لوح
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Carga de datos en curso...
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۷: 🪟پنجره ای که همیشه باز نخواهند ماند. بخش ۱ پنجرۀ سفر به مریخ تقریباً هر ۲۶ ماه یک بار با توجه به تقارن مدار گردش زمین و بهرام به دور خورشید میتوان سفینهای به سوی مریخ روانه کرد و البته هزاران محاسبه باید درست از آب در بیاید. (کارتون آموزشی این پنجره را اینجا ببینید). اگر تحولات رنسانس را در نظر بگیریم و روند برآمدن دانشگاهها از دل حوزههای علمیۀ مسیحی را رصد کنیم، و پیوند خوردن دانشگاه و صنعت در دنیای غرب را وارسی کنیم، هیچ سفینهای جز آموزش و پژوهش مدرن نداریم که مانع از تعمیق عقبماندگی ما شود. بله بله، ملتفتیم که در بسیاری زمینهها سرآمد هستیم، از سلولهای بنیادی تا مسائل ناباروری و ....، اما باید به مفهوم توسعۀ پایدار هم توجه داشت. در مورد آموزش و پرورش مدرن ایران صحبت زیادی از جانفشانی و پایمردی میرزا حسن رشدیه میشود، که حق بزرگی بر گردن ایرانیان دارد، اما هنگامی که کار به تاسیس نهاد مدرن آموزش و پرورش، در حد معماری و مهندسی یک نهاد بزرگ، پویا، در پیوند با مقتضیات جامعه، با نگرشی رو به آینده و در پیوند با جهان مدرن میشود، باید از افراد متعددی نام برد که رتبۀ اول در امر…
فرآیندی که تحول و دگرگونی ارادی و عمومی در جهت پیشرفت و تجدید سازمان جوامع توسعه یافته در گرو آن است. به عبارت دیگر، توسعه تحول جامعۀ سنتی است به جامعۀ صنعتی که یکی از مولفه های مهم جهان جدید به شمار میرود (محمد رئوفی، ۱۳۷۴)انتظار این است که از راه توسعه، تغییرات مثبتی در عرصه های واقعی، اقتصادی، محیط زیست، امور مدنی و مشخصات جمعیتشناختی به چشم بیاید. برای چنین تحولی، داشتن نگاهی سیستمی و فراتر از آن شبکه ای برای گردش کار جامعه ضروری است و این نگاه باید به دانشجویان منتقل شود. برای مسائل روز از جمله بحران خشکسالی، فرونشست و ناپایداری محیط زیست فعالیت بین رشتهای تعداد زیادی از متخصصین ضروری است و دیگر از یک اداره و یک سازمان یا وزارت به تنهایی کاری برنمیآید. برای مسئلۀ مهمی چون بروسلوز (تب مالت) و کنترل و یا ریشه کنی isna.ir/xdQZY5 آن در کشور بدون داشتن یک نگاه سیستمی-شبکهای و همکاری بخشها و رشتههای مختلف غیرممکن است که توفیقی حاصل شود. اینها باید در نظام آموزشی لحاظ شود. اما یک واقعیت وجود دارد:جامعۀ ما به لحاظ درک مفهوم توسعه یافتگی و آمادگی برای توسعه بسیار ناهمگن است و فقط در طی یک فرایند تاریخی و آرام ممکن است از جامعه زدوده شود (منصوری، رضا، ۱۳۸۰) در کنار تمامی این موارد، یک نکتۀ مرکزی وجود دارد و آن روحیه و نگرش جوانانی است که قرار است وارد دانشگاه شوند و یا نشوند. یک تغییر عمدۀ نسلی در حال رخ دادن است. حال که ادامۀ تحصیل به مثابۀ راهی برای تضمین اشتغال زیر سئوال رفته است، جوان امروز با سوظن به نهادهای آموزشی و دانشگاه نگاه میکند. باید دیدگاه دانشجویان در مقاطع مختلف (دوره های دکترا، کارشناسی ارشد، کارشناسی و کاردانی) را وارسی کرد. رفتار رزیدنتهای پزشکی یک هشدار جدی در مورد تغییر نگاه نسلی است. پنجرۀ اقبال جوانان به امر آموزش