cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

دِرَنـــگ

از هرچه می‌بینیم به‌سادگی نگذریم؛ گاهی کمی دِرَنگ کنیم و به تماشا بنشینیم. راه ارتباط: @k1samani https://www.instagram.com/k1_samani https://x.com/k1samani https://www.clubhouse.com/@k1samani

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
1 548
Suscriptores
Sin datos24 horas
-37 días
+3130 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

🔷 موسیقی، فیزیک و مغز موسیقی از دید فیزیک‌دان و با نگاهی فروکاست‌گرایانه چیزی جز آمیزه‌ای از امواج صوتی نیست. هنرمند و موسیقی‌دان البته چنین نگاهی را برنمی‌تابد و موسیقی را هنری والا و نمایان‌گر ذوق و احساس و تجلی روح انسان می‌داند و زبان مشترکی برای برانگیختن و انتقال احساسات میان انسان‌ها. برای متخصص علوم اعصاب احتمالاً پردازش اطلاعاتی که مغز به‌واسطهٔ گوش از امواج صوتی دریافت می‌کند و تبدیل آن‌ها به ویژگی‌هایی مشخص و نهایتاً نحوهٔ درک و تفسیر مغز از موسیقی و تأثیر موسیقی بر ساختار شبکهٔ عصبی مغز اهمیت بیشتری دارد. حالا اگر فیزیک‌پیشه‌ای پیدا شود که آواز ایرانی را نیکو بخواند، دستی بر ساز داشته باشد و کارهای پژوهشی‌اش در زمینهٔ علوم اعصاب از دیدگاه سامانه‌های پیچیده باشد، می‌تواند هر سه دیدگاه بالا را تلفیق کند و مجموعه‌گفتارهایی تهیه کند که در نوع خود جذاب و منحصربه‌فرد است. دکتر علیرضا ولی‌زاده، استاد فیزیک دانشگاه تحصیلات تکمیلی در علوم پایهٔ زنجان، چنین گفتارهایی را تهیه کرده و در کانال یوتیوب‌اش در دسترس قرار داده است. این مجموعه، با زمان تقریبی هر کدام حدوداً پانزده دقیقه، شامل مباحث متنوعی است با بیانی ساده و قابل فهم که برای طیف وسیعی از مخاطبان نکات آموزنده، جالب و تازه‌ای دارد. عناوین ده گفتار اول: ۱. گشایش و نگاهی به مفاهیم بنیادی فواصل موسیقی ۲. تولید فواصل موسیقی توسط سازهای موسیقی ۳.نظام هفت‌نُتی و گام اصلی ۴. نظام فواصل و چالش فیثاغورث ۵. بازچینش پرده‌ها و نیم‌پرده‌ها و گام مینور ۶. فواصل (درجات) و گام در موسیقی ایرانی ۷. ساختار هارمونیک نوای موسیقایی و رنگ صدا ۸. اندام صوتی انسان و تولید صدای هارمونیک توسط انسان ۹. تحلیل فرکانسی صوت توسط گوش درونی ۱۰. شمه‌ای از مبانی ادارک صوت و یادگیری در مغز @k1samani_channel
Mostrar todo...
👍 61🤔 1
پست موقت: 🔷 نقدی بر یک یادداشت پیتر هیگز فیزیکدان بریتانیایی و برندهٔ جایزهٔ نوبل فیزیک در سال ۲۰۱۳، هشتم آوریل امسال درگذشت. طبیعتاً خبر درگذشت چنین کسانی بازتاب زیادی می‌یابد. به‌عنوان مثال انجمن فیزیک ایران در تاریخ دهم آوریل این خبر را در وبسایت و کانال تلگرامش منتشر کرد. دکتر محمد طبیبیان نیز در کانال تلگرامش یادداشتی مرتبط با خبر درگذشت هیگز منتشر کرد. در این نوشته می‌خواهم در نقد یادداشت آقای دکتر طبیبیان به چند نکته اشاره کنم. آقای دکتر طبیبیان اقتصاددان است و طبیعتاً انتظار نمی‌رود که از جزئیات نظریه‌های فیزیکی اطلاع کامل داشته باشد ولی همین‌جا این سؤال پیش می‌آید که چرا کسی بدون اطلاع دقیق یادداشتی منتشر می‌کند که عمدتاً جنبه‌ٔ ترویجی دارد. البته علی‌الاصول هیچ‌کس نمی‌تواند کسی را از چنین کاری منع کند ولی از دانشگاهیان انتظار می‌رود که دقت علمی را فدای ترویج علم نکنند و اگر می‌خواهند در مورد موضوعی که در آن تخصص ندارند چیزی بنویسند، دست‌کم پیش از انتشار مطلب خود نظر یکی دو متخصص را جویا شوند. دیدن این یادداشت پرسش دیگری را هم به‌طور ناخودآگاه پیش می‌کشد. دانیل کانمن، برندهٔ نوبل اقتصاد ۲۰۰۲ حدود ده روز پیش از هیگز درگذشت. دکتر طبیبیان بسیار کوتاه و فقط در چند خط به این خبر پرداختند که آن هم فقط معرفی کتابی از کانمن بود، درحالی‌که انتظار می‌رفت در این مورد یادداشت مبسوط‌تری با اشاره به جنبه‌های مهم دستاوردهای کانمن بنویسند. بپردازیم به خود یادداشت و نقدهای وارد بر آن: ۱. در یادداشت از بُسون هیگز نام برده شده است:
در خبر ها بود که کاشف هیگز بُسون در سن ۹۴ سالگی درگذشت.
