ماه و مهر

🩵🦋🩵 🌹ماه نوزدهم ، شعر چهارم🌹 دلا‌، نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گل‌های تَر دارد مولانا @mahbamehr

🩵🦋🩵 ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﻲ ﺩﺭﺣﺎﻝ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ اﺳﺖ ﺑﺠﺰ_اﻧﺴﺎﻥ. ﭼﻴﺰﻱ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ اﻧﺴﺎﻥ ﺩﻳﻮاﻧﻪ اﺳﺖ. ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﻨﺪﻧﺪ ; ﺳﻨﮓ ﻫﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻨﺪ, " ﺷﻤﺎ ﺭا ﭼﻪ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ?ﭼﺮا اﻳﻦ ﻫﻤﻪ اﻧﺪﻭﻩ؟" ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻨﺪ, "ﺗﻤﺎﻡ اﻳﻦ ﺑﺸﺮﻳﺖ ﺩﻳﻮاﻧﻪ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ" و ﺩﻳﻮاﻧﻪ ﻫﻢ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ! ﺳﻼﻣﺖ ﻋﻘﻞ ﻳﻌﻨﻲ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ اﺯ ﻟﺤﻆﻪ و ﻫﺮ ﭼﻪ ﺭا ﻛﻪ ﻟﺤﻆﻪ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ اﺯ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ. اشو @mahbamehr

🦋🩵🦋 عشق را صد ناز و استکبار هست عشق با صد ناز می‌آید به دست عشق چون وافیست وافی می‌خرد در حریف بی‌وفا می‌ننگرد مولانا 👈عشق با هزار ناز و غرور می آید، عشق وفادار است به عاشق به خاطر همین در شخص بی وفا نظر نمی کند! شرط عشق وفاداری است… @mahbamehr

🩵🦋🩵 🩵🦋🩵 شیشه‌ی دل را به دستِ شوخِ مستی داده‌ام هر نفس لرزم به‌خود؛ افتاد هی ! افتاد هی !

‌ بر ما گذشت نیک و بد امّا تو روزگار فکری به حال خویش کن؛ این روزگار نیست! ▪︎عماد خراسانی

🩵🦋🩵 سینه از آتش دل، در غمِ جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت تنم از واسطهٔ دوریِ دلبر بگداخت جانم از آتشِ مهرِ رخِ جانانه بسوخت سوزِ دل بین که ز بس آتش اشکم، دلِ شمع دوش بر من ز سرِ مِهر، چو پروانه بسوخت آشنایی نه غریب است که دلسوزِ من است چون من از خویش برفتم، دلِ بیگانه بسوخت خرقهٔ زهدِ مرا، آبِ خرابات بِبُرد خانهٔ عقلِ مرا، آتشِ میخانه بسوخت چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست همچو لاله، جگرم بی می و خُمخانه بسوخت ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردمِ چشم خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت ترک افسانه بگو حافظ و مِی نوش دمی که نَخُفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت @mahbamehr

🩵🦋🩵 دوستم بدار من بهار خواهم شد اگر دستهاي تو شكوفه ها را در ميان موهايم بكارد ! من در خانه ي دلت رنگين كماني خواهم آويخت … هر شب همراه مهتاب در چراغ خانه ات خواهم سوخت و هر صبح در ميان دستهايت از نو جوانه خواهم زد… اگر دوستم بداري ... ✍️مهتاب مهرپرور @mahbamehr

🩵🦋🩵 سلام بر امیدواری ای دوست، که آن صبحِ دل‌افروز خوشت باد یاد آر که ما جان ز شبِ تار نبردیم ... هوشنگ‌ابتهاج @mahbamehr

🩵🦋🩵 او به آزار دل ما هر چه خواهد آن کند... ما به فرمان دل او هر چه گوید آن کنیم... مولانا @mahbamehr