عمومی و آموزش دانشگاهی همواره باز نمیماند. انصرافِ ۴۸ درصد از کنکوریها از انتخاب رشته در سال 1398، و در حالی که در سال ۱۴۰۳ تنها ۳۷ درصد داوطلبان مرد بودهاند، نشان می دهد که پنجرۀ جوانان به روی دانشگاه ممکن است همیشه این قدر گشوده نماند. اگر این فرصت از دست برود، معلوم نیست این پنجره ای که از زمان علی اصغر حکمت در کشور باز شد، کی مجدد باز میشود. تا آن موقع ممکن است فاصلۀ سفینۀ کشور با مریخِ توسعۀ جهان آن قدر زیاد شود که تنها میتوان به ثابت ماندن فاصله دلخوش کرد؛ خشکسالی در نیروی انسانی هم ممکن است وقتی ضمن سالمند شدن کشور نیروی کار آینده را با سیاست غلط از دست میدهیم، و پیام درستی به جوانان و نوجوانان مخابره نمیشود. یادآوری یک نکته ضروری است: فقدان نگاه سیستمی-شبکهای به آموزش و پیوند آن با واقعیات جامعه و بیتوجهی به اهمیت ازلی نبودنِ پنجرۀ اقبال جوانان به آموزش را با گسترش بیش از پیش ظرفیتهای بخشی از رشتهها نمیتوان جبران کرد. این را طبیب فقرا وقتی که وزیر بهداشت بود در کمال شگفتی حس کرد. کامران شریفی دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد ۱۴۰۳/۰۳/۰۶ https://t.me/ksharifiRRB . گریز، آرنولد. فلسفۀ تربیتی شما چیست؟ ترجمه و ویراستاری شعبانی ورکی، بختیار و همکاران، چاپ اول، ۱۳۸۳، بهنشر (انتشارات آستان قدس رضوی) ص ۴۶-۴۷. منصوری، رضا. (۱۳۸۰) ایران ۱۴۲۷، عزم ملی برای توسعۀ علمی و فرهنگی. ویراست دوم، چاپ سوم. ص ۲۱. رئوفی، محمد. (۱۳۷۴). دانشگاه و توسعۀ فرهنگی. فصلنامۀ پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی، سال سوم. شمارۀ ۲، صص ۷۹-۱۰۶.
ایسنا/کهگیلویه و بویراحمد مدیر شبکه بهداشت و درمان شهرستان کهگیلویه از ابتلای بیش از ۴۰ نفر به تب مالت در روستای «رودریش» این شهرستان خبر داد.
پنجرۀ سفر به مریختقریباً هر ۲۶ ماه یک بار با توجه به تقارن مدار گردش زمین و بهرام به دور خورشید میتوان سفینهای به سوی مریخ روانه کرد و البته هزاران محاسبه باید درست از آب در بیاید. (کارتون آموزشی این پنجره را اینجا ببینید). اگر تحولات رنسانس را در نظر بگیریم و روند برآمدن دانشگاهها از دل حوزههای علمیۀ مسیحی را رصد کنیم، و پیوند خوردن دانشگاه و صنعت در دنیای غرب را وارسی کنیم، هیچ سفینهای جز آموزش و پژوهش مدرن نداریم که مانع از تعمیق عقبماندگی ما شود. بله بله، ملتفتیم که در بسیاری زمینهها سرآمد هستیم، از سلولهای بنیادی تا مسائل ناباروری و ....، اما باید به مفهوم توسعۀ پایدار هم توجه داشت. در مورد آموزش و پرورش مدرن ایران صحبت زیادی از جانفشانی و پایمردی میرزا حسن رشدیه میشود، که حق بزرگی بر گردن ایرانیان دارد، اما هنگامی که کار به تاسیس نهاد مدرن آموزش و پرورش، در حد معماری و مهندسی یک نهاد بزرگ، پویا، در پیوند با مقتضیات جامعه، با نگرشی رو به آینده و در پیوند با جهان مدرن میشود، باید از افراد متعددی نام برد که رتبۀ اول در امر آموزش و پرورش احتمالاً به علی اصغر حکمت میرسد. آموزش و پرورش کار بزرگی در گسترش مفهوم آینده در ذهن ایرانیان انجام داد. در یک زندگی قبیله ای و یک زندگی روستایی آینده چندان مفهومی ندارد و حتی دوران نوجوانی هم وجود نداشت. بچهها