در همهٔ‌ متون فیزیک فارسی از کلمهٔ‌ «بوزون» به‌عنوان معادل Boson استفاده می‌شود نه «بُسون». دلیلی برای تغییر این معادل جاافتاده و آشنا وجود ندارد. ۲. گفته‌اند:
برای اولین بار دلیل این که چرا ماده از جرم و وزن برخوردار است مشخص شد.
هیگز سازوکاری برای جرم‌دار شدن ذرات بنیادی پیشنهاد کرد. این موضوع ربطی به وزن ندارد. وزن یک جسم نیروی گرانش وارد بر آن است و نه‌تنها به جرم جسم که به مکان آن هم بستگی دارد. ۳. گفته‌اند:
هیگز در جستجوی پاسخ به این پرسش که ماده چگونه خلق شده است، در سال های دهه ۱۹۶۰ یعنی بیش از پنجاه سال پیش از طریق محاسبات ریاضی به وجود این ذره پی برد.
هیگز سازوکاری برای جرم‌دار شدن ذرات بنیادی پیشنهاد داد که به نام سازوکار (مکانیسم) هیگز شناخته می‌شود. این سازوکار وجود ذره‌ای را پیش‌بینی می‌کند که به نام بوزون هیگز شناخته می‌شود. این تعبیر که هیگز به وجود این ذره پی‌ برد تعبیر درستی نیست. بین پیش‌بینی یا پیشنهاد و پی‌بردن فرق بسیاری هست. ۴. گفته‌اند:
به این نحو آنچه با الگوی ریاضی ثابت شد بعد از حدود پنجاه سال در شرایط آزمایشگاهی بی سابقه مشاهده و عملاً اثبات گردید.
چیزی با الگوی ریاضی ثابت نشد. اصولاً تعبیر ثابت شدن (یا اثبات شدن در شرایط آزمایشگاهی) تعبیر درستی نیست. فیزیک‌پیشه برای توضیح پدیده‌های طبیعی مدل ارائه می‌کند. مدل باید سازگاری ریاضی و منطقی داشته باشد ولی این به معنای اثبات چیزی نیست. مدل‌های ارائه‌شده به محک آزمایش می‌خورند و «تایید» می‌شوند، نه «اثبات». شاید برخی از خوانندگان محترم موارد فوق را چندان مهم ندانند که نیاز به انتشار عمومی داشته باشد. به چند دلیل تصمیم به انتشار عمومی این نقد گرفتم. نخست آن که راهی برای دسترسی مستقیم به آقای دکتر طبیبیان نداشتم و امیدوارم کسی بتواند این نقد را به دست ایشان برساند. دوم آن که ایشان یادداشت خود را در فضای عمومی منتشر کرده بودند و فکر کردم انتشار عمومی این نقد می‌تواند از برخی برداشت‌های اشتباه کسانی که یادداشت ایشان را خوانده‌اند جلوگیری کند. سوم آن‌که به‌نظرم دانشگاهیان باید نقد یکدیگر را بخشی از وظایف خود بدانند. نقد نشانهٔ احترام است. @k1samani_channel
Mostrar todo...
