cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

جف فوستر

گروه https://t.me/nazerarm1 فهرست مطالب https://t.me/nazeraramesh10/525

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
1 734
Suscriptores
Sin datos24 horas
-27 días
+5130 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

برخی از روابط به ما می آموزند که چگونه خود را بشنویم. با خواسته ها و نیازهای خود ارتباط برقرار کنیم. صادقانه احساسات واقعی خود را در میان بگذاریم. آنچه را به راستی در دنیای درونی ما می گذرد، بیان کنیم، حتی زمانی که قلبمان به تپش افتاده و نگران این هستیم که چگونه پذیرفته می شویم. برخی از روابط به ما می آموزند که چگونه دوست داشته شویم، چگونه رخصت دهیم عشق وارد شود. چگونه به خودمان اجازه دهیم که حمایت شویم. کمک بخواهیم و آن را نشانه ضعف ندانیم. تحت مراقبت قرار بگیریم. به ما توجه شود. توجه عاشقانه را دریافت کنیم. در این توجه دلسوزانه و مشفقانه در آغوش کشیده شویم. رخصت دهیم آن شفقت وارد شود. بدانیم ما بسیار سزاوار آن هستیم. برخی از روابط به ما می آموزند که چگونه حمایت کنیم. به احساسات و نیازهای شخص دیگر توجه کنیم. از دیگری مراقبت کنیم. پیشگام باشیم و پا را فراتر از مسائل خودمان بگذاریم. وقت و توجه، نیروی عاطفی و فیزیکی مان را اختصاص دهیم. به آنها بگوییم که آماده فداکاری و سخاوت هستیم، بخشش از روی سخاوت نه احساس گناه. جف فوستر لذت مراقبه واقعی ص 103 و 104
Mostrar todo...
19👍 1
Photo unavailableShow in Telegram
این فکر که «خودی وجود ندارد» عملاً می‌تواند بسیار گمراه‌کننده باشد، اگر به‌روشنی نبینید که آن کلمات به چه چیزی اشاره می‌کنند. اگر شما دقت نکنید به‌سادگی شروع می‌کنید به باور کردنِ این که خودی وجود ندارد. «خودی وجود ندارد» دین جدید شما می‌شود، تصویر جدید خودتان می‌شود! یک خود شروع می‌کند به باور کردن این‌که خودی وجود ندارد. یک موج که هنوز خودش را به ‌صورت یک موج مجزا تجربه می‌کند، هنوز رنج می‌کشد و هنوز مشتاق آسودگی است، به خودش می‌گوید: «هیچ موجی وجود ندارد». جوینده باهوش است، این‌طور نیست؟🤓 در گذشته من عادت داشتم در مورد چیزی که نادوگانگی نامیده می‌شد، بسیار جدی باشم! عادت داشتم بسیار عصبانی شوم وقتی مردم چیزی را که من می‌دیدم، نمی‌دیدند! عادت داشتم از ‌همهٔ مردمی که بیدار نبودند، بسیار عصبانی باشم! «در مورد چیزی به‌نام رهایی بسیار جدی بودم.» در گذشته، من خیلی شدید در مفاهیم معنوی گیر کرده بودم. نادوگانگی دین جدید من شده بود. اگرچه معتقد بودم که خودم را از همهٔ ادیان رها کرده‌ام. «فکر می‌کردم که حقیقتِ کل هستی را یافته‌ام.» من هیچ‌کس بودم. خودم را از دست داده بودم و در دنیایی زندگی می‌کردم مملو از رنجش نسبت به کسانی که تشخیص نمی‌دادند من واقعاً چه کسی هستم، اما اکنون، با نگاه به گذشته، تکبر خودم را می‌بینم. #جف_فوستر @bedunevasf
Mostrar todo...
15🔥 12👍 4
07:23
Video unavailableShow in Telegram
رها کردن را #رها کنیم.... @kheradedaroun
Mostrar todo...
