⭕️ نکاتی از اقتصاد تالسی (۱) ⭕️
💠 ارسطو در کتاب #سیاست ماجرایی از نحوهی کسب درآمد از تالس را توضیح میدهد که حاوی نکات مهمی است. ماجرا چنین است:
«همچنین باید داستانهایی را که دربارهی راههای توانگر شدن اشخاص گوناگون پراکنده است گرد آورد. همهی این راهها برای کسانی که فنّ مال اندوزی را ارج مینهند سودمند است. مانند طرح تالس ملطی که آموزنده تدبیری برای گرد آوردن ثروت است و گرچه آن را به فلسفه تالس متعلق میدانند، همه جا میتوان به کارش بست. داستان چنین است که تالس را به دلیل تنگدستیاش سرزنش میکردند و این را دلیلی بر بیهودگی فلسفهاش میدانستند. اما او بهحکم دانش خویش از هواشناسی، دریافت که در تابستان بعد محصول زيتون فراوان خواهد شد. پس پولی اندک فراهم آورد و در آغاز سال سپرده اجاره همه دستگاههای شیره گیری را در «ملط» و «خیو» (Chio) پرداخت و چون کسی رقیبش نبود، همهی اینها را به بهای ارزان به دست آورد. هنگامی که فصل برداشت محصول زیتون فرارسید مردم بسیاری خواستار دستگاههای شیره گیری شدند و تالس آنها را به هر بهایی که میخواست اجاره داد و ثروتی هنگفت به دست آورد و بدینگونه نشان داد که توانگر شدن برای فیلسوفان آسان است ولی در شأن ایشان نیست. این داستان را برای آن آورده اند تا بگویند که تالس چگونه فرزانگی خویش را ثابت کرد، ولی در واقع امر همچنانکه گفتیم تدبیر او در فرصت جویی برای کسب انحصار، اصلی عام در سوداگریست. از اینرو حتی برخی از حکومتها همچون افراد هنگامی که به پول نیازمند میشوند، اصل انحصار را به کار میبرند و مثلاً خواروبار را به خود منحصر میکنند. در «سیسیل» مردی بود که با پولی که مردم نزد او سپرده بودند همه محصول آهنی را در انحصار خویش در آورد. بعدها که بازرگانان از هرجا برای خرید آهن به سیسیل آمدند فقط از او میتوانستند بخرند؛ و او با آنکه بهای آهن را چندان بالا نبرده بود، صد تالنت سود برد حال آنکه سرمایهاش از پنجاه تالنت بیشتر نبود.»
📚 Aristotle, Politics, 1, 6, 1259A.
💠 نکتهی اول: مهم نیست که این ماجرا واقعاً برای تالس اتفاق افتاده یا نه. مهم این است که بتوانیم با تحلیل این ماجراهای معروف دوران گذشته که بیانگر عقاید مردم آن زمان است، عبرت بگیریم و از آنها برای تحلیل و تحقیق مبانی اندیشههای خودمان استفاده کنیم.
💠 نکتهی دوم: گردآوری و تدریس و بازگو کردن راههای کسب مال که جزئی از روش زندگی است، باید مورد توجه ویژه ما باشد. فرزندان ما پس از «آموزش» خواندن و نوشتن باید بتوانند برای توانایی کسب مال «پرورش» یابند. اساساً بلوغ اقتصادی و شایسته بودن برای مدیریت اموال در گروِ دانستن راههای کسب مال است. یعنی دروسی که به فرزندان خود میآموزیم، نه همهشان بلکه برخی از آنها، باید در خدمت پرورش توانایی کسب مال باشد.
💠 نکتهی سوم: فلسفهای که به درد زندگی مردم نخورد به صورت طبیعی فراموش میشود. اساساً علم باید غایت داشته باشد و غایتِ همهی علوم، علم سیاست است و سیاست همان روش زندگی(دین) است. علم برای علم، هنر برای هنر حرفهای بیمبناست. روشنترین دلیلش این است که من بالاخره باید بتوانم زنده بمانم و نانی برای خوردن داشته باشم و در این صورت باید به دنبال علمی بروم که این نیاز مرا برآورده کند و این امر به تدریج منجر به گسترش علوم شد. حال این راه کسب مال، مشروع باشد یا نامشروع در هر صورت بخشی از انگیزهی گسترش علوم است.
💠 نکتهی چهارم: فیلسوف باید غیر از هستیشناسی از حداقل یک علم یا فن یا هنر یا فلسفه مضاف مطلع باشد. همچنین اقتصاددانی که از مبانی هستیشناسی و معرفتشناختی علم اقتصاد مطلع نیست، در حقیقت اقتصاددان نیست. علوم به یکدیگر پیوسته هستند و اگر کسی نمیتواند در همهی زمینهها مطلع باشد لااقل باید تلاش کند با علمای سایر علوم مشورت کند و با بررسی مبانی علوم و مسألهی خود حکم نهایی را صادر کند.
ادامه دارد...