آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود @aztominevisamtafarsitamamshavad
Mostrar más1 863
Suscriptores
+2824 horas
+557 días
+10530 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
حالا انسان یاد گرفته چگونه در هوا مثل پرنده پرواز کند و در دریا مثل ماهی شنا؛ تنها یک چیز مانده که هنوز یاد نگرفته ایم ، اینکه چگونه روی زمین مثل آدم زندگی کنیم!
جرج برنارد شاو
🙏 2❤ 1🔥 1👌 1
هيچ چيز نميتواند دو بار اتفاق بيفتد
و اتفاق نخواهد افتاد
درنتيجه ناشي
به دنيا آمده ايم
و خام خواهيم رفت
حتي اگر کودن ترين شاگرد ِ مدرسه ي دنيا مي بوديم
هيچ زمستاني يا تابستاني را تکرار نمي کرديم
هيچ روزي تکرار نمي شود
هيچ شبي ، دقيقاً مثل شب پيش نيست
هيچ بوسهاي ، مثل بوسهي قبل نيست
و نگاه قبلي مثل نگاه بعدي
ديروز وقتي کسي در حضور من
اسم تو را بر زبان آورد
طوري شدم ، که انگار گل رزي از پنجره ي باز
به اتاق افتاده باشد
امروز که با هميم
رو به ديوار کردم
رز ، رُز ديگر چيست ؟
آيا رز ، گل است ؟ شايد سنگ باشد
روزها ، همه زودگذرند
چرا ترس ، اين همه اندوه بيدليل براي چيست ؟
هيچ چيزي هميشگي نيست
فردا كه بيايد ، امروز فراموش شده است
هر دو خندان
خود را با طالع و سرنوشتمان هماهنگ مي كنيم
هر چند باهم متفاوتيم
مثل دو قطره ي آب زلال
#ويسلاوا_شيمبورسکا
آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
❤ 2
قبل از برف نامه ای بودم
نه داستانی ام که با من صفحه ای از جهان پر شده باشد
نه خطی ام که نستعلیقِ زنانه اش را در متونی مدون کنند
به قلبی فرا نخوانده ام
در ذهنی فرو نرفته ام
ابلاغی نبوده ام به آمدنی یا احضاری به رفتن
نامه ای بودم که فرستاده شده ام برای کسانی که نشناختمشان
چنان نی ای که از پرچ خانه ها
پروانه ها را درلحظه ای که بر سر بنشانَد بال داده ام
نژاد نفیسی در صحیفه ها نیستم
بنچاقی نبوده ام که صندوقی گمارده ام باشد
در قفسه های جهان طبقه ای نداشته ام
و در جیبهایی که جابجا شده ام جهان آنچنان کوتاه نگریسته میشود
که اوراقی،به وقتِ شمردن
از اسکناسها، سوا شده باشند
دستخط دهستانی ام در اواخر آبها
با رقص دوده ای بر کاه که نمی دانم چه میکرده ام با خودم
یا چه می گفته ام با شما
قبل از برف نامه ای بودم
جهانی که من می بینم پستخانه ی پنهانی ست
و من بارها دیده ام پستخانه ها از درون
آنکه که گمان میکند" گیرنده" است را بزودی می فرستند.
#سپیده_مختاری
آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
❤🔥 2
زندگی میکنم
در کانون زخمی
که همچنان تازه است.
#اکتاویو_پاز
No Clear Mind - Alone And Together.mp315.48 MB
Repost from ️تبادلات برتر️
Mostrar todo...Repost from ️تبادلات برتر️
🎁 امشب به مناسبت تولد ادمین لیستی از بهترین چنل های VIPرو که فروشی هستن رو امشب رایگان قرار میدیم فقط تا امشب ❗️:
https://t.me/addlist/0_V0C9p1R1BlZTFk
🙏 1
Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
.
شبی به خواب می روی
و دیگر
هیچ کس از خواب بیدارت نخواهد کرد...