👍 94👎 1
🔷 انحصار و انزوا ▪️بریده‌ای از کتابِ دریای ایمان دان کیوپیت، ترجمهٔ حسن کامشاد، (طرح نو، ۱۳۷۶). میان دعوی حقانیت کامل و انحصاریِ یک مذهب و گرایش آن به تفکیک و محبوس ساختن پیروان خود در دنیایی سربه‌مُهر، پیوند آشکاری وجود دارد. این دو جنبه‌ٔ دین همواره مؤید یکدیگرند. ایمان پرشور دینی معمولاً انسان را در خرده‌فرهنگی متشکل از افراد هم‌فکر به بند می‌اندازد. در محدودهٔ این جهانْ حقانیت ایمان‌‌‌ها بدیهی و بی‌چون‌وچرا می‌نماید، و چنان واضح و هویدا که اساساً به‌ندرت حرفش پیش می‌آید. این‌گونه رضا و قبول ضمنیْ محیطی نیرومند و متمایز پدید می‌آورد و بیگانگان اهل شک و پرسش‌های ناراحت‌کنندهٔ آن‌ها را از صحنه خارج می‌کند. و هرچه‌ بیشتر بر این گمان باشیم که حقیقت ما حقیقت کامل و دنیای ما دنیای کامل است، کمتر از دنیای بیرون از دنیای خودمان آگاه می‌شویم. ... جامعهٔ نوین ناگزیر به ما می‌فهماند که در امر دین، در فلسفهٔ حیات، در اخلاقیات و عرفیات نه صرفاً یک حقیقت، که حقایق متعدد وجود دارد. راه ما یگانه نیست؛ راه‌های بسیارِ دیگر نیز هست. (ص ۲۰۰ و ۲۰۱) @k1samani_channel
Mostrar todo...
👍 40👎 1🤔 1😡 1
. 👈 جنبش قیطریه محسن رنانی من رای ندادم. من برای اولین بار، در انتخابات اسفند شرکت نکردم. قبلاً بارها نوشته‌ام (این‌جا) که هیچ دموکراسی کاملی وجود ندارد. دموکراسی مثل فوتبال است که هر بازی، تمرینی است برای حرفه‌ای‌تر شدن بازی‌های بعدی. هر انتخابات نیز یک بازی تمرینی برای دموکراسی است که آن را گامی به سوی بلوغ به‌پیش‌ می‌برد. همیشه گمان می‌کرده‌ام اصلاح‌ کشور از طریق انتخابات، سالم‌تر و کم‌هزینه‌تر است. اما این‌بار به احترام اکثریت ملت ایران، رأی ندادم. توافق نانوشته جامعه برای شرکت نکردن اعتراضی در انتخابات، یک «کنش جمعی منفعلانه» است که البته پیامدهای مثبت کوتاه مدتی دارد؛ اما اگر منجر به تغییر ساختاری در داخل یا تغییر رفتاری در خارج نشود، هیچ اثر بلندمدتی نخواهد داشت. کنش‌های جمعی دو دسته‌اند: منفعل و فعال. «کنش‌های جمعی منفعل» (مثل تحریم انتخابات یا تحریم گردهمایی‌های حکومتی)، هزینه و ریسک ندارند اما دستاوردهای کمی دارند و به سرعت دستاوردهای‌شان محو می‌شود. آنچه ماندگار است و تأثیر گذار، «کنش‌های جمعی فعال» است که معمولا حدی از هزینه و ریسک را با خود دارند. کنش‌های جمعی فعال نیز دو گونه‌اند: «کنش‌های خشم‌گرا» و «کنش‌های عقل‌گرا»؛ که اولی خشونت‌آمیز و دومی خشونت‌پرهیز است. اعتراضات خیابانی خودجوش و توفنده، معمولا از جنس «کنش‌های جمعی فعالِ خشم‌‌گرا» هستند که اگر با محوریت نهادهای مدنی (مثل احزاب یا اتحادیه‌ها) شکل‌ نگرفته‌ باشند و فاقد رهبری متمرکز باشند، در بیشتر موارد به خشونت کشیده می‌شوند. هرگاه کنش‌های جمعی به خشونت کشیده شود، آن‌که بهره می‌برد حکومت است؛ چون هم در خشونت‌ورزی، دستِ بالا را دارد و هم خشونت، برایش مشروعیتِ سرکوب می‌آورد. اما «کنش‌های جمعی فعالِ عقل‌گرا»، حرکت‌هایی هستند که از طریق همکاری عاقلانه و مقاومت آگاهانه و به دور از هیجان اعضای جامعه مدنی پدیدار می‌شوند. چنین