🦋[ هــ دو چشـم ]🦋

گول خوردم و یه پیرهن خریدم👀

انگار وقتی شروع میکنی به مطالعه و خودشناسی و خودآگاهی بیشتر دلت میخواد از آدم ها فاصله بگیری انگار حرف ها آسیب هاشون بولد میشه ولی حقیقت ماجرا اینه که رفتار اونا عوض نشده، این تویی که داری برای خودت ارزش قائل میشی و دیگه دلت نمیخواد مثل قبل در معرض آسیب های بقیه باشی و هی تیر بخوری و درد بکشی من از وقتی پا گذاشتم توی این مسیر خیلی چیزها فهمیدم، خیلی وقتها قلبم رنجیده از دست خودم که چرا زودتر کنار نکشیدم و خودم رو انقدر اذیت کردم ولی بعد به این فکر میکنم که من یه مادرم و میتونم با ارزش قائل شدن برای خودم بچه هام رو خوب و سالم تربیت کنم به این فکر میکنم که هنوز کلی راه نرفته مونده و کلی روز دارم که هنوز زندگی شون نکردم پس تو مسیر آگاهی هر وقت قدم بذاری بُرد کردی ❤️

چند وقته دوباره تپش قلبم تو خواب برگشته و اصلا خواب خوبی ندارم. همش با یه بی‌تابی و تپش قلب از خواب بیدار میشم. نمیدونم باز معده‌م بازیش گرفته و میخواد دهنمو سرویس کنه یا درد و مرض جدیدیه

از وقتی اومدم سرکار پرهام بیشتر از قبل ریخته چرا؟ چون باورم نمیشه انقدر آدم بدجنس واقعی وجود داره😂😐 کلا وقتی از بچه خونگی بودن خارج میشیم تا سالیان سال همینجور پر که از آدم میریزه

تمام اکسپلورم شده پیرهن و جنوب و تور و سفر👀

. قطعا شده تصمیم بگیری بری دکتر و وقتی هنوز تو راهی حس کنی خوب شدی؟ میدونی این از حس از کجا سر و کله‌اش پیدا میشه؟ “چون میدونی مسیری که طی میکنی در راستای بهبودیه” فکر کنم دیگه متوجه شدی میخوام چی بگم…

قیافم برای امور مالی‌مون الان این حالته😒 واقعا حس کلاهبردار و اختلاسگر و مال مردم(کارمند) خور دارم بهش کی دعوام بشه باهاش خدا میدونه

خیلی خوشم میاد برا بسته بندی‌ ارزش قائل میشن🩷