cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

Fallosafah | فل‌سفه محمد سعید حنایی کاشانی

بازنشر فرسته‌های این کانال تنها به صورت مستقیم رواست. عاقبت منزل ما وادی خاموشان است حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز Website: fallosafah.org/old Website: fallosafah.org Academia.edu: https://sbu-ir.academia.edu/Sahaka محمد سعید حنایی کاشانی

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
629
Suscriptores
+324 horas
+217 días
+3430 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

🔷 قاتلان خدا! 🔶 یکی از پدیدارهای شگفت‌انگیز «اسلام‌گرایی» در «نظام ولایت فقیه» و «آخوندسالاری» برخاسته از آن «غیبت خدا» از «گفتار دینی» در مقام «فرمانروای جهان هستی» و «ارزشگذار مطلق» است، توگویی در «اسلام‌گرایی» مدعیان «ولایت فقیه» اولین «ولایتی» که حذف می‌شود «ولایت الله» است و دیگر نه «تقوا» (ترس یا شرم از خدا) مهم است و نه «خشنودی یا رضای خدا»، چون ولی فقیه دیگر اکنون تنها «مجتهدی» نیست که استنباط ظنی خودش از احکام «شریعت» را بیان می‌کند تا «مقلدان» بنا به انتخاب خود از آن پیروی کنند. خیر، «ولی فقیه» دیگر «مجتهد» نیست، او اکنون در مقام «سلطان» حتی از «ظل‌الله» هم فراتر رفته است و با اتکا به «زر و زور» و «ولایت خودخوانده‌اش در شریعت» چیزهایی به نام «دین» و «شریعت» می‌گوید و به دیگران تحمیل و اجبار می‌کند که هیچ بدعتگذاری در دین هم تاکنون جسارت گفتن آن را نداشته است. «زر و زور» چقدر گستاخی بخشیده است! بی‌شک، این از برکات اجتماع «زر و زور و تزویر» در یک شخص است، چیزی که در گذشته دست کم در دست سه گروه متفاوت بود و به همین دلیل همواره یکی می‌توانست در برابر دیگری بایستد! برای اینکه ببینیم چگونه «خدا» از «زبان دینی» حذف شد، یا به تعبیر نیچه‌ای «خدا کشته شد»، یا به تعبیر شایع از صاحب المیزان «اسلام نخستین شهید انقلاب» شد، سخنانی که اهل خطابه و منبر و دینداران به اصطلاح حزب‌اللهی در تهدید و تحمیل و اجبار (دیگر جایی برای ترغیب و تشویق نمانده است) زنان به «حجاب» می‌گویند از همان نخستین روزهای انقلاب تا امروز گواه خوبی است. اکنون به یک نمونهٔ اخیر آن توجه می‌کنیم تا ببینیم جای «خدا» در این «شریعت خودپسندانه و زورگویانهٔ» مدعیان متکی به «زر و زور و تزویر» در دین کجاست؟ تحمیل و اجبار «حجاب» با «تهدید» به «تعرض»! بی‌شک از شگفتی‌های «آخرالزمان» و از «علائم ظهور» (فساد در عقیده و دین تا کجا. فساد در امانت و اقتصاد و کشورداری را که می‌دانیم!) است که زنی محجبه و وابسته به جریانی حاکم و دارای «زر و زور بسیار» در «نظام مقدس اسلامی» ولایت فقیه بی‌آنکه نامی از «خدا» بیاورد یا با استفاده از مفاهیمی مانند «گناه» و «وعد و وعید الهی» و «ترس از خدا» یا «قرب به خدا» کسی را تشویق به حجاب کند (بشارت دهد) یا از «بی‌حجابی» بر حذر دارد (انذار دهد) یا دست بالا دست به دامن قوانین دولتی و محاکم قضایی شود «پای گرگ‌ها» را به «مسئله» باز می‌کند تا به جای آنکه دولت و دستگاه قضایی و انتظامی دست‌شان آلوده شود «لات‌ها» و «اراذل و اوباش» به میان آیند و «حجاب با ترس از تجاوز و تعرض» را به جای «حجاب با ترس از خدا» یا «حجاب برای رضای خدا» را بر سر دختران جوان و زنان کنند؟ بی‌شک جامعه‌ای که نتواند «خویشتنداری» را در مردان خود پرورش دهد و آنان را مجاز به ارضای تمایلات و شهوات خود در هر حالتی بداند، چگونه خواهد توانست آنان را از اختلاس و دزدی و رشوه‌گیری و خیانت در امانت باز دارد؟ مگر تنها میل جنسی است که «شهوت» است؟ آیا حب جاه و مقام و ثروت و دیگر چیزها «شهوت» نیست؟ آیا کسی می‌تواند ماشین یا پول یا اموال کسی را بدزدد چون نتوانسته جلو میل خود را بگیرد و «تحریک» و دستخوش «شهوت» شده است؟ این مغزها را چه کسی تربیت کرده است؟ این چه دینی است که اینها آموخته‌اند؟ آیا خدا از داشتن چنین مؤمنانی خشنود است؟ آیا چنین افرادی «مسلمان» یا «شیعه»اند؟ «طاغوت» کیست؟ «ابلیس» کیست؟ خدایا ما که زورمان نمی‌رسد تو به فکر «دین» خودت باش!   جمعه، ۲۲ تیر، ۱۴۰۳ @fallosafahmshk
Mostrar todo...