از ۵-۷ سالگی به کشاورزی یا به چرا بردن حیوان مشغول میشدند و در ۱۵ سالگی و در مورد دختران خیلی زودتر، پدر و مادر میشدند. مفهومی از آینده به معنای امروزی وجود نداشت. این آموزش و پرورش بود که این دریچه را در ذهن ایرانی گشود که زیستن به شیوۀ دیگری هم ممکن است. مفهومی به نام نوجوانی وجود خارجی نداشت. هر نهادی که تاسیس میشود، در ابتدا نهالی است که به راحتی میتوان به آن شکل داد و جهت گیریاش را معین کرد، کاری که در زمان علی اصغر حکمت ممکن بود. با این حال، وقتی که تنومند شد، برنامه ریزی کلان و درازمدت میخواهد تا بتوان همانند لوبیای سحرآمیز جک، به کمک آن به بالای ابرها رفت. این فراتر رفتن از ابرها است که باید هدف اصلی آموزش باشد. به این ترتیب باید از خود بپرسیم: فلسفۀ آموزشی ما، هم در مقام تئوری و هم در مشی (Theory and Practice) چیست؟ نهادهای آموزشی مسوول انتقال جوانب مهمی از فرهنگ هستند. از قول باتز نقل شده است که (گریز، آرنولد، ۱۳۸۳):
فرهنگی که باید انتقال یابد عبارت است از کل روش زندگی که خلق شده، یادگرفته شده، به طور مشترک پذیرفته شده و از نسلی به نسل دیگر توسط برخی اعضای یک جامعۀ خاص انتقال یافته است، شامل طیف کامل موسسات اجتماعی، الگوهای سازمان یافتۀ رفتار، رسمها و انتظارها، ابزارها و فناوری، مجموعه دانشها، اندیشه و عقاید، آرمانها، ارزشها و مصوبههای مورد قبول، اشکال نمودهای خلاق و روشهای ارتباطی است.چرا داشتنِ فلسفه آموزشی و توجه به تعریف فرهنگ اهمیت بنیادی دارد؟ برای داشتن نظامی جامع و یکپارچه در اجتماع که در یک شبکه سیستمها را به هم مرتبط گرداند، دیگر نمیتوان محصول نهایی هر نهاد آموزشی را مستقل به حساب آورد و به حساب خودمان روانۀ اجتماع و بازار کار کرد. برهمکنش فعالیت نهادهای آموزشی بسیار مهم است. ایجاد دانشآموختهای که به کار بازار کار بیاید، پایینترین سطح هدف گذاری است. با الهام از محمد قائد، صحبت از آن است که به سياق زيستمحيط (Bioenvironment) حرف از فرهنگمحيط (culture environment or cultural sphere) زد و آن را در جامعه خلق کرد، اگر میخواهیم پنجرۀ زمانی، مکانی و انسانی لازم برای یک جهش بزرگ را از دست ندهیم. در زمان علی اصغر حکمت و احتمالاً در زمان قاجاریه این نصیحت در گوش ایرانیان رفت که قطعاً با درس خواندن میتوان به یک زندگی متوسط و مطابق شان انسانی دست یافت. نفوذ این نصیحت را در قدیم با عبارت "عاقبتِ درس نخواندن" در پشت تاکسی و وانت نیسان، در یک ساختمان نیمه کاره و در بالای داربست میشد دید. حتی مرحوم منوچهر سخایی ترانۀ زیبایی خوانده است که در بخشی از آن، "فرار از مدرسه" مرکز ثقل داستان است. گویا قضیه برعکس شده است. در دهۀ هفتاد و به دنبال طرح تعدیل اقتصادی، تصمیماتی کلان ولی غیر "سیستمی-شبکهای" گرفته شد که آثار آن تا به امروز ماندگار است. صحبت از نقد آن طرح نیست، اما در پی چنین تصمیمی کلان، حوزۀ تحصیل از حوزۀ اشتغال جدا شد و درس خواندن صرف، دیگر دستیابی به شغلی آبرومند و پایدار را تضمین نمیکرد. بخش پیشین (بخش۱۶) ادامه در بخش ۲
Students use advanced algebra concepts to determine the next opportunity to launch a spacecraft to Mars.
