شرح حال

اگرچه آینه‌ام، روزگار زنگاری‌ست ندیدنی‌ست جهان، روزگارِ بیزاری‌ست به دشمنان برسان، دوستان بسند مرا به دوستان برسان زخم‌هایشان کاری‌ست مرا چه شکوه‌ای از روزگار و آزارش؟ که شاعرانگی‌ام گونه‌ای خودآزاری‌ست مباد گریه کنم در میان مردم شهر! تمام کار من ای دوست، خویشتن‌داری‌ست وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم مرا اگر که مرامی‌ست، آن وفاداری‌ست ابوالفضل حمامی _ تبریز / ۲۰ آبان ۰۲ _ ۲۳:۵۵ [ @sharhehaal ]

بت‌ها صدای علیرضا عصار و ترانهٔ روزبه بمانی | @sharhehaal |

قمار عاشقان بردی ندارد، از نداران پرس کس از دور فلک دستی نبرد، از بدبیاران پرس جوانی‌ها، رجزخوانی و پیری‌ها، پشیمانی‌ست شب بدمستی و صبح خمار از می‌گساران پرس قراری نیست در دور زمانه بی‌قراران بین سر یاری ندارد روزگار از داغ یاران پرس تو ای چشمان به خوابی سرد و سنگین مبتلا کرده شبیخون خیالت هم شب از شب‌زنده‌داران پرس تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه می‌دانی حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس عروس بخت یکشب تا سحر با کس نخوابیده عروسی در جهان افسانه بود از سوگواران پرس جهان ویران کند گر خود بنای تخت جمشید است برو تاریخ این دیر کهن از یادگاران پرس به هر زادن فلک آوازۀ مرگی دهد با ما خزان لاله و نسرین هم از باد بهاران پرس سلامت آن‌سوی قاف است و آزادی در آن وادی نشان منزل سیمرغ از شاهین‌شکاران پرس به چشم مدعی جانان جمال خویش ننماید چراغ از اهل خلوت گیر و راز از رازداران پرس گدای فقر را همت نداند تاخت تا شیراز به تبریز آی و از نزدیک حال شهریاران پرس #شهریار | @sharhehaal |

یک بار هم ای عشقِ من، از عقل میندیش بگذار که دل حل بکند مسئله‌ها را #محمدعلی_بهمنی [ @sharhehaal ]

ما را فروختند به کاهی، به ارزنی چون شاخه‌های خرد به سود تبرزنی دیوانۀ پیادۀ افتاده از سوار اینسان مرا شناخته هر کوی و برزنی خوش‌تر که در سکوت به دادت رسد کسی آخر چه جای فایده، فریاد اگر زنی اینک اگرچه تلخ ولی نیست چاره‌ای تنها علاج این شده که نیشتر زنی گاهی برای رفتن باید که دل برید باید به ریشه‌های خودت هم تبر زنی ابوالفضل حمامی/ تبریز _ ۲۳ مهر ۰۲ | @sharhehaal |

‏ما صلاح خویشتن در بی‌نوایی دیده‌ایم هر کسی گو مصلحت بینند کار خویش را ـ ‎#سعدی علیه‌الرحمه [ @sharhehaal ]

به سکوت سرد زمان شعر: مانایاد استاد جواد آذر تبریزی آواز: مانایاد استاد محمدرضا شجریان #جواد_آذر | @sharhehaal |

چگونه گویمت آن‌سان که دوستت دارم منِ همیشه‌پریشان که دوستت دارم شبیه بارشی از ابر مهربان صدایت شبیه قطرۀ باران که دوستت دارم بریدم از همۀ شهر، من چنان مجنون زدم به کوه و بیابان که دوستت دارم در این زمانۀ عاشق‌کش مصیبت‌بار دمی نکردم پنهان که دوستت دارم مرا نبود و نبوده‌ست و هم نخواهد بود کسی شبیه تو، ای آن‌که دوستت دارم ابوالفضل حمامی/ ۳۱ شهریور ۰۲ [ @sharhehaal ]

چگونه گویمت آن‌سان که دوستت دارم منِ همیشه‌پریشان که دوستت دارم شبیه بارشی از ابر مهربان صدایت شبیه قطرۀ باران که دوستت دارم بریدم از همۀ شهر، من چنان مجنون زدم به کوه و بیابان که دوستت دارم در این زمانۀ عاشق‌کش مصیبت‌بار دمی نکردم پنهان که دوستت دارم مرا نبود و نبوده‌ست و هم نخواهد بود کسی شبیه تو، ای آن‌که دوستت دارم ابوالفضل حمامی/ ۳۱ شهریور ۰۲ [ @sharhehaal ]

چگونه گویمت آن‌سان که دوستت دارم منِ همیشه‌پریشان که دوستت دارم شبیه بارشی از ابر مهربان صدایت شبیه قطرۀ باران که دوستت دارم بریدم از همۀ شهر، من چنان مجنون زدم به کوه و بیابان که دوستت دارم در این زمانۀ عاشق‌کش مصیبت‌بار دمی نکردم پنهان که دوستت دارم مرا نبود و نبوده‌ست و هم نخواهد بود کسی شبیه تو، ای آن‌که دوستت دارم ابوالفضل حمامی/ ۳۱ شهریور ۰۲ [ @sharhehaal ]