9.15 MB
21
برخی از روابط به ما می آموزند که چگونه خود را بشنویم. با خواسته ها و نیازهای خود ارتباط برقرار کنیم. صادقانه احساسات واقعی خود را در میان بگذاریم. آنچه را به راستی در دنیای درونی ما می گذرد، بیان کنیم، حتی زمانی که قلبمان به تپش افتاده و نگران این هستیم که چگونه پذیرفته می شویم. برخی از روابط به ما می آموزند که چگونه دوست داشته شویم، چگونه رخصت دهیم عشق وارد شود. چگونه به خودمان اجازه دهیم که حمایت شویم. کمک بخواهیم و آن را نشانه ضعف ندانیم. تحت مراقبت قرار بگیریم. به ما توجه شود. توجه عاشقانه را دریافت کنیم. در این توجه دلسوزانه و مشفقانه در آغوش کشیده شویم. رخصت دهیم آن شفقت وارد شود. بدانیم ما بسیار سزاوار آن هستیم. برخی از روابط به ما می آموزند که چگونه حمایت کنیم. به احساسات و نیازهای شخص دیگر توجه کنیم. از دیگری مراقبت کنیم. پیشگام باشیم و پا را فراتر از مسائل خودمان بگذاریم. وقت و توجه، نیروی عاطفی و فیزیکی مان را اختصاص دهیم. به آنها بگوییم که آماده فداکاری و سخاوت هستیم، بخشش از روی سخاوت نه احساس گناه. جف فوستر لذت مراقبه واقعی ص 103 و 104
Mostrar todo...
16👍 7
دوستت دارم، اما نه تو میتوانی نسبت به کسی احساس مهربانی و دلسوزی داشته باشی و در عین حال به خواسته هایش، رفتارش و عملکردش «نه» بگویی. این «نه» از «بله» ای عمیق تر به زندگی و حقیقت بر‌میخیزد این طور نگاه کن که «نه» و «آری» متضاد هم نیستند، همچنان که ماه و خورشید خلاف هم نیستند. آنها به طور یکسان به گستره‌ی بدون شرط آسمان، با حضور «آری» می‌گویند این «نه»، لزوما مقاومتِ ایگو یا نمادی از ترس یا فرار کردن نیست «نه» میتواند نمادی از عشقی عمیق باشد «نه» میتواند نمادی از محبت و شهامتی عظیم باشد عشق از ما نمیخواهد که خشونت را تاب بیاوریم یا احساساتِ با ارزش خود را سرکوب کنیم یا «نه» را پنهان کنیم تا فرای احساسات انسانی خود، مهربان تر یا معنوی تر یا روشن ضمیر تر به نظر برسیم لعنت به این تصویر! این تصویر غلط است این نقابی است که در نهایت تو را از پای در می آورد یک حد و مرز درست، یک «نه» عاشقانه، تو را جدا نمیکند بلکه از تو محافظت میکند. به ما اجازه میدهد که قلبمان را به روی همدیگر بگشاییم، صادق باشیم، و بدانیم که دقیقا کجا ایستاده ایم. دیگران ممکن است این «نه» ما را دوست نداشته باشند یا با آن مخالف باشند. ممکن است ما را قضاوت کنند و به ما برچسب های مختلف بزنند. اما ما اینجا نیستیم که دیگران را از دردهایشان محافظت کنیم. ما اینجاییم تا با مهربانی از حقیقت سخن بگوییم.. پس ما میتوانیم بدون هیچ تناقضی بگوییم: دوستت دارم، اما نه! و آنجا، با قدرتی بی نظیر، آزاد و عاشقانه و آرام بایستیم. جف فاستر ترجمه #نازنین
Mostrar todo...