حرکت‌هایی حتی اگر منجر به تحول امور نشوند، کمترین دستاوردشان تمرین همکاری و ایجاد انسجام و امید در جامعه مدنی و یک گام به‌سوی بلوغ اجتماعی است. اعتراض‌هایی که این‌روزها درباره پارک قیطریه تهران چهره بسته است، یک «کنش جمعی فعال عقل‌گرا»‌ است. بخش‌هایی از جامعه، آرام و آگاهانه، دارند اعتراض می‌کنند. می‌گویند ساخت مسجد بس است، به جای ساخت مسجد، رفتارتان و ساختارتان را اصلاح کنید تا تتمه مومنان نیز بی‌دین نشوند. اگر زور دارید قوانین رانندگی را اعمال کنید، رانت‌خواری را کنترل کنید اما مردم را به‌زور به بهشت نبرید! اما مدیر شهری ظاهر‌گرا، همچون عصر قبیله، گمان می‌کند اگر عقب بنشیند اقتدارش از دست می‌رود. و این‌جا دقیقا همان نقطه‌ای است که جامعه مدنی از جامعه قبیله‌ای متمایز می‌شود. این‌جا نفسِ حضور و مقاومت مدنی مسالمت‌آمیز، حرکتی از جنس کنش جمعی فعالِ عقل‌گراست؛ حرکتی از جنس توسعه است. شهروندان تهرانی کارزاری راه‌انداخته‌اند به‌منظور درخواست از حکومت برای دستور توقف عملیات ساخت یک مسجد تبلیغاتی هشتصد متری (نه یک نمازخانه ساده) در پارک قیطریه. شهرداری تهران در سه سال گذشته فقط ۴۷۵۰ متر پارک ساخته است. با ساخت این مسجد نه تنها ۸۰۰ متر از فضای سبز تهران کاسته می‌شود بلکه با هزینه ساخت این مسجد می‌توان چندین هزار متر فضای سبز جدید ساخت. در کنار ابعاد اقتصادی، سیاسی و زیست‌محیطی مسأله، نیز نگرانی‌های جدی‌ای نسبت به تخریب و تاراج گورها و اشیای باستانی احتمالی آن منطقه وجود دارد. (این‌جا را ببنید). و اکنون ما شهروندان ایران نیز تمایل به مشارکت در کارزار تهرانی‌ها را داریم. به گمان من اگر امضاها به صد هزار برسد، یعنی امید در جامعه مدنی هنوز نمرده است. اما اگر امضاها به یک میلیون برسد، یعنی جامعه مدنی نه تنها زنده و امیدوار است بلکه به خودباوری و خودآگاهی و اعتماد به نفس نیز رسیده است. اگر هنوز یک میلیون نفر از جامعه ایران (یعنی حدود یک درصد جمعیت ایران) جرأت آن را ندارند که با نام و نشان رسمی خود یک کارزار مدنی درباره یک موضوع شهری را امضا کنند، به این معنی است که جامعه ما هنوز ظرفیت و شایستگیِ تحولات عقلانی بدون خشونت را ندارد و در مسیر توسعه هنوز راه دراز و پرهزینه‌ای را در پیش دارد. من این کارزار را امضا کردم. شما نیز، اگر تحولات ایران را عقلانی و بدون خشونت می‌خواهید، امضا کنید. اگر هر یک از ما تعهد انجام ده امضا توسط دوستان و نزدیکانمان را بردوش گیریم، یک میلیون امضا در دسترس خواهد بود. اگر امضاها به یک میلیون برسد، ولی تاثیری بر تصمیمات مقامات نگذارد، آنگاه شاهد قوی دیگری خواهد بود بر انجماد و اصلاح‌ناپذیری این ساختار حکمرانی. با یک میلیون امضا، با هر نتیجه‌ای، جنبش قیطریه برنده خواهد بود. م.ر. / شب قدر ۱۴۰۳ لینک امضای کارزار: https://www.karzar.net/106414 #جنبش_قیطریه .
Mostrar todo...
امضا کنید: کارزار درخواست جلوگیری از تخریب پارک قیطریه

ما شهروندان تهران خواستار جلوگیری از تخریب پارک قیطریه می‌باشیم.

👍 30🤔 3👎 2
پست موقت: 👇 https://www.karzar.net/106414
Mostrar todo...
