقدر پر رنگ است که سبب میشود تا کوچکیترین تاجر مشکات در میانه راه او.. ⛔️آلا پاشا: یه دختر قوی، باهوش، مهربون، پخته و بالغ شخصیت الا خیلی دوست دارم خیلی زیاد بشدت دختر با شخصیتی با فکریه از این دسته دختر ها نیست که بخواد بدون فکر هرچی از دهن در میاد بیرون بگه بلده خودش رو موقع اعصبانیت کنترل کنه و اینش برای من خیلی جذاب بود برای رسیدن به هدفش تلاش میکنه و از تمام موانع عبور میکنه ⛔️بهادر مشکات: مهربون، دوست داشتنی، سختی کشیده، قوی، باهوش زخم خورده ولی با تمام اینا هنوز سرپاست با اینکه همه میخوان بها زمین بزنن زمین خورد شدنش تماشا کنن بها باز هم پابرجاست تو یکسال اخیر زندگیش خیلی اسیب دیده زخم خورده اتفاقایی که واقعا هرکسی نمیتونه تحملش کنه ولی بها تونست راستش از نظر من بها یه کاریزما عجیبی داره بشخصه خیلی بها دوست دارم خیلی زیاد کراش خالصه این پسر🥲 ⛔️بهراد مشکات: برادر بها که همیشه مثل سایه دنبالشه تا مراقب بها باشه... ⛔️الین: دختر عمو آلا که آلا بهش خیلی اعتماد داره قراره تو کارخونه کمک دست آلا باشه ⛔️نقد: رمان قلم قوی داشت ثانیه به ثانیه هیجان ترس غم میتونین حس کنین از قلم نویسنده به قدری که احساس میکردم خودم بخشی از رمانم انقدر قلم نویسنده خوب بود رمان خیلی هیجانی بود جاهایی واقعا از شدت هیجانی میگرفتم تپش قلب میگرفتم یکم پیچیده از معما کلمه ای نمیتونم بگم چون هرچیزی بگم یه اسپویل حساب میشه رمان بیشتر رو محور معماها میگشت و عاشقانه کمی داشت ایده رمان عالی بود به ذهن کمتر کسی میرسید و در یک کلام چاو چاو عالی بود پیشنهاد میشه #پایان_خوش نمره من به این رمان 10/10 بها: اگه تا دیروز برام صد بودی... امشب بی نهایتی آلا: مگه یک نبودم؟! بها بلند داد زد: تا بی نهایت یک منی... #نقد •┈•✦✿⭒⭒⭒❅⭒⭒⭒✿✦•┈• ⛔️⃟⊱❮ @romane_ghachaghi •┈•✦✿⭒⭒⭒❅⭒⭒⭒✿✦•┈•
Mostrar todo...
👍 5🔥 1
⛔️🔥🔥ســـــــوپــــــرایــــــز🔥🔥⛔️ #غمزه‌های_کشنده‌ی_رنگ‌ها_دقایقی_قبل_از_مرگ 🍃 نویسنده : #گلناز_فرخ_نیا 🍃 ژانر : #عاشقانه 🍃خلاصه: من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی جانم حک‌ کردی، که دیگر جادوی هیچ رنگی در من اثر نکرد. و من قاتل رنگ‌ها شدم، قاتلی که سخت عاشق و شیفته‌ی غمزه‌ی کشنده‌ی رنگ‌ها پیش از مرگ‌شان می‌شد و این درد، درد کمی نبود… •┈•✦✿⭒⭒⭒❅⭒⭒⭒✿✦•┈• ⛔️⃟⊱❮ @romane_ghachaghi •┈•✦✿⭒⭒⭒❅⭒⭒⭒✿✦•┈•
Mostrar todo...
@romane_ghachaghi_غمزه_های_کشنده_ی_رنگ_ها_دقایقی_قبل_از_مرگ.pdf8.65 MB
5👍 2
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.