cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

🌜𝗠𝗔𝗛𝗚𝗘𝗥𝗘𝗙𝗧𝗘𝗚𝗜🌛

فاصله‌ام‌بامرگ‌‌یک‌نفس‌است‌وهمه‌چیز را‌به‌یادمی‌اورم.چنگ‌گرگ‌روی‌تنم‌بی‌داد‌‌می‌کندوروز‌به‌روزعمیق‌ترمیشودتااز‌پای‌دربیاورد‌مرا.حالا‌این‌لخته‌ی‌خون‌ریخته‌بر زمین‌فرزند‌من‌بود! لبخند‌میزنم‌وعاشقانه‌جان ‌میدهم!

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
191
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

اگه شبی حالت بد بود؛ برات لالایی میخونم. موهات رو نوازش میکنم روحت رو نوازش میکنم تورو به اغوش خواب می برم و بعد در اغوش میکشمت. #𝓽𝓮𝔁𝓽
Mostrar todo...
- - خیلی از غما رو خودمون دوست داریم ادامه بدیم…📌 ❞ هر حرفی دلتون می‌خواد، هر درد دلی داشتید اینجا من شنوندم🖋️ https://t.me/BiChatBot?start=sc-171602-sFBrZPw ❝جواباتون🖇️ @mahgereftegi_novel_nashenas
Mostrar todo...
برنامه ناشناس

بزرگترین ، قدیمی‌ترین و مطمئن‌ترین بات پیام ناشناس 📢 کانال رسمی و پشتیبانی 👨‍💻 @ChatgramSupport