امضا کنید: کارزار درخواست جلوگیری از تخریب پارک قیطریه

ما شهروندان تهران خواستار جلوگیری از تخریب پارک قیطریه می‌باشیم.

👍 13👎 3🤔 1😡 1
🔷 آیا برای ریاضی ورزیدن باید نابغه بود؟ این ترجمهٔ مقاله‌ای از تِرِنس تائو، استاد دانشگاه UCLA و برندهٔ مدال فیلدز در سال ۲۰۰۶ است. تائو در وبلاگش توصیه‌های مفصل دیگری نیز برای دانشجویان و پژوهشگران دارد که دیدنش خالی از لطف نیست. @k1samani_channel
Mostrar todo...
👍 48🤔 3
🔷 Daniel Kahneman (1934-2024) دانیل کانمن از آن انسان‌هایی بود که با بودنشان جهان جای بهتری می‌شود و وقتی می‌روند جای خالیشان پر نمی‌شود. در دورهٔ فرصت مطالعاتی‌ام هر روز باید زمان درازی را در مترو و اتوبوس سپری می‌کردم. کتاب بی‌نظیر کانمن، تفکر، سریع و آهسته، این زمان را که می‌توانست از ملال‌آورترین اوقات روز باشد تبدیل به مفیدترین و لذت‌بخش‌ترین لحظاتم کرد. کتابی فوق‌العاده تأثیرگذار که نگاهم را به دنیای اطراف و رفتار آدم‌ها تغییر داد. تعدادی از پست‌های این کانال تحت تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم همین کتاب نوشته شده‌اند، از جمله: https://t.me/k1samani_channel/10 https://t.me/k1samani_channel/21 https://t.me/k1samani_channel/55 https://t.me/k1samani_channel/241 یادش گرامی. @k1samani_channel
Mostrar todo...
👍 49
🔷 خردمندی و شادمانی در میان انبوهی از کلیشه‌ها به‌دنیا می‌آییم، روزگار می‌گذرانیم و از دنیا می‌رویم. البته همه‌ٔ کلیشه‌ها لزوماً بد نیستند و گاهی کمک می‌کنند ساده‌تر زندگی کنیم و دشواری‌ها را راحت‌تر تحمل کنیم، اما گاهی آن‌قدر تکرار می‌شوند که همچون اصول مسلم پذیرفته می‌شوند، راه را بر اندیشه و منطق می‌بندند، جایگزین استدلال می‌شوند و انتخاب‌هایمان را محدود می‌کنند. احتمالاً تنها راه، یا دست‌کم مؤثرترین راه، برای مقابله با اثر نامطلوب کلیشه‌ها این است که هیچ‌ سخنی را از ابتدا و صرفاً به‌دلیل پرتکرار بودن یا به‌دلیل اعتبار گوینده‌اش مسلم فرض نکنیم و اتفاقاً در بدیهیات و بی‌چون‌و‌چراها بیشتر تردید و چون‌وچرا کنیم. در این نوشتار می‌خواهم به چند نمونه از کلیشه‌هایی اشاره کنم که بیان‌گر نوعی تقابل یا حتی تضاد میان علم و دانش و خرد از یک سو و مفاهیمی همچون شادی، ثروت و زیبایی از سوی دیگر است. ▪️بعید است کسی این شعر شهید بلخی را نشنیده باشد: اگر غم را چو آتش دود بودی جهان تاریک بودی جاودانه در این گیتی سراسر گر بگردی خردمندی نیابی شادمانه چرا؟ واقعاً چرا خردمند نباید شادمان باشد؟ آیاخردمندی لاجرم به ناشادی می‌انجامد؟ یعنی هر جا آدم شادمانی دیدیم باید از همان ابتدا در خردمندی‌اش تردید کنیم؟ شهید بلخی دانش را هم در تضاد با خواسته (مال، دارایی) می‌داند: دانش و خواسته‌ست نرگس و گل که به یک جای نشکفند به‌ هم هرکه را دانش است خواسته نیست هرکه را خواسته‌ست دانش کم شاید اسدی توسی می‌خواسته جواب شهید بلخی را بدهد که گفته: مدان به ز دانش یکی خواسته که ناید همی از دهش کاسته ▪️علم بهتر است یا ثروت؟ توضیح بیشتری نیاز ندارد. ▪️در سال‌های پایانی دههٔ‌ ۱۳۶۰ مجله‌ٔ دانشمند ویژه‌نامه‌هایی دربارهٔ موضوعات مختلف منتشر می‌کرد: ریاضیات، فیزیک، شیمی، کامپیوتر و موضوعات دیگر. کاری بود کارستان. معمولاً در صفحهٔ سوم جلد این ویژه‌نامه‌ها (و شاید بعضی شماره‌های عادی) عکسی از یک دانشمند برجسته مرتبط با موضوع آن شماره چاپ می‌شد. در یکی از آن‌ها عکسی از جوانی‌های شرودینگر با شرح زیر چاپ شده بود: «حتی دانشمندان بزرگ هم روزی جوان و زیبا بوده‌اند»! (^) بسیار خوب، ولی آخر چرا «حتی»؟! یعنی دانشمند بودن قاعدتاً با جوان بودن و زیبا بودن تضاد دارد و حالا استثنایی بر این قاعده پیدا شده؟ یعنی دانشمند حتماً باید بی‌ریخت و ژولیده و زشت باشد؟ ▪️آخرین مثال هم بیتی از یک مثنوی بی‌نظیر از سایه است در شرح دلدادگی پسری به دختری (ظاهراً همکلاسی‌اش): دختر دانش‌طلب مکتبی وین همه رعنایی و شیرین‌لبی؟ در این‌جا هم گویی شاعر دانش‌طلب بودن و مکتبی بودن را با رعنایی و شیرین‌لبی قابل‌جمع نمی‌بیند. (^^) ▫️برگردیم به شعر شهید بلخی. به‌نظرم هیچ دلیلی ندارد که خردمندی و شادمانی جمع‌نشدنی باشند. اگر هم قرار باشد به حرف حکیمی استناد کنم، گفتهٔ فردوسی که خرد را رهنمای و دلگشای می‌خواند بیشتر به دلم می‌نشیند. وانگهی، حتی اگر فرض کنیم شهید بلخی درست گفته باشد، لزوماً نمی‌توان از آن نتیجه گرفت که هرکه ‌شادمان نباشد حتماً خردمند است. عبوس و بداخلاق بودن یا تظاهر به افسردگی و گریانی نشانهٔ هرچه باشد، نشانهٔ خردمندی نیست. امیدوارم سال پیش‌رو سال خردمندی‌های شادمانه و شادی‌های خردمندانه باشد. 🌺نوروز ۱۴۰۳ مبارک.🌺 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پی‌نوشت‌ها: ^ ممکن است در جزئیات اشتباه کرده باشم. متأسفانه آن شماره از مجله را پیدا نکردم. ای‌کاش کسی از خوانندگان گرامی آن شماره را داشته باشد و عکس را برایم بفرستد. ^^ فقط محض احتیاط یادآوری کنم که مکتبی در این‌جا به‌معنای اهل مکتب و درس و تحصیل است. @k1samani_channel
Mostrar todo...
👍 63
🔷 دروغ‌های بزرگ، دروغ‌های کوچک با گسترش رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های مجازی در سال‌های اخیر، انتشار اخبار جعلی و شایعات هم فزونی گرفته است. سرعت انتشار و فراگیری این‌گونه اخبار معمولاً بیشتر از اخبار واقعی است [1] و گاهی در بحران‌ها و رویدادهای بزرگ اجتماعی همچون جنگ‌ها یا بیماری‌های فراگیر نیز نقش تأثیرگذاری در جهت دادن به افکار عمومی ایفا می‌کنند. دربارهٔ نحوه‌ٔ انتشار و میزان تأثیرگذاری اخبار جعلی مطالعات فراوانی انجام شده است. اخیراً پژوهشگرانی از چند دانشگاه آمریکا این موضوع را از دیدگاه علوم شناختی مورد بررسی قرار داده‌اند [2]. این پژوهش بیشتر به پیامدهای قرار گرفتن در معرض اخبار جعلی می‌پردازد. به‌عبارت دقیق‌تر پرسش اصلی پژوهش این است که قرار گرفتن در معرض اخباری که آشکارا جعلی هستند (دروغ‌های شاخدار) چه تأثیری بر باور کردن خبرهای دیگری که یک فرد دریافت می‌کند می‌گذارد. نویسندگان مقاله می‌گویند نتایج آن‌ها نشان می‌دهد که دروغ‌های شاخدار یا حتی خبرهایی که لزوماً نادرست نیستند ولی به‌شدت باورناپذیرند یک اثر منفی مهم دارند: موجب می‌شوند مردم خبرهای جعلی معمولی‌ را راحت‌تر بپذیرند. یکی از نویسندگان مقاله نتیجهٔ یک‌خطی این پژوهش را چنین بیان می‌کند: 
دروغ‌های بزرگ مو‌جب می‌شوند دروغ‌های کوچک قانع‌کننده‌تر به‌نظر برسند [3].