سهام نیوز

✅بخشی از اظهارات مریم اشرفی گودرزی، نماینده ستاد جلیلی در مناظره با میترا جلوداری، نماینده ستاد پزشکیان: «اگر بدون حجاب آمدی بیرون و مورد تعرض قرار گرفتی، خودت مقصری» @Sahamnewsorg

Ⓜ️وقتی علی نیز سانسور می شود! 📌علی نام شخصیتی است که بعد از پیامبر، مشهورترین جهان اسلام است.اما بخش مهمی از تاریخ وی سانسور شده است. اصولا برخی دوست ندارند این بخش از تاریخ تبیین شود.حتی صفویان که مذهب رسمی این کشور را شیعه اعلام کردند فقط جنبه هایی خاص از زندگی و حکمرانی وی را برجسته کرده اند. تصویری که از وی برای ما نشان داده شده؛ قهرمانی جنگ آور، فاتحی قدرتمند و حاکمی مقتدر است که دوران کوتاه حکومتش بیشتر به جنگ گذشت. نام وی با شمشیر و خون و ذوالفقار گره خورده.بگذارید چند تصویر کاملا متفاوت از این شخصیت را با هم مرور کنیم: ➕1-روز بیعتش مردی از میان جمع برخاست و علنا گفت: با تو بیعت می کنم اما اگر رفتار نامناسبی داشته باشی، تو را خواهیم کشت.بدون اینکه حتی اخمی به ابرو بیاورد فقط یک کلمه گفت: قبول! ➕2-برخی افراد از بیعت او سر باز زدند،با مدارای تمام با آنان به گفتگو نشست و هیچ گونه فشاری تحمیل نکرد. برخی بیعت کردند و برخی نه! او امنیت کسانی که بیعت نکردند را تضمین کرد. ➕3-در زمان جنگ ها، همه چیز امنیتی می شود و هر کسی که همراهی نکرد می شود خائن. اما در یکی از جنگ ها، به مردم کوفه چنین نوشت:من یا ستمکارم یا ستمدیده.اگر مرا نیکوکار یافتید، یاری ام کنید و اگر خطاکارم دیدید،به سوی مسیر حق بازم گردانید. ذره ای لحن آمرانه در نوشتار او می یابید؟فقط یک مورد نمونه مشابه در تاریخ می توان پیدا کرد؟ ➕4-خودتان را جای یک فرمانده ارشد جنگ قرار دهید. عده ای می آیند و می گویند که ما با شما به میدان جنگ می آییم. آنجا حقیقت که بر ما معلوم شد تصمیم می گیریم که با شما باشیم یا با دشمنان شما.صادقانه چه می کنید؟ به او چنین پیشنهادی شد! نه تنها دلگیر نشد بلکه این سنجشگری و عقلانیت را پسندید و آنان را به چنین داوری ای تشویق کرد. ➕5-به مردمش می گفت: اگر فرامین من را در راستای پیروی خدا دیدید بر شما لازمست که همراهی کنید اما اگر در فرمان من، نافرمانی خدا نهفته بود چه از سوی من باشد و چه غیر من هرگز فرمان نبرید!! او از مردم اطاعت نمی خواست، شجاعت حقیقت طلبی را ترویج می کرد. ➕6-او خود را در حلقه محدودی از یاران (خودی ها) محصور نمی کرد. موارد متعددی در تاریخ گزارش شده که مردم را به گفتگو و مشورت فراخوانده آنهم در مهم ترین امور مانند تصمیم گیری در مورد معاویه. به ويژه در باب جنگ ها، هم با بزرگان و سران قبایل و هم با مردم عادی به گفتگو می نشست. ➕7-وی متوجه شد که برخی نمی توانند شکایات و خواسته هایشان را با وی در میان بگذارند یا به واسطه عدم دسترسی یا شرم یا ترس، برای اولین بار مکانیزمی طراحی کرد به نام «بیت القصص» تا مردم مستقیما با او در تماس باشند. ➕8-در یکی از سخنرانی‌ها یکی از سپاهیان بپاخاست و اظهاراتی کرد آمیخته به تملق. او سخنانش را چنین ادامه داد: ... من بیزارم از این که درباره من اینگونه بیاندیشید که تعریف و تمجید شما را دوست دارم. ... با سخنان زیبا از من تعریف نکنید و توصیه کرد که با گفتن «سخن حق» مرا ترک کنید. ➕9-انتقاد از خود را خط قرمز جامعه نکرد. در حکومتش پاسخ سخن هر چقدر تلخ بود فقط با سخن داده می شد! بسیاری از مخالفانش در مسجدی که نماز می خواند جمع می شدند اعتراض می کردند دشنامش می دادند. اما یک روز هم سهمشان از بیت المال حذف نشد. مخالفت با حکومت هزینه نداشت. ➕10-در برخوردهای قهری آن مقدار شکیبایی می ورزید و بر گفتگو،تعامل و مدارا تاکید می ورزید که برخی او را به تردید و ترس متهم می کردند (برداشت آزاد از دکتر صابر اداک،اخلاق زمام داری) 🛜تحلیل و تجویز راهبردی این ها بخشی از «تاریخ تاریک»است که کمتر برای ما گفته شده.این ها کنار صدها واقعیت تاریخی پنهان داشته شده نشان می دهد که او حکومتش را بر سه اصل بنا کرد: ➖1-اصل عقلانیت:حاکم خدا نیست. مردم باید جرات فکر کردن و سنجیدن داشته باشند و فرامین حاکمان باید با حق سنجیده شود. پیروی وفادارانه ارزشمند نیست.استدلال و سنجشگری است که باید مبنای انتخاب باشد و خرد جمعی مبتنی بر همین عقلانیت است که باید مبنای حکومت حاکمان باشد. ➖2-اصل آزادی: آزادی یعنی آنکه افراد بتوانند متفاوت فکر کنند و آزادانه عقاید خود را با یکدیگر گفتگو کنند.«یکسان اندیشی»، استبداد می آورد و رکود و «متفاوت اندیشی» پویایی می آورد و رهایی. ➖3-اصل اخلاق:حاکمان جایز نیستند به هیچ بهانه ای حتی جنگ، اصول آزادی و عقلانیت را لگدمال خودحق پنداری کنند. 🔻او فقط فاتح خیبر نبود.مهم ترین فتح او باز کردن چشمان ما به الگوی جدیدی از حکمرانی است که بر مدار انعطاف،مداراجویی، عقلانیت ورزی، آزادمنشی و مشارکت جويي است. او فاتح همیشگی سرزمین عقلانیت و آزادگی است.چه یک خانواده را اداره می کنیم چه یک شهر یا یک شرکت بین المللی اصول سه گانه فوق الهام بخش است. 📝 دکتر مجتبی لشکربلوکی +++ 🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Mostrar todo...
16:59
Video unavailableShow in Telegram
Ⓜ️ معرفی کتاب استبداد نوشته تیموتی اسنایدر 🔻آقای اسنایدر در کتابش 20 راه مبارزه با استبداد و دیکتاتوری بیان کردند که چند مورد از این موارد در این ویدیو براتون بیان کردیم. +++ 🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Mostrar todo...
