💏پــvεــادگــℓσــان💏
﷽ ََمـَـــن شعرهایم را' روی تَغـَزُل چشمانـ 'تــو' تنظیم کـرده ام.. پـَس ! نگاهت را از سرنوشته هایم کَم نکن.. تا از هُرم چشمانت، هرروز شـاعـرانـه هایی نُـو «متولـد» شوند😉😍😘
Mostrar másEl país no está especificadoEl idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
1 193
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
دامن کوتاهی داشت و هلوی بین پاش حسابی بیرون زده بود. هنوز دختر بود با دیدن بدنش نمیدونم چیشد اما یهو منقلب شدم و از پشت بهش چسبیدم.
سرشو بالا اورد و با خنده گفت:
+ پس بالاخره تونستم شوهر جذابمو جذب خودم کنم.
برگشت و دستی روی خشتکم کشید و زیپشو باز کرد همزمان لبامو به بازی گرفت و با ک....
https://t.me/joinchat/AAAAAEvotUlU39OAgbTJng
🔞💦🔞💦🔞💦🔞💦
#زنشباکلکداغشمیکنه💦💦
#پارت_12
چشمای #خستم رو که باز کردم تونستم خودمو لخت روی تخت اتاقی که اولین شبمو توش گذروندم ببینم..
#وحشت زده خودمو تکون دادم که دیدم دستام بالای تخت بسته و دهنمم با یکی از شالام #محکم بسته شده، جوری که جلوی نفس کشیدنمو گرفته بود..
تازه تونستم قیافه ارسلان که با بالا تنه #لخت و یه شلوارک تکیه به تخت کنارم نشسته بود ببینم.. پوزخندی زد و پک عمیقی به سیگارش زد..
خواستم صدایی از خودم درارم که با باز شدن در و قامت الهه بهترین دوستم از تعجب چشمام گرد شده بود..
اینجا چه خبر بود..
با قدم های اروم نزدیک تخت شد و چشم غره ای بهم رفت و از #نوک پای ارسلان بوسه زد و لیسید تا اینکه به شلوارکش رسید..
توی شوک فقط نظاره گره این حرکت بود که با بدجنسی لب زد:
ــ خوب تماشا کن..
بعد از اون #شلوارکو کشید پایینو یک جا.....
https://t.me/joinchat/AAAAAEvotUlU39OAgbTJng
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
شوهره زنشو به تخت میبنده و با بهترین دوستش جلوی زنه سکس میکنه و ....😳🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAEvotUlU39OAgbTJng
#پــارتـای_بعـدیش_فقط_صحنـس_بچه_جویـن_نشـــه
#انتقـــــامــی_صحنــه_دار💦
#پارت_19
رو زمین تو خودم جمع شدم. خودمو لعنت کردم که چرا حافظم برگشت، چرا یادم اومد خان همسرمه!
_من میخواستم #بکشمت زنده موندی، بعد #جرات کردی اومدی اینجا و میگی من زنتم؟
با عصبانیت لگدی به پهلوم زد که التماسش کردم.
_اخه مگه من #چیکار کردم؟
خشمگین یقه لباسم رو جوری کشید که پاره شد و #سینم تا حدی تو چشم افتاد، با چشم های #وحشتناکش به دیوار کوبیدتم و داد زد:
_توعه #هرزه یادت نیست چه #گوهی خوردی؟
اشک ریختم و سری به معنی نه تکون دادم، جوش اورد دوباره یقم رو کشید و داد زد:
_ #خیانت کردی، با #رفیقم #خوابیدی! میفهمی؟
ناباور نگاهش کردم که #پرتم کرد زمین و روبه افرادش لب زد:
_این زنیکه هرزه رو یه درس درست حسابی بهش بدید...
برق از سرم پرید چهارتا از ادمای خان با چشم های هوس انگیزی به #سینم زل زدن و جلو اومدن....
وحشت زده خودم رو به پای خان انداختم و گریه کردم.
_توروخدا رحم کن...منو ببخش!
جلوم زانو زد و چونم رو فشار داد به #چشم هاش زل زدم.
_باشه، پس از این به بعد باید #بردم باشی!
بغ کردم که ابرو بالا انداخت.
_قراره به عنوان #سگ خونگیم زیر دستم باشی.
بعد سرش رو نزدیک گوشم کرد و لب زد.
_حتی واسه #لذت بردن از #توله ای مثل تو..بعد دستشو زیر بدنم برد و محکم سینم رو....
https://t.me/joinchat/AAAAAEvotUlU39OAgbTJng
واس موندن توی عمارت به عنوان صگ خونگی همه جا میبرتش و توی بغلش جلوی همه باهاش ور میره و ارضـ ا ش میکنه🥴🙈🔞❌
🖇 attach
لعنت
به زمانی
که نباشی در آن. . .
#علی_ناظری
✨💝 @padegan_eshq 💝✨
مرد من فقط مال من باش
تو ... زمانی با بقیه فرق داری
که فقط مال من باشی !
✨💝 @padegan_eshq 💝✨
فرقی ندارد
چه ساعت از شبانه روز باشد
صدایت را که می شنوم
خورشید در دلم طلوع می کند
#صبحت_بخیر_عشق_جان
✨💝 @padegan_eshq 💝✨
نان و شراب،
در لب های تو است.
مرا
با بوسه ای تقدیس کن!
✨💝 @padegan_eshq 💝✨
animation.gif.mp40.59 KB
دوست داشتنت
سحرخيز ترين حس دنياست
كه صبح ها
پيش از باز شدن چشم هايم
در من بيدار ميشود ...
✨💝 @padegan_eshq 💝✨
نمیدانم چرا
وقتی به آغوش میگیرمت
دیگر به هیچ چیز،
فکر نمیکنم ..
شاید ،
آغوشِ تو،
بُن بستِ
تمام افکارم است ...🍃🌸
✨💝 @padegan_eshq 💝✨
تا دوست داشتنت راه زیادی بود...
دوام نیاوردم عاشقت شدم!
✨💝 @padegan_eshq 💝✨
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.