پنجرۀ سفر به مریختقریباً هر ۲۶ ماه یک بار با توجه به تقارن مدار گردش زمین و بهرام به دور خورشید میتوان سفینهای به سوی مریخ روانه کرد و البته هزاران محاسبه باید درست از آب در بیاید. (کارتون آموزشی این پنجره را اینجا ببینید). اگر تحولات رنسانس را در نظر بگیریم و روند برآمدن دانشگاهها از دل حوزههای علمیۀ مسیحی را رصد کنیم، و پیوند خوردن دانشگاه و صنعت در دنیای غرب را وارسی کنیم، هیچ سفینهای جز آموزش و پژوهش مدرن نداریم که مانع از تعمیق عقبماندگی ما شود. بله بله، ملتفتیم که در بسیاری زمینهها سرآمد هستیم، از سلولهای بنیادی تا مسائل ناباروری و ....، اما باید به مفهوم توسعۀ پایدار هم توجه داشت. در مورد آموزش و پرورش مدرن ایران صحبت زیادی از جانفشانی و پایمردی میرزا حسن رشدیه میشود، که حق بزرگی بر گردن ایرانیان دارد، اما هنگامی که کار به تاسیس نهاد مدرن آموزش و پرورش، در حد معماری و مهندسی یک نهاد بزرگ، پویا، در پیوند با مقتضیات جامعه، با نگرشی رو به آینده و در پیوند با جهان مدرن میشود، باید از افراد متعددی نام برد که رتبۀ اول در امر آموزش و پرورش احتمالاً به علی اصغر حکمت میرسد. آموزش و پرورش کار بزرگی در گسترش مفهوم آینده در ذهن ایرانیان انجام داد. در یک زندگی قبیله ای و یک زندگی روستایی آینده چندان مفهومی ندارد و حتی دوران نوجوانی هم وجود نداشت. بچهها از ۵-۷ سالگی به کشاورزی یا به چرا بردن حیوان مشغول میشدند و در ۱۵ سالگی و در مورد دختران خیلی زودتر، پدر و مادر میشدند. مفهومی از آینده به معنای امروزی وجود نداشت. این آموزش و پرورش بود که این دریچه را در ذهن ایرانی گشود که زیستن به شیوۀ دیگری هم ممکن است. مفهومی به نام نوجوانی وجود خارجی نداشت. هر نهادی که تاسیس میشود، در ابتدا نهالی است که به راحتی میتوان به آن شکل داد و جهت گیریاش را معین کرد، کاری که در زمان علی اصغر حکمت ممکن بود. با این حال، وقتی که تنومند شد، برنامه ریزی کلان و درازمدت میخواهد تا بتوان همانند لوبیای سحرآمیز جک، به کمک آن به بالای ابرها رفت. این فراتر رفتن از ابرها است که باید هدف اصلی آموزش باشد. به این ترتیب باید از خود بپرسیم: فلسفۀ آموزشی ما، هم در مقام تئوری و هم در مشی (Theory and Practice) چیست؟ نهادهای آموزشی مسوول انتقال جوانب مهمی از فرهنگ هستند. از قول باتز نقل شده است که (گریز، آرنولد، ۱۳۸۳):
فرهنگی که باید انتقال یابد عبارت است از کل روش زندگی که خلق شده، یادگرفته شده، به طور مشترک پذیرفته شده و از نسلی به نسل دیگر توسط برخی اعضای یک جامعۀ خاص انتقال یافته است، شامل طیف کامل موسسات اجتماعی، الگوهای سازمان یافتۀ رفتار، رسمها و انتظارها، ابزارها و فناوری، مجموعه دانشها، اندیشه و عقاید، آرمانها، ارزشها و مصوبههای مورد قبول، اشکال نمودهای خلاق و روشهای ارتباطی است.چرا داشتنِ فلسفه آموزشی و توجه به تعریف فرهنگ اهمیت بنیادی دارد؟ برای داشتن نظامی جامع و یکپارچه در اجتماع که در یک شبکه سیستمها را به هم مرتبط گرداند، دیگر نمیتوان محصول نهایی هر نهاد آموزشی را مستقل به حساب آورد و به حساب خودمان روانۀ اجتماع و بازار کار کرد. برهمکنش فعالیت نهادهای آموزشی بسیار مهم است. ایجاد دانشآموختهای که به کار بازار کار بیاید، پایینترین سطح هدف گذاری است. با الهام از محمد قائد، صحبت از آن است که به سياق زيستمحيط (Bioenvironment) حرف از فرهنگمحيط (culture environment or cultural sphere) زد و آن را در جامعه خلق کرد، اگر میخواهیم پنجرۀ زمانی، مکانی و انسانی لازم برای یک جهش بزرگ را از دست ندهیم. در زمان علی اصغر حکمت و احتمالاً در زمان قاجاریه این نصیحت در گوش ایرانیان رفت که قطعاً با درس خواندن میتوان به یک زندگی متوسط و مطابق شان انسانی دست یافت. نفوذ این نصیحت را در قدیم با عبارت "عاقبتِ درس نخواندن" در پشت تاکسی و وانت نیسان، در یک ساختمان نیمه کاره و در بالای داربست میشد دید. حتی مرحوم منوچهر سخایی ترانۀ زیبایی خوانده است که در بخشی از آن، "فرار از مدرسه" مرکز ثقل داستان است. گویا قضیه برعکس شده است. در دهۀ هفتاد و به دنبال طرح تعدیل اقتصادی، تصمیماتی کلان ولی غیر "سیستمی-شبکهای" گرفته شد که آثار آن تا به امروز ماندگار است. صحبت از نقد آن طرح نیست، اما در پی چنین تصمیمی کلان، حوزۀ تحصیل از حوزۀ اشتغال جدا شد و درس خواندن صرف، دیگر دستیابی به شغلی آبرومند و پایدار را تضمین نمیکرد. بخش پیشین (بخش۱۶) ادامه در بخش ۲
Students use advanced algebra concepts to determine the next opportunity to launch a spacecraft to Mars.
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۶: آیا شعار معلمی تا بینهایت مصداق بیرونی به صورت امرواقع هم دارد؟ مثال موردیِ دکتر تقی تقیپور بازرگانی ادامه از بخش ۱۵ امروز دکتر تقی تقیپور بازرگانی به خاک سپرده شد. نگارنده مایل نیست که از کلیشۀ "وز شمار دو چشم یک تن کم-------- وز شمار خرد هزاران بیش" استفاده کند که اولین بار در دلنوشتۀ دکتر حسن تاجبخش، در رثای دکتر عزیز رفیعی استاد و رئیس برجستۀ دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه تهران، در صفحات اولِ کتاب "ریکتزیه و بیماریهای ناشی از آن" به چشمش خورد. به باور "لوحبان" این کلیشه مربوط به زمانی است که نظام آموزشی فعلی وجود نداشت و اندک کسانی که از استعدادی استثنایی و پشتکاری فراوان بهره داشتند، چنان به چشم میآمدند که واقعاً در ظرف زمانی و مکانی خود مصداق آن کلیشه بودند. احتمالاً ویژگی عمدۀ آنان حدت حافظه بود که در اصطلاحات و القابی مثل علامه یا فقیهِ افقه هنوز تداوم دارد. گویا لقب "علم" تنها به ابن سینا داده شده است. آن گونه که نویسنده شنیده و در سریال سربداران دیده است، مفهوم کلاس در قدیم معنا نداشت و طلبۀ روز اول و طلبۀ نزدیک به اجازه، همه با هم مینشستند. به لطف نظام آموزشی مدرن، امکان…