42👍 6🔥 2
در قلب همه تروماها، احساس وحشتناکی از انزوا، قطع ارتباط، و تنهایی وجود دارد . ترومای خود را تا هسته ویرانگرش دنبال کن، ای دوست، به قلب تاریکی آن وارد شو ، و ناگزیر با زخمهای رها شده، درد حاصل از دردها روبرو خواهی شد. رها شده توسط مادر، پدر. فراموش شده و مورد سوء تفاهم همگان .از بهشت رانده و از الوهیت جدا شده. از زندگی جدا شده. البته این یک توهم است. تو هرگز از کوه ها، جنگل ها، قطرات الماس شبنم صبحگاهی جدا نبودی. شما هرگز شکسته نشدید، هرگز در هسته خود پوسیده نشدید، هرگز از آن یکی جدا نشدید. همیشه دوست داشتنی بودی ،قلب وحشتناک تاریکی همیشه قلب زیبای نورانی شما بود، بسیار شکننده، بسیار قدرتمند، دوست داشتنی، بسیار واقعی. در نهایت دیگران نمی توانند ما را نجات دهند. هر یک از ما فراخوانده شده ایم تا به تنهایی با خود روبرو شویم، در قلب آسیب خود فرو برویم و در آنجا آرامش و پناهگاهی پیدا کنیم. دیگران می توانند دست های لرزان ما را بگیرند اما نمی توانند برای ما سفر کنند. هیچ ناجی خارجی وجود ندارد، و دروغ عشق این است که انسان دیگری - پدر و مادر، شریک زندگی، مرشد یا خدا - می تواند شما را کامل کند. نه، تمامیت شما در شکستگی شماست. ما نمی‌توانیم همدیگر را نجات دهیم، اما می‌توانیم با هم گریه کنیم، با هم راه برویم، باهم وحشت کنیم. وحشت، شرم، امید و هیبتمان را تقسیم کنیم. با قدم زدن در جنگل درون ،سپیده دمانش ، چشمان ما به هم می رسند. من اشتیاق تو را ، شوق و ارزوی خودم میدانم : عشق یک تشخیص است. -جف فاستر ترجمه:fateme.drv
Mostrar todo...
36🔥 6👍 4🎉 1
❤️آهنگ عاشقانه برای خودم❤️ تو همونی هستی که هر روز صبح باهاش بیدار میشم کسی که با او نفس می کشم، کسی که هر طپش قلبش برای من است . تو کسی هستی که با او راه می روم، کسی که با او صحبت می کنم و می خوانم، کسی که در هر لحظه بیداری هر روزِمقدس ،با من می ماند. تو همونی هستی که باهاش مریض میشم، اونی که باهاش گریه میکنم، اونی که با هر خشم و شادی و شک ،مثل آتش در من موج میزنه. تو همان کسی هستی که با او خواهم مرد و به آغوشش باز خواهم گشت. تو همانی هستی که در هرچهره ای می‌بینم، از میان هر جفت چشم می‌درخشی، از میان سکوت‌ها، دنباله‌های غبار و تاریکی های سایه، می‌درخشی. تو همراه همیشگی من، خانه من، دلیل من، شادی من، زندگی من هستی. ما نمی توانیم تقسیم شویم، نمی توانیم دو نفر باشیم و حتی «یک» برای ما خیلی دور است. من این آهنگ را برای خودم می خوانم، در آهنگ ناپدید می شوم و هرگز تنها نیستم. - جف فاستر ترجمه: fateme.drv
Mostrar todo...
52😢 5👍 2🔥 1
Repost from جف فوستر
04:23
Video unavailableShow in Telegram
زمانی که بیش از همیشه به عشق خود نیاز داریم، شروع به ترک خویشتن می کنیم. جف فاستر @nazeraramesh10
Mostrar todo...