این سطرهایی که گفته ام
معنای مرگ نیست..
مرگ، ماجرای قشنگیست
رودخانه ای ست
که رویاهایش را به دریا می ریزد
و ماهیانش را
و رازها
و آوازهایش را...
آن سطرها که گفته ام
معنای موی سپیدی است
بر پیشانی بلند رویاها...
مردابی
دور مانده از تمامی دریاها.
*معنای عادت است و فراموشی*
یعنی که زنده ای
ولی خاموشی...
گوش کن
به نت هایی که پشت پنجره ات می خورند:
با...
را...
باران باش!
کسی به باران عادت نمی کند
هر بار که بیاید
خیس می شوی...
#گروس_عبدالملکیان
📚رنگ های رفته دنیا
🍂
@Saqr1oo
💔 5❤🔥 2👍 1👏 1
Mostrar todo...
محفل مهر
شروع به کار:تابستان 1395 موضوع :علمی،فرهنگی،هنری،موسیقی،اجتماعی،ادبی،نجوم بایدزیادمطالعه کنیم تامتوجه شویم ،هیچ نمیدانیم.(پروفسورحسابی)
در مقابلشان مینشینی،
با همان حسی که
ژاندارک در کلیسا نشست
و سکوت میکنی تا
هر کس از ظنِ خود، قضاوتت کند...
آنچه هستی را نمیفهمند
آنچه هستند را اما
با تمامِ وجود، میفهمی..
سکوت که میکنی،
قیافهٔشان حق به جانبِ غرور میشود
سکوت را که میشِکنی
دستِ پیشِ اتهام را میگیرند که ...
گاهی قضاوت شدن
ذاتِ زندگیات میشود و ارثیۀ روزهایت..
و
آتشِ حرفهایشان
از هر فاصلهای که باشد،
حُکم به سوختنِ تو
در میدانِ اصلیِ شهر میدهد...
سکوت میکنی اگرچه
در درون همچون سنگ
بر روی اعتقادت ایستادهای
اما به ظاهر میخندی
که میدانی این نیز خواهد گذشت ..
سکوت میکنی
و حرفهایی برای نگفتن را
در دلت
چنان جلا میدهی
که یک شوالیه شمشیرش را..
سکوت کن
بگذار ژاندارکوار تو را به آتش بسپارند
آتش که میداند،
سوختن گناه تو نیست...
سکوت کن که تاریخ یعنی
قضاوتِ عاقلان در دادگاهِ دیوانگان...
#حمیدرضا_هندی
آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
👌 4
تمامِ درها به تاریکی باز میشوند
تمامِ پنجرهها به سمتِ دریاچهی خشک.
نفس میکشیم
و سینههامان از حرارتِ سُرب و دود میسوزد
نفس میکشیم
و فکر میکنیم انسانهای خوشبختی هستیم
که میتوانیم هنوز
نفس بکشیم
که هنوز نفس میکشیم
و به آهستگی در نفسهایمان تصعید میشویم.
دریا به اندازهی وانِ کوچکیست
برای خودکشی کردنِ فکرها
و جنگل
گلدانِ پژمردهای که هر صبح
به آن آب میدهیم
تا زندگی ادامه پیدا کند.
گفتم: آب!
و ماهیها روی پیراهنم از تشنگی
مردند.
گفتم: آب!
و رودخانهها در لیوان جای گرفتند.
گفتم: آب!
که دیگر آب نیست
خون است که از لولهها میآید
و ما
برای خونی که میخوریم
عزادار هستیم.
تمامِ درها به تاریکی باز میشوند
تمامِ پنجرهها به سمتِ تاریکی.
هر روز
خودمان را گوشهای از خیابان دفن میکنیم
به خانه بازمیگردیم
تن را از لباسهای سیاه درمیآوریم
مچاله میشویم گوشهی سردِ زندگی
و بعد
برای تمامِ قبرهای خالی درون سینههایمان
گریه میکنیم.
#مجید_لواف
آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
❤ 1🕊 1
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.