کتاب_استبداد_نوشته_تیموتی_اسنایدر_VBEKLjqgpM_160.mp49.74 MB
🔷 بیچاره «مردم ایران»! 🔶 یکی از چیزهایی که سال‌هاست برخی از «اهل قلم»، یا به قول خودشان «روشنفکران»،  به عنوان «علت‌العلل» همه ناکامی‌های تاریخی و ملی مردم ایران کشف کرده‌اند «خود مردم ایران»‌ و «خصوصیات عجیب و غریب» آنهاست! ادعا می‌شود که «مردم ایران» بسیار متفاوت با دیگر مردمان جهان‌اند (آیا نویسندگان و روشنفکران ما آن‌قدر شناخت گسترده و جامع از تمامی مردمان جهان دارند که بتوانند چنین مقایسه‌هایی بکنند و چنین احکامی صادر کنند؟) و هرچه بدبختی در این جامعه و کشور بوده و هست از همین «مردم» است، چون «این‌گونه» یا «ان‌گونه» و دارای این یا آن صفت‌اند، بی‌آنکه روشن کنند که این «مردم» چه تعداد و چه گروهی از انبوه مردمان این کشورند و چرا این «مردم» مورد ادعای آنان «این‌گونه» یا «آن‌گونه»اند، یا «این‌گونه» یا «آن‌گونه» بوده‌اند یا شده‌اند؟ در تازه‌ترین ادعا که «علی مرادی مراغه‌ای» آن را بیان کرده است، «ایران از معدود کشورهایی است که مردمش استعداد عجیبی در تراشیدن و شکستن دارند...!» و لابد منظورش از «تراشیدن» و «شکستن» همان «بت‌تراشی» و «بت‌شکنی» است که شاید رویش نشده است صریح بگوید و به جای آن «مجسمه» آورده است. اما شواهد و دلایل او چیست؟ متن او را بخوانید تا پی ببرید و بعد با اندکی توجه «انتقادی» (از آن دست که دانشجویان در مهارت‌های «اندیشیدن انتقادی» و توجه به استدلال‌ها می‌آموزند) ببینید میان «مقدمات» و «نتیجه» چه تناسبی است و نویسنده (تحصیلات در کتابداری و فلسفه غرب، کار در حوزه تاریخ) از «کجا» به «کجا» می‌رسد و از چه «شواهد» یا «مقدماتی» چه چیزی «نتیجه» می‌گیرد! من شواهد و دلایل «بت‌تراشی» و «بت‌شکنی» (مجسمه‌سازی شاهان اخیر ایران از خودشان) «مردم عجیب و غریب و نادر ایران» در تاریخ جهان را از نظر نویسنده برای شما در زیر خلاصه می‌کنم: ۱) ناصرالدین شاه پس از سفر به فرنگ از رسم برپایی مجسمه‌های شاهان آنجا تقلید می‌کند و دستور می‌دهد که از او مجسمه‌ای بسازند و در یکی از میدان‌های عمومی شهر بر پا کنند. ۲) این رسم جدید خلاف مذهب و عرف ایران است و او از واکنش‌ها می‌ترسد. با این همه این مجسمه بر پا می‌شود و کسی هم، چه عالم و چه عامی، جرأت مخالفت با آن را ندارد. ۳) رضا شاه پس از به قدرت رسیدن دستور می‌دهد این مجسمه زیبا و هنری را بردارند و ذوب کنند و به جای آن مجسمه خودش را بگذارند! ۴) مجسمه رضا شاه در سال‌های ۳۱ و ۳۲ و ۵۷ سه بار به دست انقلابی‌ها به زیر کشیده می‌شود. ۵) خب، اکنون آیا از این مقدمات تاریخی می‌توان نتیجه گرفت که «مردم» ایران خودشان مجسمه/بت می‌تراشند و بعد آن را باز می‌شکنند!؟ ۶) مردم ایران از چه کسی تا به حال مجسمه ساخته‌اند؟ حاکمان‌اند که  از خودشان مجسمه‌ می‌سازند و به مردم تحمیل می‌کنند. بنابراین، مردم وقتی از حکومت آنان به ستوه می‌آیند و اراده می‌کنند که آنان را به زیر کشند و براندازند طبعاً نخست مجسمه‌های آنان را به زیر می‌کشند و بر می‌اندازند و بعد خودشان را؟ کجای این کار در جهان معاصر و در میان ملت‌های جهان نامعمول است؟ با دیدن چنین مشاهداتی کسی اگر مورخ یا جامعه‌شناس یا فیلسوف سیاسی است باید توضیح دهد: ۱) چرا هر حکومتی می‌آید نمی‌خواهد هیچ اثری از حکومت پیشین بر جای گذارد؟ ۲) چرا مردم از حاکمان پیشین خود چنین نفرت و کینه‌ای به دل می‌گیرند؟ ۳) چرا نظام‌های پادشاهی اروپا برخلاف پادشاهی‌های ایران بوده‌اند و مردمان آنها نیز؟ اما نویسنده بی‌آنکه در پایان دلایلی و توضیحاتی برای رفتار حکومت‌ها و مردم مطرح کند گستاخانه نتیجه می‌گیرد: در این سرزمین، مردم استعداد عجیبی برای تراشیدن و شکستن دارند و چه هزینه‌هایی در این شکستن‌ها متحمل کشور می‌گردد... اینکه مردمی خود چیزی را بسازند و آن را ویران کنند به خودی خود هیچ‌ عیبی نیست، همچون خانه‌ای که نوسازی می‌شود. اما القای این تصور که گویی مردم ایران مردمی «بی‌وفا» و «دمدمی مزاج» و «هوسباز» اند که یک روز بی‌دلیل کسی را تا «عرش» بالا می‌برند و روزی هم بی‌دلیل او را تا «فرش» پایین می‌آورند با چنین شواهدی اثبات‌شدنی نیست. مردم ایران دست کم در مواردی از این دست که نویسنده بر می‌شمرد کسی را بالا نبرده‌اند و «بتی نتراشیده‌اند» که بعد او را هوسبازانه و بی‌دلیل پایین کشیده باشند و «بتی شکسته» باشند! امروز در این «فضای مجازی» بسیار چیزها را که سرسری و بی‌اندیشه نوشته شده‌اند و سرسری و بی‌اندیشه هم بازنشر شده‌اند شتاب‌زده و بی‌اندیشه می‌خوانیم و از کنارشان می‌گذریم و گاه شاید مهر تاییدی نیز بر آنها می‌زنیم و «دلی» هم می‌دهیم، و حال آنکه این سخنان به جای روشنگری به وضعیت تاریخی‌مان می‌توانند نگاه ما به خودمان و جهان را تیره و تار کنند و پیشداوری‌های نادرستی درباره تاریخ و فرهنگ و «خود ما» به ما بدهند. دوشنبه، ۱۸ تیر، ۱۴۰۳ @fallosafahmshk
Mostrar todo...
