افسانهی فمینیست بودن فروغ فرخزاد:
افسانهی بعدی دربارهی فروغ، فرض حمایت او از جنبش فمینیسم است. در نظر داشته باشید که ادعای فمینیست نبودن به معنای کمارزش دانستن توانایی شاعرانگی یا انکار حساسیت ظریف زنانه و یا تاثیرش بر دیگر شاعران زن و مرد نیست. میلانی و هیلمن در آثار پیشرو خود فروغ را از دیدگاه فمینیستی تحلیل کردهاند. خواندن اشعار او از نظر نقد ادبی فمینیستی ضروری و بایسته است. اما به دلیل پرداختن منتقدان به این روش، این باور عمومی شکل گرفته که فروغ به ویژه در اشعارش، فمینیستی سرسخت است که تمام فعالیتهای هنریاش منحصر به دفاع از دغدغههای زنان بوده است. حتی اشعار اولیهی فروغ نیز به پیدایش جریان ادبی فمینیسم و یا سرچشمهی الهام آن منتهی نشد. اطلاعات پنهانی که اخیرا دربارهی زندگیاش کشف شده نیز این نظر را تقویت میکند. شاید آن زمان نوشتن دربارهی تجربیات روزانهی زنانه در اواسط قرن بیستم را بتوان فعالیت فمینیستی نامید. اما فروغ هیچگاه آن تجربیات روزمره را در چهارچوب وسیعتر سیاسی- اجتماعی یا جنسیتی قرار نداد؛ او هیچگاه ناآرامیهای خود را در قالب اصطلاحات صریح فمینیستی بیان نکرد. به هرحال، گفتمان فمینیستی شامل برخی کنشها و باورهای خاص میشود که به حقوق زنان و برابری جنسیتی اعتقاد داشته و میکوشد آن را محقق سازد و برای داشتن مکتب فمینیستم نیاز به وجود نظریه، طرفدار، سازمان و منابع اجتماعی است و همه باید به تحقق برابری اجتماعی جنسیتها و ارتقای حقوق زنان وفادار باشند و همینطور به تلاش برای مقابله با پایمال شدن این حقوق. در چنین بافتی است که فعالان ادبی فمینیست میتوانند در صحنهی اجتماعی و فرهنگی خودی نشان دهند، تاثیر بگذارند و الهامبخش واکنشهای انسانی به دغدغههای خود باشند. در ایران پیش از انقلاب، تلاشهای خیلی از فعالان حوزهی زنان در جهت مشارکت اجتماعی آنان به نوعی تکمیلکنندهی تلاشهای حاکمیت برای مدرنیزه کردن کشور است.
هم اشعار فروغ دربارهی احساسات و حساسیتهای شخصیاش و هم اشعارش دربارهی موضوعات اجتماعی و ساخت هویت تازه، که در قالب شورش در برابر معیارهای اجتماعی و وضعیت سیاسی زمان ارائه میشد، در دهههای اخیر بیشتر از زمان خودش الهامبخش زنان به سوی دغدغههای فمینیستی پس از انقلاب است. رویآوردن نسل جدید به سوی شعر فروغ، پدیدهی تازهای نیست. پس از انقلاب به دلائل اجتماعی و سیاسی، اقبال به سمت اشعار رابعه، ژاله بختیاری و... نیز بیش از هر زمان دیگری بوده است. از طرفی، خیلی از فعالان و نویسندگان زن هنوز آثار نویسندگان زن یونان باستان مثل سافو را الهامبخش میدانند... مهمترین آثار فروغ موضوعات اجتماعی بیشتر از موضوعات جنسیتی نمود دارد. همهی اینها را میتوان به وضوح در مصاحبهاش دید، جایی که میگوید:" اگر شعر من درجهای از زنانگی داشته باشد، کاملا طبیعی است چون من یک زنم. اما اگر شعر من را با معیارهای هنری قضاوت کنند، فکر نمیکنم جنسیت عنصر تاثیرگذاری باشد... موضوع اصلی انسان است. زن یا مرد بودن مطرح نیست."
شعر او نگاه غیر سنتی به انسان، چه مرد و چه زن را بیان میکند، نوعی گسست از سنت قدیمی مردانه است. او ارزشهای هنری خود را از این دیدگاه اومانیستی میگیرد که زندگی و ادبیات فراتر از جنسیت هستند. این، در خوشبینانهترین حالت، با تعریف شوالتر" از مرحلهی زنانه نوشتههای نویسندگان زن غربی همخوانی دارد...
چندان جای تعجبی ندارد که داستان زندگی زنی تحسینبرانگیز زیر سلطهی مردسالاری با باورهای غلط وارسی شده باشد. شاید اکنون زمان آن رسیده از ذهنیتی که او را قربانی نشان میدهد فاصله بگیریم و بیشتر بر کارکرد و زندگی او در مقام یک زن تمرکز کرده و تحسینش کنیم. زنی که با پیامی مدرن و بیشتر مناسب با زمانهی کنونی توانست در صفحهی ادبیات جامعهی بدرخشد.
#دکتر_کامران_تلطف
استاد دانشگاه آریزونا
پانوشت: الین شوالتر از زنان فمینیست" زنمحور" و نویسندهی معاصر آمریکایی است که برای گفتمان فمینیست، سه مرحله را در نظر میگیرد: زنانه، زنگرا و زنانگی