cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

𝒘𝒐𝒍𝒇 𝒊𝒏 𝒍𝒐𝒗𝒆

چنل اطلاع رسانیمون: @wolf_in_love_baners

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
199
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

💔👩‍🦯فقط لایک زیاد بشه
Mostrar todo...
🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷 #Wolf_in_love Part:198 ♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷 Adrian با دو به طرفمون اومد و همه ی گرگ هایی که محاصرم کرده بودن رو زد... چند ثانیه بعد همه به طرفی افتاده بودن... وایساد و نگاهم کرد که با صدای جیغ مرینت هردو بهش نگاه کردیم... با دیدن دست اون مرد دور کمر مرینت که درحال کشیدنش بود... تمام انرژیمو جمع کردم و بلند شدم و با تمام توانم به طرفش دویدم و با پرشی که کردم مستقیم به گردنش حمله کردم که همزمان باهم افتادن... بدون نگاه کردن به مرینت شروع کردم به تیکه پاره کردنش... سعی میکرد مقاومت کنه اما من قویتر بودم...! گردنشو بین دندونام گرفتم و فشار دادم که بعد از صدای خر خر کردنش بدنش شل شد و دیگه تکونی نخورد.... با حس خیسی خون دور پوزم عقب کشیدم که خونش بیشتر پاشید... پشتمو نگاه کردم که مرینت با تعجب و چشم های اشکی نگاهم میکرد. اروم به سمتش رفتم و تبدیل شدم... -حالت خوبه؟ با صدای بغض داری گفت +ت...تو خوبی‌؟ خونی شدی... بزار بزار پاکش کنم... اروم استینشو رو صورت و گردن خونیم میکشید و خونرو پاک میکرد... دستشو گرفتم و بوسیدم... خداروشکر بخیر گذشت... نزدیک بود از دستش بدم... -بلندشو... باید زود از اینجا بریم... نگاهی به فلیکس انداختم -ممنون سر تکون داد و همونطوری رفت خونه... برای اینا گرگ شدن دیگه کار هر روزشونه... هر روز تو جنگل پرسه میزنن و شکار میکنن... همین باعث میشه بدنشون قوی تر بشه و آمادگی اینجور درگیری هارو داشته باشه.... اما من... چون درگیر کارای دیگه هستم نمیتونم اینطوری وقت بگذرونم...
Mostrar todo...
اگه هم 210 بشیم که چه بهتر🥹💞
Mostrar todo...
بنظرتون کی بود؟🧐 پارت بعد ری اکشن بالا باشه🎁♥️
Mostrar todo...
🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷 #Wolf_in_love Part:197 ♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷 Adrian سریع بلند شدم که نصفشون محاصرم کردم... از بینشون به مرینت که وسط محاصره نصف دیگشون بود نگاه کردم... لنتی... چیکار کنم... اینا خیلی بیشترن... تنهایی از پسشون برنمیام... با صدای جیغ مرینت که یکشون تبدیل به آدم شده بود و میکشیدش خواستم به طرفشون برم که همشون ریختن سرم... با تمام توانم پرتشون میکردم تا به مرینت برسم اما با ضربه ی محکمی به درخت خوردم که زخم کمرم دردش بیشتر شد... مرینت جیغ میزد و اسممو صدا میکرد... نمیتونستم کاری کنم... تعدادشون خیلی زیاد بود و من تنها بودم... یعنی به همین راحتی از دستش دادم؟... به همین راحتی کسایی که نمیدونم کین بردنش؟... من بدون اون نمیتونم.... بدون مرینت زندگیم دوباره مثل قبل میشد... پوچ... نه نه... من تازه پیدات کرده بودم چشم ابیم... سعی کردم بلند بشم که با لگدی که تو شکمم خورد دوباره رو زمین افتادم... نفس نفس میزدم... تنها صدای جیغ و کمک خواستن های مرینت بود که شنیده میشد... دیگه ناامید شده بودم که با صدای زوزه‌ی آشنایی و داد یکی از گرگ ها از درد به طرف گرگ بلوند رو به روم خیره شدم... شاید بتونم بگم که فرشته‌ی نجاتمون رسید....
Mostrar todo...
یعنی چی میشه نجات میدا میکنن؟😱 پارت بعد تایپ شدس ویو +5پارت بعد🎉
Mostrar todo...
🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷 #Wolf_in_love Part:196 ♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷♥️🍷 Adrian مرینت با تعجب به گرگ بزرگ روبرومون خیره شده بود... تو یه لحظه توسط چندتا گرگ محاصره شدیم... نمیدونستم دقیقا باید چیکار کنم تنها هدفم این بود که مرینتو سالم نگه دارم و مواظبش باشم... +اد...ادرین... اینجا چخبره‌... دستشو محکم گرفتم و به اطرافم نگاه کردم... یه جایی... یه پناهگاهی...یه چیزی... یعنی هیچکس نیست حتی یه کمک بکنه؟! -اروم باش و نفس عمیق بکش‌...‌هرکاری گفتم انجام میدی... هرکاری که گفتم... فهمیدی؟! تند تند سرشو تکون داد که تبدیل شدم... با فکر اینکه نزدیک خونم و شاید بچه ها بتونن بیان کمکمون تو یه لحظه زوزه بلندی کشیدم... مرینت کنارم وایساده بود و محکم منو گرفته بود... میتونستم لرزش دستاشو حس کنم... چند لحظه هیچکدومشون هیچکاری نمیکردن که با صدای زوزه ی گرگ دیگه ای یکشون به طرفمون حمله کرد... از مرینت کمی فاصله گرفتم و پریدم طرف گرگ مقابلم... با یه ضربه‌ به طرفی پرت شد... صدای خر خر بقیشون شنیده میشد... رو کردم سمت مرینت که دیدم یکیشون داره طرفش میره... دویدم سمتش و تا قبل اینکه دیر بشه پریدم جلوش که باهم رو زمین افتادیم... تا اومدم بلند بشم دردی تو کمرم حس کردم... سریع برگشتم و گردنشو گاز گرفتم و محکم فشار دادم... داشت جون میداد که به طرفی پرت شدم...
Mostrar todo...
چند دقیقه دیگه پارت جدیدو میزارم
Mostrar todo...
خب از اونجایی که لایکا به ۱۰ نرسید نباید پارت بدم اما خب دیر شده و همکاری نمیکنید....
Mostrar todo...
ری اکشن ۱۰ پارت بعد
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.