10.90 MB
25👍 2🔥 2😢 2
من به زندگی پس از مرگ، مکان دیگری، قلمروهای بالاتر یا تناسخ اعتقاد ندارم. تمام پیش بینی های ذهن سال ها پیش در هم شکست. اینجا، اینجا، اکنون، آن مکان لعنتی است. این قلمرو آسمانی، تجسم نهایی، معجزه غیرممکن است. این موسی است که با بوته سوزان روبرو می شود. این همان عیسی است که همه چیز را همانطور که میخ ها بدن او را سوراخ کردند، درک می کند. این جایی است که ما می توانیم آن را لمس کنیم و در عوض ما را لمس میکند. این نیروانایی در شکلِ سامسارا است. اینجا جایی است که هر روز صبح به شکلی جادویی از خواب بیدار می شویم، جایی که از خواب بیدار می شویم و از رختخواب بیرون می آییم و هوای تازه صبح را استنشاق می کنیم و کارهایی را که باید امروز انجام دهیم، انجام می دهیم، بدون اینکه واقعاً بدانیم چه چیزی در راه است. با دیدن ابر، مثل بچه ها گریه می کنید؟ با شنیدن صدای جیک یک پرنده، آواز بعدازظهر خود، یا دیدن یک حلزون، یا جزر و مد که بالا وپایین میرود ، یا با شنیدن صدای نفس خود که به داخل و خارج می رود، آیا از حیرت شگفت زده میشوید ؟ وقتی به این دنیا نگاه می کنی، با تمام درد و دل و شادی اش، آیا مثل پولس در جاده دمشق برایت وحی می آورد؟ آیا یک تیغه علف شما را به یک خرابه ی بزرگ تبدیل می کند؟ آیا شما نزدیک به زندگی، نزدیک به جنون، نزدیک به راز ،زندگی می کنید؟ آیا امروز با عزیزانتان خداحافظی خواهید کرد، به آنها بگویید چقدر آنها را دوست داشته اید، کارهایی را که انجام داده اند یا گفته اند که بابت آنها سپاسگزار هستید را به آنها بگویید، چیزهایی را که از شرم یا ترس پنهان کرده اید یا به دلیل اینکه می خواهید پنهان کرده اید را به آنها بگویید.؟ نگران درست بودنی؟ بله، من اکنون زندگی خواهم کرد. من نور خود را بیشتر روشن خواهم کرد، تمام وجودم را به هدف خواهم بخشید. به راهم ادامه خواهم داد، مرگ در کنارم، ناپایداری به عنوان یک دوست عزیز و همراه مورد اعتماد به همراهم . و من مسیر اصلی خود را در این دنیای غیرممکن زیبا تا پایان اجتناب ناپذیر خود خواهم ساخت. تا آن موقع. سلام زندگی پست جدید جف فاستر دراینستا ترجمه :فاطمه
Mostrar todo...
35🔥 6👍 5👎 2🎉 1
من هر معنویتی را که انسانیت لطیف، آسیب پذیر و شکننده ما را رد کند، رد می کنم. من هر معنویتی را که ما را به خاطر افکار و احساسات ارزشمند انسانی‌مان شرمنده کند، رد می‌کنم. من هر معنویتی را که هر جمله ای را با "اگر روشن می شدی..." شروع می کند رد می کنم. من هر معنویتی را که خود را از بی خودی، الهی را از انسانی، مقدس را از ناپسند، مطلق را از نسبی، آسمان را از زمین، دوگانگی را از غیر دوگانگی، مادی را از معنوی جدا می کند، رد می کنم. یک بار معلم «معنوی» محبوبی را دیدم که به زنی که اخیراً داغدار شده بود نصیحت می کرد. او گفت: «دلشکستگی شما توهمی است و فقط فعالیت خود توهمی و مجزا است. روزی خود منفصل، همراه با همه رنج ها ناپدید خواهد شد.» و در آن لحظه، من یک بیماری عمیق و غیرانسانی را در قلب معنویت معاصر دیدم. نادیده گرفتن آسیب، وعده های دروغین، بازی های قدرت، سرکوب نرم و زنانه ی الهی. و من عهد کردم که در برابر آن قلب شکسته لعنتی تعظیم کنم که انگار خود خداست. تا پایان عمر . - پست جدید جف فاستر دراینستا ترجمه :فاطمه
Mostrar todo...
30👍 3