شُعلِهاِنتِقام𔒴دَرتَنگنا
༺پریا.خ༻ شعله انتقام کامل شده و فایل میشه✅ درتنگنا درحال تایپ🖌 ساعت پارت گذاری نامعلوم جمعه ها پارت نداریم گپ رمان: @Romansholeenteqam1 برای نظر ، پیشنهاد و تبادل: @Pariyanovel0_0_bot رمانبعدتایپفایلمیشهکپینبینم❌ #بنرهاواقعی بچهجوین نده🔞
Mostrar más233
Suscriptores
Sin datos24 horas
-17 días
-2530 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
تو این مدت خیلی درگیر بودم م مشغله ذهنیام به حدی رسیده بود که انگیزه و حس نوشتن نداشتم یه مدته که خداروشکر این مشغله ها تموم شده ولی به قیمت کم شدن ویو و ممبر های چنل
Repost from N/a
🤍گستردهی ضد ریزش کلاغ 𖥨
♟2 سال سابقه دارم 𖥨
🎧بنر نداشتی یکی پر جذب میزنم 𖥨
🪄جذب نداشتی ریشات میرم 𖥨
🎲فقط کانالای رمان میگیرم امار بالای 200 𖥨
🌚حمایتی هم میگیرم 𖥨
🩹نمونه جذب 𖥨:
@jzb_kalagh
🎹اگه شرایطو داری تگ بنداز 𖥨:
@kalagh_tb
Repost from N/a
#دختره رو جلوی علی یاسینی #زندهبهگور میکنن 🤭❌🔞
با حضور علی یاسینی👇
https://t.me/+yjJH1j77YQ8yMTM0
این ثانیه، #خطرناکترین لحظهی #زندگیم بود! فقط کافی بود لحظهای بایستم تا #دنیای خودمو #یکی دیگه #تباه بشه!
توی هوای #تاریک و مِـه #جنگل هیچ جایی برای دیدن نبود. با تندترین #سرعت میدویدم. نمیدونم اما چهقدر شده بود، به خودم اومدم و دیدم چند تا #سگ پشت سرم در حال #پارس کردن هستن و تا اومدم فرار کنم صدای #انعکاس داد #یونا رو شنیدم اما #دیــر شده بود!
اشکهام ریخت و آخرین چیزی که متوجه شدم #دردی بود که توی #ساق_پام پیچید...
چرا معطلی خب بزن رو لینک و جوین شو 🔞🔥
کلی التماس نویسنده رو کردم تا لینک بده ‼️❌
https://t.me/+yjJH1j77YQ8yMTM0
Repost from N/a
#علییاسینی که #تصادف میکنه و تو #سردخونه بدن بی جونشو پیدا میکنن😱‼️🩸🩸🩸🩸🩸🩸
https://t.me/+yjJH1j77YQ8yMTM0
- نــــــــه امکان نداره! علی #من زندست!
با #ناباوری به صورت #سرد و بی جونش نگاه میکردم. سرمو گذاشتم رو #سینهش و بلند بلند #جیغ کشیدم:
- همتون دروغ میگید #علی زندس!
دوباره #جیغ کشیدم که یهو چشماشو وا کرد و #بیجون اسممو صدا زد اما #خون....❌⛓🩸
https://t.me/+yjJH1j77YQ8yMTM0
https://t.me/+yjJH1j77YQ8yMTM0
Repost from N/a
اسیدپاشی تو خیابون❗️😱
داشتیم از #خیابون رد میشدیم یه موتوری با سرعت اومد به چیز خیلی #داغ پرت کرد رو صورت من و نیلا
سریع دستمو گذاشتم رو #صورتم و داد زدم:
+واییییییییییی #سوختمممممم!!😭
با ترس اینکه #اسید باشه با شدت زدم زیر #گریه
سروش سعی میکرد دستامو از رو #صورتم برداره ولی من نمیذاشتم
سروش: نیلوفر بزار ببینیم چیشده؟!
با هق هق سرمو به طرفین تکون دادم که یهو...
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
میخوای بفهمی چه اتفاقی میوفته؟😱😱😱🔥
https://t.me/+Fu5QM3fpNKJjZTQ0