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۵: دورۀ آموزش را چقدر میتوان طولانی کرد؟ تا کجا مجازیم طول دورۀ آموزش را کش بدهیم؟ هر چقدر هم سودای پیشرفت و رقابت در عرصۀ جهانی داشته باشیم، تاکید بر آموزش نباید موجب قربانی شدن دوران کودکی، نوجوانی و جوانی به عنوان حق مادرزاد انسان در دنیای امروز شود. به نظر میرسد که نظام آموزشی فعلی مهرِ سودایی را بر پیشانی دارد که بعد از انقلابهای مشروطیت در ایران و ترکیه، و تحولات سیاسی در سایر کشورهای خاورمیانه ظهور کرد؛ پیشرفت سریع و شتابان و رسیدن زودهنگام به اروپا و ینگه دنیا. در این تحول شتابان، توجه اساسی به پرورش تکنوکرات بود که هر چه زودتر تربیت شوند تا خلاء مدیریت متمرکز و دولتی را در تمامی نقاط کشور با سرعت زیاد برطرف کنند. در این شیوه تنها هدف، رشد شتابان و بیرون کشیدن کشور از چاه قرون و مصائب و بدبختی زندگی عشایری و تاسیس نهادهای مدرن بود. سید حسین نصر در زمانی که رئیس دانشکدۀ ادبیات و سپس معاون دانشگاه تهران بود، از بابت تاسیس رشته زبان عربی از بیم بیکار ماندن دانشجویان پس از دانشآموختگی در تردید بود. در تماسی تلفنی، تردید و دودلیِ خود را با اردشیر زاهدی وزیر خارجه در میان گذاشت.…
سید حسین نصر در زمانی که رئیس دانشکدۀ ادبیات و سپس معاون دانشگاه تهران بود، از بابت تاسیس رشته زبان عربی از بیم بیکار ماندن دانشجویان پس از دانشآموختگی در تردید بود. در تماسی تلفنی، تردید و دودلیِ خود را با اردشیر زاهدی وزیر خارجه در میان گذاشت. وی تاکید کرده بود که ما همه را استخدام میکنیم.این مکالمه یک مسئلۀ مهم را مشخص میکرد و آن هم اعتماد به نفس دولتمردان ایرانی، و احتمالاً سایر کشورهای منطقه بود که در آن پنجرۀ زمانی و تاریخی خاص هیچ نگرانی از بابت استخدام دانشآموختگان رشتههای مختلف نداشتند. این اعتماد به نفس به خانواده ها و دانشآموزان هم از بابت یک آیندۀ قابل اعتماد سرایت کرد و این همراهی و همکاری دولت و ملت در آموزش ادامه یافت؛ به ویژه که در سنی معقول، امکان دسترسی به درآمدی مطابق شان یک دانشآموخته امری عادی و حتمی بود. اگر انصاف دهیم، این همیاری و همکاری دولت و ملت نتیجۀ بزرگی در کشورهای منطقه به بارآورد و تحولات مهمی در آموزش، بهداشت، رفتار، شهرسازی و بسیاری از اموری که با مدرنیزاسیون (و نه مدرنیته) همخوانی داشت به بار آورد. منطقه از دامِ تراخم و سل و شپش و انگل و مشمشه و بسیاری بلاهایی که زمانی عادی تلقی میشدند، بیرون کشیده شد. دانشآموختگان کارآمدی فوقالعادهای داشتند. کافیست به حسین امانت و محمد پورفتحی نگاه کنید که در سنین ۲۴-۲۶ سالگی مسئولیت ساخت برج آزادی را بر عهده گرفتند و از آن عجیبتر این که هیئت حاکمه در سپردن طرح به این دو هنرمند-مهندس جوان و بزرگ تردید نکرد. البته داورانی کارکشته چون هوشنگ سیحون، فروغی (رئیس اسبق دانشکدۀ هنرهای زیبا، غیاثی، کوهنگ(از سازمان برنامه و بودجه) و شروین (شهردار تهران) بر سپردن کار به این دو جوان مهر تایید زدند. این ویژگی مهمی در آن دوران بود. افرادی دانشآموخته میشدند که از همان ابتدا کارهای بزرگی از ایشان برمیآمد. در این میان میتوان افراد شاخصی چون دکتر محمدعلی حفیظی (رئیس دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران و نظام پزشکی)، دکتر حسین میرشمسی (موسسۀ رازی)، دکتر عزیز رفیعی (دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه تهران)، دکتر مرتضی قلی ارشدی (مدیرکل و رئیس سازمان دامپزشکی) را نام برد که هنوز که هنوز است نام و کار و آثارشان به شیوهای تکرار نشدنی میدرخشد؛ افرادی که در خشت خام آیندۀ کشور را دیده برنامه ریزی میکردند. در آن دوران هنوز انفجار اطلاعات رخ نداده بود و مدیریت اطلاعات و آموزش کیفی آن در یک برنامۀ آموزشی و انتقال بهینۀ آن امکانپذیر بود. اما رخداد انفجار اطلاعات از دهۀ ۷۰ میلادی که خیلی زود رشدی نمایی پیدا کرد، شرایط را تغییر داد. به این ترتیب، شيوۀ نگرش به آموزش دانشگاهي و مدرسهای در همان حالت قبلی ماند. برنامۀ آموزشی و درسی اینک مانعي در برابر رشد و پرورش فكر و انديشـۀ دانشآموز و دانشجو تبدل شد و ضمناً بهاندازۀ کافی چالاک نیست و در برابر شرايط متغير جهانی، منطقهای و انساني دچار لختی (اینرسی) است. البته از پیش از انقلاب علائم آن ظاهر شد؛ برنامههای آموزش و پرورش مطابق محل تحصیل وزیران بر اساس فرانسه و آمریکا چند بار تغییر کرد. اینرسی در آموزش و پرورش و دانشگاه به صورت یک باگِ مخل در آموزش درآمد و به مسئلۀ کارآیی و صلاحیت دانشآموختگان صدمه زد. اگر نظام اداری و بخش خصوصی جرات سپردن کارهای بزرگ به تازه دانشآموختگان را داشته باشد، نشانۀ اعتماد به نفس است. با طرح تعدیل اقتصادی در حدود سال ۷۰ حوزۀ تحصیل از حوزۀ اشتغال جدا شد. تنها واکنش نظام آموزشی برای تطابق با جریان جهانی،افزایش طول دورۀ آموزش بود که تاثیری وخیم بر روح و روان دانشجویان و #هراس_اقتصادی از آیندۀ شغلی نهاد. اینک در مرحلهای هستیم که دگرگونیایی از نوع رشدیهای در ساختار آموزشی باید به وجود بیاوریم. (ادامۀ بحث در پست بعدی) بخش پیشین، بخش ۱۴ کامران شریفی دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد ۱۴۰۲/۰۲/۰۷ https://t.me/ksharifiRRB
گشتی در یادداشت های دکتر کامران شریفی
انقراض غولهای علمی: دیگر آینشتاین، شروینگر، پائولی، هایزنبرگ و ... نخواهیم داشت.جایی نوشته بود که ریاضیدانان قرن گذشته برای محاسبات زیاد، تیمی از ریاضیدانان زبده را سرپرستی میکردند تا محاسبات به درستی و در موعد مقرر انجام گیرد. دترمینان برای صرفه جویی در زمان بسیار مناسب بود و ماتریسی که شانس حل شدن نداشت را در پیش از محاسبات اصلی تشخیص میداد. این محاسبات پیچیده و الگوریتمها برای سیاستگزاری و اقتصاد نیز بسیار ضروری بود و گاه سرنوشت جنگ، مثل جنگ جهانی دوم را نیز تعیین می کرد. به زندگی نامۀ آلن تورینگ و یا فیلم بازی تقلید (۲۰۱۴) با بازی درخشان بندیکت کامبربچ مراجعه کنید. با ماشینهای عظیم محاسبهگر، گروههای ریاضیدانان جای خود را به گروههای دیگر دادند. اینک بسیاری از برندگان نوبل فیزیک کسانی هستند که شاید یک گروه منسجم و پرشمار از فیزیکدانان برجسته را رهبری کردهاند. دیگر مثل سابق، کسانی که در پروژۀ سرن کار کردهاند، حتی اگر بوزون را کشف کرده باشند، نامشان بر سر زبانها نمیافتد. وقتی کریستیان بارنارد در ۱۹۶۷، پس از مطالعات و تجربیات گسترده در حیوانات آزمایشگاهی اولین عمل پیوند قلب را انجام داد، خبرش در دنیا مثل توپ صدا کرد. امروزه از دل عملهای سی و چند ساعتۀ چند تیم از پزشکان و پرستاران و ...