فرهیختگان

مجسمه های تراشیده شده و شکسته شده...! علی مرادی مراغه ای ایران از معدود کشورهایی است که مردمش استعداد عجیبی در تراشیدن و شکستن دارند...! ناصرالدین شاه اولین کسی بود که از او مجسمه‌ای ساخته و در تهران نصب کردند؛ او پس از بازگشت از سفر فرنگ سخت شیفته شهرهای فرنگ شده و دوست داشت به شیوه آنها مجسمه‌ای از او بسازند و نصب کنند. اما در این میان، مخالفت علما با مجسمه سازی مهم بود چرا که مجسمه، شبیه بت بود! اما علما تقیه کرده و مخالفت جدی نکردند. با اینحال، بارها در خاطرات اعتمادالسلطنه، ترس از احتمال مخالفت علما و دردساز شدن مسئله به چشم می خورد... سرانجام، در ۱۳۰۴ق مجسمه چدنی بزرگی از ناصرالدین به دستور اقبال السلطنه(وزیر قورخانه) و توسط میرزا علی اکبر معمار ساخته شد. شاه اول می خواست آن را در میدان توپخانه نصب کنند اما بعدا تغییر عقیده داد و دستور داد در باغشاه نصب کنند. روز ۱۰صفر که روز افتتاح آن بود در روزنامه شرف چنین آمده: «برحسب دستورالعمل جناب اقبال السلطنه وزیر قورخانه مبارکه، مجسمه‌ای از تمثال بندگان اقدس تقریبا به اندازه جسم و هیکل مبارک سواره با لباس رسمی ساخته و ریخته اند که از حیث صنعت ریخته…

تولد یک هویت جدید ۶۰ درصدی به عنوان پیشران مقاومت مدنی و همبستگی اجتماعی در راستای کنشگری و مطالبه حقوق شهروندی صرف نظر از مباحث سیاسی و نتیجه انتخابات، برای یک معلم حقوق بشر، شناسایی و به رسمیت شناخته شدن یک هویت اعتراضی اکثریتی در فرآیند دستیابی به آزادی، توسعه و دمکراسی امر مبارکی است. گویی، مقاومت مدنی اکنون صاحب شناخته شده ای دارد که از میان مردم کف خیابان برخاسته است. این همان قدرت بی قدرتان و نتیجه زیستن در دایره حقیقت و نشانه بلوغ مدنی و سیاسی قابل تحسین است که در عین تفاوت در روش های اعتراضی در راستای یک هدف مشارکت دارند. این، فرصتی مغتنم برای تقویت اصول و هنجارهای حقوق بشری از جمله کرامت انسانی،  آزادی، رواداری، تلورانس، تکثر گرایی و ارزش دانستن تفاوت ها، درک و احترام متقابل و دوری از توهین و تنفر و تبعیض و خشونت و دستیابی به همزیستی مسالمت آميز است. جامعه مدنی باید بدون ترس از سرکوب و آزار و اتهامات بی اساس به نقد قدرت بپردازد؛ به سیاست هایی مانند اخراج و تعلیق اعتراض نماید؛ و با کنشگری و مطالبه حقوق شهروندی به تقویت این هویت تازه همت گمارد و مقاومت مدنی و همبستگی اجتماعی را پاس داشته و استمرار بخشد. تلگرام: آیا حقوق بشر؟ (رضا اسلامی) اینستا: reza_eslami1963
Mostrar todo...
🔷 سقف کوتاه آرزو‌ها: تبریک به رأی‌دهندگان 🔶 بی‌شک اگر بخواهیم نموداری برای سیر ارمانخواهی مردم و روشنفکران سیاسی ایران از فردای «فجر فاجران و تاجران ۵۷» تا امروز رسم کنیم این تبریک عمادالدین باقی برای پیروزی رییس جمهور  «منتخب نظام» و البته «با تایید رأی‌دهندگان» سندی تاریخی و گویاست بر اینکه به چه جامعه‌ای و با چه آرزوها و ارمان‌هایی رسیده‌ایم: تبریکِ پیروزی در دور کردن مدافعان حجاب اجباری، فیلترینگ و جنگ‌طلبی از قوه مجریه عمادالدین  باقی به مردم شریف ایران و به دکتر پزشکیان، پیروزی در دور کردن مدافعان حجاب اجباری، فیلترینگ و جنگ طلبی از یک قوه را تبریک می‌گویم. اینکه بعد از گذشت چهل و پنج سال از تحمیل «حجاب اجباری» و پس از آن همه بگیر و ببندها و بزن و بکش‌ها، وعده انتخاباتی کسی این باشد که کاری کند که دیگر به خاطر حجاب کسی را دست کم در خیابان و در مقابل چشم دور‌بین‌ها نزنند یا فیلترینگی را که دست کم بیش از ۲۵ سال است که برقرار است کمی شل کنند یا مثلاً جنگ‌طلب‌ها را به قوه مجریه راه ندهند چیزی از قبیل تف‌سر بالا برای ملتی است که سال‌ها پیش به انقلابی بزرگ برای «استقلال و ازادی» دست زد، اما نظامی که بر سر کار آورد و به آن رای داد امروز چنین نظامی است که باید حداقلی از چیزها را خواست! اما شگفت‌تر از این ادعای احمد زیدآبادی روزنامه‌نگار نامدار و دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران است که می‌نویسد: مشروعيت به کارآمدی و رفع نیازهای اساسی جامعه در حوزه‌های مختلف است به اندازه‌ای که اکثریت مردم را راضی کند. در هیچ کجای عالم نرخ شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات معیاری برای مشروعیت یا عدم مشروعیت نظام‌های سیاسی به شمار نمی‌رود. آقای دکتر ما به خواننده‌اش نمی‌گوید که خب اگر  مشروعیت حکومت به کارآمدی و فراهم کردن نیازهای اساسی و رضایت شهروندان است، این رضایت و نارضایتی را از چه راه دیگری جز  «شرکت» یا «عدم‌ شرکت» در انتخابات می‌توان اندازه گرفت؟ اگر مردم از ناکارآمدی «نظام» به ستوه آمدند و خواستند این ناکارآمدی را چاره کنند چه کسی را و چگونه باید جایگزین کنند؟ و اگر نتوانستند کسی را که می‌خواهند برگزینند، آیا باز باید به همان سبد تخم مرغ‌هایی رجوع کنند که کسی دیگر برایشان ترتیب داده است؟! یا به خیابان بیایند و در مقابل گلوله سینه سپر کنند تا عدم مشروعیت نظام یا نارضایتی خود را ابراز کنند؟ بی‌شک امروز بعد از آن همه ادعاهای آرمانی روشنفکران پیش از انقلاب در جامعه‌ای که نه »حجاب» یا «بی‌حجابی» مسأله‌اش بود و نه «در حسرت یک زندگی معمولی» بود رسیدن به اینکه حجاب و فیلترینگ و سایه جنگ و نان و آب و حداقلی از زندگی یا بقا و حسرتی برای یک زندگی معمولی مبنای مشروعیت قرار گیرد و یک صندوقی هم بگذارند که «نارضایتی» مردم در آن هیچ جلوه‌ای نداشته باشد و حتی «سلب‌کننده مشروعیت» هم نباشد فقط می‌تواند از انحطاط جامعه و روشنفکران یا تبلیغات‌چی‌هایی حکایت کند که جز آب و لقمه‌ای نان و حداقلی از بقا و نه «زندگی» افقی فرا رویشان نیست.  شنبه، ۱۶ تیر، ۱۴۰۳ @fallosafahmshk
Mostrar todo...
