سراب
امیدوارها، ناامید هایی هستند که به آن ها اطلاعات غلط داده شده...! https://t.me/sarab_13 . . #پست_اختصاصی_سراب 🚫⚠ لطفا کپی فقط با ذکر نام و لینک کانال سراب . . #با_هم_بشنویم
Mostrar más320
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
#با_هم_بشنویم
بازمانده
#توماج_صالحی
#آبان_ادامه_دارد
بده به من
بده ایران مال منه
بده به من
بده، این خاک مال منه
بده به من
بده، ویران شده همش
بده که من
خودم می سازمش
@SARAB_13
@ToomajSalehi
Toomaj & Afrasiab - Bazmande.mp39.60 MB
❤ 2
تا مدت های مدید بعد از آن، هر وقت که دستگاه پرسم در آخرین مرحله، کتاب های زیبا را با فشار بیست اتمسفر خرد می کرد، صدای در هم شکستن اسکلت آدمی را می شنیدم و احساس می کردم که دارم جمجمه و استخوان کلاسیک ها را خرد می کنم.
به یاد آن تکه ای از تورات می افتادم که می گفت : " ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها هنگامی جوهر خود را بروز می دهیم که در هم شکسته شویم ."
📚 تنهایی پرهیاهو
✍ #بهومیل_هرابال
ترجمه: پرویز دوایی
👍 2
Photo unavailableShow in Telegram
چه بلایی میآید سر رؤیایی که به وقتی دیگرش موکول میکنند؟
میخشکد آیا مثل کشمشی در آفتاب؟
یا چرک میکند مثل زخمی ناسور –
و بعدش چرکابه؟
بو میگیرد آیا مثل گوشتی فاسد؟
یا شکرک میزند –
مثل مربایی شیرین؟
شاید هم شکم بدهد
مثل باری سنگین.
یا نکند مثل بمب بترکد آخر کار؟
✍ #لنگستن_هیوز
👍 4
نگاه کن
به سینهی سوختهی مادر
که ستاره در خاک میکارد
به خانهای که جایجایش
کسی را که غایب است نفس میکشد
نگاه کن
به زیبایی در هم شکستهی دختران
که آزادی را فریاد میخواهند
به خیابان که رنگ خون گرفته و
عطر گیسوی پریشان زن ؛
و ما
هر روز ستاره میزاییم و
به دامن ایران میسپاریم
🖋#مهآ_محقق
#آرمیتا_گراوند
🔥 1
درختان جوان را درخیابان دفن می کردیم
برادرهایمان را زیر باران دفن می کردیم
زمین از اضطراب ِکفش هامان باخبر می شد
هوا تاریک می شد، بعداز آن تاریک تر می شد
درختان ِبریده زیر باران گریه می کردند
برادرهایمان در گورهاشان گریه می کردند
هوا دم داشت،با تکرار ِخس خس بازدم می شد
صدای جیغ می آمد...دوکفش ازجمع کم می شد!
-هزاران سایه پشت ِسایه پنهانند(کم گفتیم!)
-صدایت را ببُر(با پچ پچی درگوش هم گفتیم!)
میان شهر ِخالی می دویدیم و هوا بد بود
صدای تیر،سهم هرکسی که حرف میزد بود
به نوبت زخم هایی گوشه ی تصویر میخوردیم
به نوبت گریه می کردیم و درصف تیر میخوردیم
کسی هربار می افتاد و درخون دست و پا میزد
صدایی نام مان را پیش از افتادن صدا میزد
صدا روی درخت پیر ِ انجیر ِ معابد بود
صدا مثل صدای کشتن مرغ ِ مقلّد بود
نفس باهر دویدن تنگ ترمی شد، هدر می رفت
زمان تکرار می شد،خانه هامان دورتر می رفت
زمان تکرار می شد، زیرپای ابرها بودیم
دوباره درمسیر سنگ ها و قبرها بودیم
درختان شکسته زیر باران گریه میکردند
برادرهایمان در گورهاشان گریه میکردند
-توبودی؟-نه!
-تو بودی؟- نه!
هوا بدبود، دم کردیم
به هم سیلی زدیم و دیگران را متهم کردیم
کسی می شُست آن سو دستهای سرخ رنگش را
کسی آن گوشه پُر میکرد با سرعت تفنگش را
کسی را دیگران سمت طناب دار می بردند
کسی را چشم بسته سینه ی دیوار می بردند
جهان با ترس هایش زیر چشمان درشتت بود
صدایم کردی و چاقوی تیزی توی مُشتت بود
مرا در اشک هایت مثل ماه ی تلخ، حل کردی
مرا چاقو زدی و لحظه ی آخر بغل کردی
صدایت کردم و زنگ صدایت در صدایم بود
تو را بوسیدم و خون ِتو روی دستهایم بود
دو تا ماهی ِمرده، داخل یک طشت ِخون بودیم
دو شاخه روی نعش یک درخت ِباژگون بودیم
درختان جوان را زیر باران دفن می کردند
جوان بودیم و ما را درخیابان دفن میکردند...
✍ #حامد_ابراهیم_پور
@SARAB_13
___
1-درخت انجیر معابد :رمانی از احمد محمود
2- کشتن مرغ مقلد -فیلمی به کارگردانی رابرت مالیگن بر اساس رمانی از هارپر لی
3-ماه تلخ :فیلمی از رومن پولانسکی
👍 1
Photo unavailableShow in Telegram
شهریست که ویران میشود؛ نه فرونشستن بامی، باغیست که تاراج میشود؛ نه پرپر شدن گلی، چلچراغیست که در هم میشکند؛ نه فرومردن شمعی، و سنگریست که تسلیم میشود؛ نه از پا افتادن مبارزی!
🖋 #احمد_شاملو
#میرعلایی
#آبان_ادامه_دارد
👍 2
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.