، یا عمل پیوند قلب و کلیۀ خوک به انسان نام کسی سرزبانها نمیافتد. کار چند تیمی، بینِ رشتهای و بین قارهای در دنیا رواج پیدا کرده است. کنسرتهای بزرگ موسیقی، عملهای جراحی بزرگ، فعالیتهای قطبنوردی، فضانوردی و منظومه نوردیِ جسورانه همه از یک جنس است؛ انسانهایی که برای کار تیمی بزرگ، اهداف بزرگ و مسائل واقعی آموزش دیدهاند و میتوانند بدون انتظار برای این که راکاستار پژوهشی و پایتونباز شوند، در یک تیم بزرگ نقش آفرین شوند. این تازه قبل از ظهورِ هوش مصنوعی است. سیاستهای پژوهشی ما با انداختن چرتکه، اُنر اُنر (یا عُنرعُنر) سر کوزۀ فعالیت پژوهشی اعضای هیات علمی مینشیند تا ببیند تا کجای کوزه پر شده است. پر کردن فرمهای مختلف بخش قابل توجهی از زمان عضو هیات علمی را میگیرد. این شیوۀ چرتکهای مسیر را به طرف کارهای بزرگ باز نمیکند. هر کسی دریک گوشه مشغول پر کردن کوزۀ خود تا سرِ موعد مینشیند. با این شیوه، کار تیمی درازمدت و معطوف به اهداف کلان و معطوف به نیازهای واقعی ممکن نخواهد بود. برای مقابله با شبه علم و بیراهۀ تضمین چاپ مقاله از قبل، به چیزی مثل دترمینان determinant که بیراهه نبودن محاسبات را از قبل تعیین میکرد برای بیراهه نرفتن در فعالیت آموزشی و پژوهشی نیاز داریم نه چرتکه! ادامه در بخش بعدی کامران شریفی دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد ۱۴۰۳/۰۱/۲۴ https://t.me/ksharifiRRB
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۳: سوتفاهمی بزرگتر از محمود حسابی در بخش ۱۲ از این سلسله مطالب کوری آموزشی و پژوهشی، مثال موردی مرد علمی سال به تشخیص موسسۀ کمبریج و مدیران شیادیران دات کام مطرح شد. پدیدۀ مورد بحث فقط نوک کوه یخی است که از آب بیرون زده است؛ بخش عمدۀ سوءتفاهم ما در مورد علم ریشههای عمیقتری دارد. ترجیع بند مسلط در پیش از انقلاب در مورد علل عقب افتادگی مردم مشرق زمین، دستهای پلید استعمار بود. درست است که در چند قرن گذشته دست خارجی هیچ وقت از دخالت در ایران بازنایستاد، ولی همان یک درصدی که خودمان مقصر بودهایم، تکلیفش چیست؟ آدمی همهجانبهنگر و تيزبين مانند علیاكبر دهخدا زمانی كه در اروپا ديپلمات بود در مقالهای به فارسی اما ظاهراً خطاب به اهالی ِ كماستعداد خارجه نوشت: "تمدن را ما دو قسمت میكنيم: يكى تمدن معنوى و روحى، و يكى تمدن مكانيكى. از قسمت اول شما بهرهور نيستيد و هيچ مددى هم به آن نكردهايد بلكه برای اختلاط و امتزاجی كه با اقوام وحشی و آدمخوار در خون و اخلاق پيدا كردهايد قرنها هرچه ممكن بود سير تمدن را كندتر كرديد. دير يا زود او را مغرب بايد از شرق اقتباس كند. اما در تمدن مكانيكى…