فرهیختگان

تبریکِ پیروزی در دور کردن مدافعان حجاب اجباری، فیلترینگ و جنگ طلبی از قوه مجریه عمادالدین  باقی به مردم شریف ایران و به دکتر پزشکیان، پیروزی در دور کردن مدافعان حجاب اجباری، فیلترینگ و جنگ طلبی از یک قوه را تبریک می گویم. اما باید به دکتر ظریف تبریک ویژه گفت که با کنار گذاشتن تنزه طلبی با تمام قوا به میدان آمد. دیپلمات ها غالبا محافظه کارند اما ظریف نشان داد نه فقط یک دیپلمات ماهر در تراز بین المللی که یک کنشکر مدنی برجسته نیز هست. #فرهیختگان راهی به رهایی

🔷 یکی دو پرسش دربارهّ «مشروعیت» از احمد زیدآبادی 🔶 هر روز با خودم عهد می‌کنم مدتی «گوشه» بگیرم و به کار خویش باشم و از خواندن مطالب روزنامه‌نگاران و نویسندگان اینترنتی دوری کنم تا هم کمتر خشمگین شوم و هم کمتر برای خودم «دشمن» درست کنم، اما باز می‌بینم که نمی‌توانم دید «که می‌ خورند حریفان و من نظاره کنم!» باری، امروز فرسته‌ای از احمد زیدآبادی می‌خواندم که مرا به یاد بحثی انداخت که سال‌ها پیش به مناسبتی می‌خواستم قلمی کنم و آن بحث از «مشروعیت» بود. عبدالکریم سروش سال‌ها پیش در گفت‌وگویی با عنایت فانی در برنامهٔ‌ «به عبارت دیگر»، در تلویزیون بی بی سی، به مناسبتی ترجیح داد که کلمهٔ انگلیسی "legitimacy" را به جای «مشروعیت» به «حقانیت» ترجمه کند تا علمای اسلام آن را به خود نگیرند و گمان نبرند که «مشروعیت» همه چیز به دست آنان است، چون آنان‌اند که به گمان خود «شرع‌شناس» و «سخنگوی شریعت»اند! اکنون بی‌آنکه بخواهم بحثی مشروح در این زمینه بکنم و هم پاسخی به سروش بدهم و هم به زیدآبادی توجه خواننده را به این فقره از نوشتار زیدآبادی جلب می‌کنم و طرح یکی دو پرسش تا بعد سر فرصت برویم به سراغ کالبدشکافی مفهوم «مشروعیت» و چند و چون آن در سیاست و جاهای دیگر. زیدآبادی می‌نویسد: واقعیت این است که مشروعیت یک حکومت عمدتاً به کارآمدی آن است. یعنی مردم هنگامی یک حکومت را تحمل می‌کنند که قادر به رفع نیازهای حیاتی و بنیادی آنها در همه یا اغلب حوزه‌ها باشد. روزی که کارآمدی مختل شود، ثبات و بقایی هم نخواهد بود مگر آنکه سناریوی سومالی در یک کشور تکرار شود! به نظرم در این انتخابات باید خود را از بحث مشروعیت‌زایی و مشروعیت‌زدایی از حکومت خلاص کنیم. قرار است یک مدیر برای پست ریاست جمهوری [با] همۀ محدودیت‌های آن انتخاب شود. اگر حکومت ناکارآمد باشد شرکت صد در صدی مردم هم مایۀ مشروعیت‌زایی برای آن نمی‌شود، اما اگر حکومت کارآمد باشد، یک حضور ۲۰ درصدی هم مایۀ مشروعیت‌زدایی آن نخواهد شد. این بحث بیهوده و وقت‌گیر و عقیم، یک بار برای همیشه باید به بایگانی سپرده شود! خب، اکنون از آقای زیدآبادی می‌پذیریم که «مشروعیت» حکومت به «دین» و «اخلاق» و «انسانیت» و «مروت» و «جوانمردی» و «فضیلت» نیست بلکه تنها به «کارآمدی» است، حکومت هم هرقدر می‌خواهد بزند و بکشد، اما پرسش اول: آیا «انقلاب ۵۷» نتیجهٔ ناکارآمدی «نظام پهلوی» در رفع نیازهای حیاتی و بنیادی مردم بود؟ آیا مردم در آن سال‌ها، دست کم از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ (نمی‌گویم ۵ دهه همچون نظام مقدس جمهوری اسلامی)، به تورم‌های سالانهٔ ۲۰ تا ۵۰ درصدی دچار بودند و در رفع نیازهای اولیه خود در مانده بودند؟ پرسش دوم؛ نقش «کودتای ۲۸ مرداد» و «زندانیان سیاسی» و «اعدام افسران حزب توده» و «شانزده آذر» و «سانسور» و «ساواک» و کار روشنفکرانی همچون آل احمد و شریعتی و شاملو و ساعدی و شفیعی کدکنی و براهنی  و آخوندهایی همچون خمینی و طالقانی و سیاستمدارانی همچون مصدق و جبهه ملی و نهضت آزادی در «مشروعیت‌زدایی» از «نظام پهلوی» و «تشویق به انقلاب» یا «براندازی» چه بود؟    پرسش دوم: آیا علت یا دلیل کاستی گرفتن مشارکت اکثر مردم در انتخابات بستهٔ نظام در دهه‌های اخیر ناشی از ایدئولوژی‌های سیاسی و تبلیغات بیگانگان یا روشنفکران یا احترام به خون شهیدان و زندانیان سیاسی بوده است یا نارضایتی از ناکارامدی حکومت در کار کشورداری؟ پرسش سوم: آیا مردم حق ندارند «نارضایتی خود از ناکارآمدی حکومت» را در جایی که خود نامزدی برای برگزیده شدن ندارند با «رأی ندادن» ابراز کنند؟ پرسش چهارم: آیا اگر فردا آقای خامنه‌ای دلار را بکند «چهارهزارتومان» و هیچ ایرانی مشکل خانه و مسکن و غذا و کار و درآمد نداشته باشد و همهٔ مردم را از حکومت راضی کند، اما در عوض «حجاب را آزاد کند» و «در میخانه‌ها را بگشاید» و «روابط با امریکا را عادی کند» و «اسرائیل را هم به رسمیت بشناسد» و خودش هم ریشش را بزند و لباس آخوندی را بگذارد کنار و بشود یک فکلی امروزی، آیا او می‌تواند همچنان حکومت کند؟   