نکتهٔ مهم این است که لازم نیست دروغ‌های کوچک‌تر به دروغ‌های بزرگی که قبلاً شنیده‌اید ربط داشته باشند. همین‌که شما در معرض چندین دروغ بزرگ قرار بگیرید، ذهن شما به‌طور ناخودآگاه مقاومت کمتری در برابر دروغ‌های خفیف‌تر به‌ خرج می‌دهد، حتی اگر این دروغ‌ها ربطی به دروغ‌های بزرگ قبلی نداشته باشند!
یکی از صدمات اصلی خبرهای جعلی تکه‌پاره کردن جامعه است که در نتیجهٔ آن زندگی افراد به حباب‌هایی از واقعیت که گرد خود ساخته‌اند محدود می‌شود و این دقیقاً همان چیزی است که بازیگران شرور عرصهٔ سیاست به‌دنبال آن هستند [3].
اگرچه این پژوهش در آمریکا انجام شده و نتایج آن، به‌قول یکی از نویسندگان مقاله، لزوماً برای جوامع دیگر صدق نمی‌کند، ولی دست‌کم برای ما ایرانی‌ها می‌تواند پیامی داشته باشد: پیش از بازنشر هر چیزی که به دستمان می‌رسد کمی درنگ کنیم. @k1samani_channel ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مراجع: [1] https://www.science.org/doi/10.1126/science.aap9559 [2] https://osf.io/preprints/psyarxiv/cz7vy [3] https://www.scientificamerican.com/article/false-headlines-plausibility-belief/
Mostrar todo...
👍 58🤔 1
🔷 زمان چیست؟ پرسش تازه‌ای نیست. قرن‌هاست که در فلسفه، ریاضیات، فیزیک، هنر، زیست‌شناسی، علوم انسانی و حتی در فرهنگ عامه چیستی و ماهیت زمان بستر گفت‌وگوها، خیال‌پردازی‌ها و آفرینش‌های فراوانی بوده است. استیون استروگاتز استاد ریاضیات دانشگاه کورنل در آخرین قسمت از پادکست The Joy of Why این پرسش را با فرانک ویلچک استاد دانشگاه ام‌آی‌تی و برندهٔ جایزهٔ نوبل فیزیک در سال ۲۰۰۴ مطرح کرده است. The Joy of Why پادکستی متعلق به مجله‌ٔ کوانتاست که در آن استیون استروگاتز و جانا لِوین پرسش‌هایی بنیادی در حوزه‌های مختلف علم را با پژوهشگران و دانشمندان برجسته در میان می‌گذارند و دربارهٔ مفاهیم دقیق و پیچیدهٔ علمی به زبانی ساده و غیرفنی گفت‌وگو می‌کنند. فرانک ویلچک در این قسمت از پادکست دربارهٔ زمان صحبت می‌کند. درک شهودی از زمان، نقش آن در فرمول‌بندی ریاضی توصیف ما از جهان، پیکان زمان (یا آن‌گونه که ویلچک می‌گوید پیکان‌های زمان)، تعریف اینشتین از زمان، کاربرد نسبیت خاص و عام در سامانهٔ موقعیت‌یابی جهانی (GPS)، نقش اختراع ساعت در تحول درک ما از طبیعت و برخی مباحث پیچیده‌تر مانند مادهٔ تاریک و فیزیک اکسیون‌ها برخی از مطالبی است که در این پادکست به آن‌ها پرداخته شده است. زبان گفت‌وگو ساده اما دقیق است و حتی برای متخصص‌ها هم می‌تواند به اندازه‌ٔ کافی شنیدنی باشد. @k1samani_channel
Mostrar todo...
What Is the Nature of Time? | Quanta Magazine

Time is all around us: in the language we use, in the memories we revisit and in our predictions of the future. But what exactly is it? The physicist and Nobel laureate Frank Wilczek joins Steve Strogatz to discuss the fundamental hallmarks of time.

👍 34