و بسیاری پرسش‌های دیگر. اما یک نکتهٔ دیگر نیز به آقای دکتر احمد زیدآبادی دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران بگویم و تمام کنم. مرقوم فرموده‌اید: «این بحث بیهوده و وقت‌گیر و عقیم، یک بار برای همیشه باید به بایگانی سپرده شود!» تا جایی که من از تاریخ علم و اندیشه آموخته‌ام در جهان علم و اندیشه هیچ چیزی را نمی‌شود «تمام‌شده» و «پایان‌یافته» شمرد و آن را «بایگانی» یا «زیر خاک» کرد. بنابراین، بهتر است به جای روضه‌خوانی و زدن به صحرای کربلا پژوهشی علمی کنیم و نشان دهیم که این مفهوم «مشروعیت» چیست و چه کارکردهایی دارد و از آن چه برمی‌آید و چه می‌توان انتظار داشت.         پنجشنبه، ۱۴ تیر، ۱۴۰۳ @fallosafahmshk
Mostrar todo...
نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)

انتخابات و مشروعیت (1) بر روی کرۀ زمین 203 واحد سیاسی و جغرافیایی به نام کشور وجود دارد که هر کدام توسط حکومت‌های متفاوت اداره می‌شوند. اگر کسی از ما بپرسد که از این 203 حکومت کدامیک مشروع و کدامیک نامشروع هستند، ما چه جوابی خواهیم داد؟ قاعدتاً یک فرد آشنا به مبانی علم سیاست و روابط بین‌الملل پاسخ روشن و صریحی برای پرسش فوق ندارد چرا که می‌داند مشروعیت نظام‌های سیاسی موضوعی بی‌نهایت پیچیده و وابسته به تعاریف اغلب مبهم و کشدار است و به همین سادگی نمی‌توان در بارۀ مشروعیت یا عدم مشروعیت دولت‌های حاکم بر جهان نظر داد. در یک عبارت کلی، همه می‌دانیم که مشروعیت یک نظام سیاسی بسته به رضایت اکثریت مردم از عملکرد حکومت آن است. این گزاره اما همچون کلیدی از هواست که به هر قفلی می‌خورد اما یکی را هم باز نمی‌کند، زیرا مسئلۀ مهمتر این است که رضایت صفر یا صد نیست و درجات مختلفی دارد. از آن گذشته راهِ احراز میزان رضایت مردم یک کشور از حکومت‌شان نیز چندان روشن نیست. در این باره البته می‌توان انتخابات آزاد و عادلانه را بهترین راهِ سنجش رضایت مردم یک کشور از حکومت‌شان دانست، اما بدبختانه هر دو مؤلفۀ آزاد و عادلانه هم اموری نسبی‌اند…

🔷 بی‌صدایان همصدا و آنجا که «خاموشی به هزار زبان در سخن است!» 🔶 در کشوری که تظاهرات آزاد باشد «ناراضیان» تظاهرات می‌کنند و صدای خود و خواسته‌های خود را به گوش همگان می‌رسانند و شمار آنها را می‌توان برآورد کرد و اینکه خواسته‌های آنها چیست و چه آیین و مرامی دارند. در کشوری که نویسندگان در انتشار عمومی اندیشه‌ها و سخنان خود آزاد باشند «روزنامه»‌ها و «مجله»‌ها و «کتاب»های «انتقادی» صدای آنان را به گوش همگان می‌رسانند و روزنامه‌ها و مجله‌ها و کتاب‌ها پرفروش و بلندآوازه می‌شوند و از شمار آنها می‌توان پی به خواست عمومی جامعه برد. در کشوری که «احزاب سیاسی» آزاد باشند مردم به سود این یا آن حزب در «انتخابات» شرکت می‌کنند و شکست و پیروزی احزاب حاکم یا مخالف صدای «اعتراض» یا «موافقت» مردم را به گوش همگان می‌رسانند و شمار و خواست وابستگان و دلبستگان به هر اندیشه و مرامی آشکار است. اما در جایی که هیچ یک از این چیزها نیست، چون تنها حاکمان یا «حکومت زور» است که «حق» دارد و «حق» است: ۱) تظاهرات مخالفان یا معترضان به نظام یا خواست «تغییر» و «برکناری» دولت یا قوانین حاکم در حکم «براندازی» است و با باتوم و زندان و تیر و اعدام پاسخ داده می‌شود، ۲) کتاب‌ها پیش از انتشار بازبینی می‌شوند و توقیف یا ابتر می‌شوند و نویسندگان و خبرنگاران پس از انتشار مقاله یا گزارش بازداشت و زندانی می‌شوند، ۳) احزاب مخالفی اصلاً نیست و تنها گروهک‌ها یا گروه‌های کوچک وابسته به «نظام‌» (شریکان و رفیقان سابق و لاحق) و «سرسپرده» به آنند که حق «انتخاب شدن» دارند. در نتیجه: ۴) مردمی که هیچ یک از این «روزنه‌ها» و «راه‌ها» به رویشان گشوده نیست چگونه می‌توانند «صدا»یی داشته باشند و «صدایشان» را «فریاد» کنند و «بشمارند» تا هم خود و هم دیگران بدانند چه «پُرشمار»ند؟ ۱) اگر نمی‌شود در خیابان «تظاهرات» کرد، می‌توان در جایی که دست نظام از آن کوتاه است این کار را کرد و دست کم در جمع خانواده و دوستان «خودی» نشان داد! ۲) اگر نمی‌شود چیزی را در روزنامه و مجله یا کتاب در انتشار عمومی کاغذی منتشر کرد، اکنون به برکت «فضای آزاد اینترنت» (که البته رو به محاق و در تنگناست) می‌توان در این فضا «منتشر» کرد، و البته باید «دلیر» بود. چون، به هر حال، باز پیامد دارد! ۳) اما «انتخابات» چطور؟ اگر «انتخابات» محدود است و بسته و قوانین و نظام از آن هم «بسته‌تر» چه راهی باقی است تا «رأی متفاوت» و «فردی» و «دلخواه» خود را ابراز کرد؟ در انتخابات فقط «رأی» نامزدهای پذیرفته‌شده و آرای «باطله» را می‌شمارند. اما رأی دیگری نیز هست که در «صندوق» شمرده نمی‌شود، چون پای صندوق نمی‌رود. این رأی «حق» هر فرد است که به کسی دیگر واگذارشدنی نیست. هرفردی که به عنوان «اتباع» یا شهروند کشوری «وجود» دارد و «شمرده» شده است می‌تواند این «رأی» را به اختیار خود به کسی بدهد یا ندهد. پس وقتی کسی نمی‌تواند از این «حق» خود به شایستگی استفاده کند این «حق» را برای خود محفوظ نگه می‌دارد. اکنون اگر معلوم است که کشوری چه تعداد «اتباع» دارد و چه تعداد «اتباع دارای حق رأی» پس آنان که «رأی نمی‌دهند» تنها راهی که برای «نشان دادن» خود و فریاد زدن «صدا»ی متمایز خود دارند «غیبت» است. «فضای خالی» و «تهی» نمایانگر و شمارشگر است (برخلاف تظاهرات و دیگر شیوه‌های ابراز وجود). بنابراین، اگر «نظام» خیابان را با «تظاهرات‌ها»ی اتوبوسی خود پر می‌کند تا بگوید چه تعداد طرفدار دارد، اما هرگز حتی یک بار هم بدون تهدید تیر و تفنگ و باتوم به کسی اجازه برپایی تظاهرات برضد خود را نمی‌دهد، اگر «نظام» همه چیز را می‌بندد تا هیچ‌کس چیزی منتشر نکند، مگر دلیری که از جان خود گذشته باشد، تنها راه برای آشکار کردن بزرگی و پرشماری خود بر «گروهک‌سالاران» حاکم «رأی ندادن» است. تنها راه برای همصدایان بی‌صدا تا بگویند «خاموشی به هزار زبان در سخن است»! اکنون جز این راه دیگری بر «مستضعفان» گشوده نیست، اگر نخواهند «هجرت» کنند یا به «غار»ها پناه ببرند! چهارشنبه، ۱۳ تیر، ۱۴۰۳ @fallosafahmshk
Mostrar todo...
گفت و گوی دیدار در برنامه حقوق اساسی زنده با عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی رضا اسلامی:مردم حق دارند، نظام سیاسی و شیوه قانونگذاری را تعیین کنند/منشاء هر مشروعیتی مردم هستند دیدارنیوز در یکی دیگر از برنامه های حقوق اساسی زنده کار مشترک دیدار و انجمن علمی ایرانی حقوق اساسی، میزبان رضا اسلامی، عضو هیات علمی و استاد دانشگاه شهید بهشتی بود، او معتقد است که منبع هر قدرتی و منشاء هر مشروعیتی در جامعه مردم هستند. دیدارنیوزـ گروه اجتماعی: در یکی دیگر از برنامه های حقوق اساسی زنده، رضا اسلامی استاد دانشگاه شهید بهشتی مهمان استودیوی دیدارنیوز بود. انتخابات ریاست جمهوری و میزان مشارکت و آزادی انتخابات محورهای این گفت و گو بود. میزبان این برنامه علی دشتی، استاد دانشگاه بود. رضا اسلامی در ابتدای این گفت و گو به موضوع آزادی انتخابات و حق تعیین بر سرنوشت از سوی مردم اشاره کرد و گفت: آزادی در انتخابات ریاست جمهوری ملاک و معیار سایر انتخابات است و برگزاری انتخابات آزاد هم مولفه هایی دارد. او معتقد است مردم حق دارند؛ نظام سیاسی، مسئولان و شیوه قانونگذاری را تعیین کنند، زیرا منبع هر قدرت و منشاء هر مشروعیتی در جامعه مردم هستند. 🔵 youtu.be/DFGLheiA5aY 🎥 جهت مطالعه متن کامل و مشاهده فایل تصویری این گفتگو در سایت دیدارنیوز، اینجا کلیک کنید @iacl_ir @didarnews1 @didarnewsir @reza_eslami_hr
Mostrar todo...
رضا اسلامی: مردم حق دارند نظام سیاسی و شیوه قانونگذاری را تعیین کنند

گفت و گوی دیدار در برنامه حقوق اساسی زنده با عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی رضا اسلامی:مردم حق دارند، نظام سیاسی و شیوه قانونگذاری را تعیین کنند/منشاء هر مشروعیتی مردم هستند دیدارنیوز در یکی دیگر از برنامه های حقوق اساسی زنده میزبان رضا اسلامی، عضو هیات علمی و استاد دانشگاه شهید بهشتی بود، او معتقد است که منبع هر قدرتی و منشاء هر مشروعیتی در جامعه مردم هستند. دیدارنیوزـ گروه اجتماعی: در یکی دیگر از برنامه های حقوق اساسی زنده، رضا اسلامی استاد دانشگاه شهید بهشتی مهمان استودیوی دیدارنیوز بود. انتخابات ریاست جمهوری و میزان مشارکت و آزادی انتخابات محورهای این گفت و گو بود. میزبان این برنامه علی دشتی، استاد دانشگاه بود. رضا اسلامی در ابتدای این گفت و گو به موضوع آزادی انتخابات و حق تعیین بر سرنوشت از سوی مردم اشاره کرد و گفت: آزادی در انتخابات ریاست جمهوری ملاک و معیار سایر انتخابات است و برگزاری انتخابات آزاد هم مولفه هایی دارد. او معتقد است مردم حق دارند؛ نظام سیاسی، مسئولان و شیوه قانونگذاری را تعیین کنند، زیرا منبع هر قدرت و منشاء هر مشروعیتی در جامعه مردم هستند.

🔷 «مدیران خوب» در «نظام‌های بد»: تاریخ بیخردی 🔶 آیا فرقی نمی‌کند که «رئیس گروه فلسفه» یا هر گروه علمی دیگری در دانشکده یا مدیری در مرکزی فرهنگی کی باشد؟ آیا «سید حسین نصر»، «احسان یارشاطر»، «یحیی مهدوی»، «داریوش شایگان» در پیش از انقلاب با کسانی همچون عبدالکریم سروش و رضا داوری و غلامرضا اعوانی و نصرالله پورجوادی در دورهٔ «پس از انقلاب» یکسان‌اند؟ ـــ توجه داشته باشید که هیچ کدام از این افراد در دههٔ آغازین انقلاب از نظر علمی آن کسی نبودند که امروز هستند! یا آیا اینان نیز با کسانی همچون مهدی گلشنی و عبدالحسین خسروپناه و حسین غفاری و دیگران در دورهّ قبل و پس از احمدی‌نژاد همسان‌اند؟ امروز برای اینکه پی ببریم شهر ایران به برکت «انقلاب اسلامی» چه قله‌های بلندی را در علم و دانش و پژوهش در علوم انسانی فتح کرده‌ است تنها کافی است به مقایسهٔ نام‌ها و کارهای مدیران گروه‌های علمی دانشگاهی و رئیسان دانشکده‌ها و دانشگاه‌ها و دیگر مراکز به اصطلاح فرهنگی در دورهٔ پیش از انقلاب با پس از انقلاب و به ویژه از دههٔ هشتاد به بعد بپردازیم تا ببینیم بزرگان قوم امروز کیانند و در چه پایه و مایه‌ای. این البته معنایش این نیست که در دانشکده‌ها و دانشگاه‌ها یا دیگر مراکز فرهنگی کشور کسانی نیستند که برخوردار از کارهای پژوهشی و علمی باشند. خیر! هستند استادانی که بدون اینکه درجهٔ «استاد تمام»ی اهدایی «نظام» را گرفته باشند یا از «دکترها» و «استاد ‌تمام»های «ساختهٔ نظام» باشند یا از «خاموشان»ی که سر به زیر انداخته و به کار و بار خویش مشغول‌اند و باغ خود را پاس می‌دارند و نان و ماست خود را می‌خورند، بسی پرکارتر و البته بینواترند! چون هم بیشتر کار می‌کنند و هم کمتر مزد می‌گیرند. اما اکنون بحث ما این نیست.  سخن بر سر این است که آیا «مدیران خوب» که به «نظام‌های بد» خدمت می‌کنند رشتهٔ «فساد» و «تباهی» را درازتر نمی‌کنند، هرچند از کارشان نخست خیری به خودشان و بعد خیری به دیگران نیز می‌رسد؟ تاریخ ما پر از وزیران خردمندی است که به افراد بیخردی خدمت کرده‌اند که سرانجام «مزد پایانی خدمت» خویش را از ارباب خودکامه‌شان نیز گرفته‌اند: از بزرگمهر تا جعفر برمکی و خواجه نظام‌الملک و رشیدالدین فضل الله و برسیم به امیرکبیر و مصدق (و بازرگان و بنی‌صدر و میرحسین موسوی! که البته قابل قیاس با این مردان نامی گذشته نیستند، اما هرچه بودند آن‌قدر «مرد» بودند که در برابر «باد» و بر اصول اخلاقی خود بایستند!) بی‌گمان، ازمیان همهٔ وزیران خردمند ایرانی خواجه نصیرالدین طوسی از همه نیکبخت‌تر بود، شاید برای اینکه به هلاکوخان مغول، فاتحی بیگانه، خدمت کرد! مشکل ایران در طول تاریخ دراز خود همواره «شخص اول» مملکت بوده است، نه مدیران و کارگزاران. وقتی «نخستین کس» به راستی «نخستین کس» نباشد، آن‌گاه همه چیز کژ و کوژ خواهد شد! کسی که باید «انتخابی» و «عزل کردنی» و هر چهارسال یک بار باشد همان «نخستین کس» و «شخص اول» مملکت است، باقی دگر هیچ است! هیچ کس و در هیچ مقام سیاسی نباید «تغییرناپذیر» و «تمام عمر» باشد. هیچ قانونی نباید «تغییرناپذیر» و «همیشگی» باشد. هیچ گروه و دسته‌ای نباید «حق ویژه» داشته باشد. همواره «آزادی» بر هر چیز دیگری مقدم است و همهٔ مردم کشور می‌باید حق «تصمیم‌گیری» و «قانونگذاری» و «فرمانروایی» داشته باشند. همه باید در برابر «مردم» و در برابر «قوانین برخاسته از خرد جمعی و بهر‌ه‌مند از تأیید عمومی» پاسخگو باشند. دو هزار و پانصد سال تاریخ ما تا امروز با همهٔ شاهان و وزیران خردمندی که داشته است اگر لغزیده است و خود را به باد فنا داده است از آن «بیخردی» بوده است که خود را «شخص نخست» کشور دانسته است و حال آنکه به راستی نبوده است. «به زور» بوده است. بهترین اتوبوس با بهترین شاگرد و مسافران در دست «رانندهٔ ناشی» یا «ناراننده» فرجامی خوش نخواهد داشت. به جای تغییر «شاگرد راننده» می‌باید «رانندهٔ ناشی» یا «ناراننده» را عوض کرد. «اول ای جان دفع شر موش کن، وانگهان در جمع گندم جوش کن!» صد هزاران دام و دانه است ای خدا ما چو مرغان حریص بی‌نوا دم به دم ما بستهٔ دام نوییم هریکی گر باز و سیمرغی شویم می‌رهانی هر دمی ما را و باز سوی دامی می‌رویم ای بی‌نیاز ما در این انبار گندم می‌کنیم گندم جمع‌آمده گم می‌کنیم می‌نیندیشیم آخر ما به هوش کین خلل در گندمست از مکر موش موش تا انبار ما حفره زدست و از فنش انبار ما ویران شدست  اول ای جان دفع شرّ موش کن وانگهان در جمع گندم جوش کن گرنه موشی دزد در انبار ماست گندم اعمال چل ساله کجاست؟  مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی (مثنوی، دفتر اول، بخش ۱۶، «متابعت نصاری وزیر را»)  سه‌شنبه، ۱۲ تیر، ۱۴۰۳                     @fallosafahmshk
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.