- - 𝓔𝓬𝓵𝓲𝓹𝓼𝓮🌒 - - 𝓐𝓶𝓲𝓻 - - 𝓟𝓪𝓻𝓽124 ⊼⊽⊼⊽⊼⊽⊼⊽ آنچه‌خوانده‌اید: سیاهی پر کلاغی روی زمینی به سفیدی برف. ⊼⊽⊼⊽⊼⊽⊼⊽ سپینود حالا باید دوبار خودش رو به ما ثابت میکرد، یکی مرگ طراوت، یکی لو رفتن من… فرشاد تعریف کرده بود برام، اونشب نحس سپینود با حال بدی که داشته وارد اتاق طراوت می‌شه، طراوت هم اسلحه داشته توی اتاق، اسلحه‌ش هم کنارش بوده، از مرگ حرف می‌زده و می‌خواسته خود کشی کنه، حال سپینود رو که می‌بینه همزاد پنداری می‌کنه باهاش… اما بعد اتفاقی می‌افته که معلوم نیست، واقعا کار سپینود بوده؟ یا اون خودش، خودش رو کشته؟ حالا باید چی جواب می‌دادم…؟ - نه! نه، سکته نبوده. چشم‌های بی‌قرار برکه بود که می‌دونست سکته یک دروغه: - از اولم می‌دونستم… می‌دونستم دروغ الکی‌ایه، مگه می‌شه مامور مخفی باشی و از اونهمه مشکل زنده بمونی یهو اندی سکته‌ کنی؟ نه…اصلا باور نمی‌کنم، یعنی نکردم. فقط… فقط بهم یگو کی کشتش؟ بین گریه ها و هق‌هق‌های برکه جایی برای مکث و دروغ نبود، حقیقت باید اشکار می‌شد، باید معلوم می‌شد، تولد و مرگ طراوت همیشه راز بوده، تولدش معلوم شد، نمی‌ذارم مرگش سوال بمونه. - خودش! چشم‌های گشاد شده‌ی قرمز برکه نشون از علامت‌ سوال بزرگ “چرا” رو می‌داد. - واسه‌ی چی؟ چی بهش گذشته مگه؟ چیکارش کردین مگه لعنتیا؟ دستم رو گذاشتم روی شونه‌اش و گفتم: - اروم باش برکه، منم نمی‌دونم، نمی‌دونم چی بهش گذشته، از خودکشیش هم مطمئن نیستیم هنوز، باور کن راست می‌گم! عصبی دستم رو پس زد و گفت: - یعنی چی؟ چطوری بعد یکسال هنوز نفهمیدید یک نفر خودش رو کشته یا کسی کشتتش؟ مگه چقدر کار داره واسه‌ی شما نفوذی ها که بدونید یک قاتل کجاست و برای چی یکی رو کشته؟ - چون فردی که مشکوک به کشتن خواهرته روانیه! و سکوت بعد از فریادم حکم‌فرما شد. - چی؟ یعنی یک جانی خواهر منو کشته؟ فقط همین؟ همینقدر الکی؟ حسی توی وجودم بهم تلنگر می‌زد که: “هی امیر! انقدر هم تند نرو! انقدر انگ دیوونه و روانی بودن به کسی که دوستش داری نزن! انقدر قضاوت نکن، شاید واقعا خودش خودش رو کشته… تو خدا نیستی امیر!” آب دهنم رو قورت دادم و گفتم: - نمی‌دونم برکه نمی‌دونم… جوابم همونه، کسی که بهش مشکوکیم چند ماه توی تیمارستان بود، از یک روانی می‌شه اعتراف قتل و مرگ گرفت؟ اگر می‌شه که بگو همین الان برم برات پیدا کنم؟ بعدم… فرقی در ماجرا می‌کنه؟ خواهرت زنده می‌شه؟ برکه سرش پایین بود و چونش می‌لرزید و مظلوم اشک می‌ریخت. بهترین لحظه برای حرف زدن بود: - نمی‌شه بخدا خواهر من، مهم اینه اون زیر خاکه، مهم اینه از بین رفته، بنظرم نیا و بگرد ببین دلیل مرگش چیه که بیشتر زجر بکشی، بخدا درسته، حقم داری بدونی، ولی بیا بگرد و کشف کن چی توی طول زندگیش خوشحالش می‌کرده؟ چی نقطه‌ی قوتش بوده؟ عاشق چه کارایی بوده؟ کتاب چی خونده؟ بهتر نیست؟ ولله که روح اون بیشتر توی ارامشه اینجوری… دوباره سمتش رفتم و دستمال کاغذی رو سمتش گرفتم و با ملایمت گفتم: - انقدر توی غم نخواه از همه جلو بزنی، بخدا خیلی از غما رو خودمون دوست داریم ادامه بدیم، درصورتی که براحتی می‌تونیم حذفشون کنیم! بیا غمای الکی‌تو حذف کن، باشه؟ صورتش رو پاک کرد و به پنجره نگاه کرد و لبخند زد: - درست می‌گی…سعی می‌کنم… سعی ‌میکنم کاری کنم حالش همیشه خوب باشه، هرجایی که هست. می‌دونم یک روز می‌بینمش! روزی که هردوی ما توی یک دنیای دیگه‌ای باشیم. نفس عمیقی کشید و از جا بلند شد. چشم‌هاش هنوز قرمز بود. سمتم اومد و دستهام رو برای به اغوش کشیدنش باز کردم، محکم بغلش کردم و زمزمه کردم: - من بنیامینم، برادر تو، بنیامین واقعی، برادری که پشتته، همیشه. و بعد با لبخند ازم دور شد و با کوله باری از امید که شاید الکی و ساعتی بود، اما از ته دلش بود، اتاقم رو ترک کرد… اما حالا ذهن من تازه قلقلک خورده بود و دنبال مسئله جدید تری بود! ایا واقعا خودکشی بوده؟ یا دختری به نلم برف بهشتی اصلحه روی شقیقه‌ی طراوت گذاشته؟
Mostrar todo...
هزاران من در من است؛ هر یک در حال دریدن دیگری. #𝓽𝓮𝔁𝓽
Mostrar todo...
من همیشه با حرف خالی میشم… ولی الان طوریه که با حرف هم خالی نمیشم. دلیلشم می‌دونم…چون فعلا کسی نیست که حرفای عمیق و از ته دلم رو اونجوری که باید گوش کنه:) #𝓽𝓮𝔁𝓽
Mostrar todo...
من با استعداد بودم، یعنی هستم؛ بعضی وقتها به دست‌هایم نگاه می‌کنم که می‌توانستم پیانیست بزرگی بشوم. دست‌هایم را حرام کرده‌ام. #چارلز_بوکوفسکی #𝓽𝓮𝔁𝓽
Mostrar todo...
Repost from N/a
سعید‌نعمتی و امیرعابدزاده شرکت داروسازی دارن و یه دختر میاد جاسوسیشون که...😳🥵🥶‼️ #مجبور بودم به خاطر #پول جاسوسی #شرکتشون رو بکنم تا بتونم #خرج مامان و خودم رو در #بیارم!:) من #عاشق امیر شده بودم اما #حیف که شده بود #بازیچه دستم و هیچ‌جوره نمیتونستم بهشون #رازمو بگم🙂💔 باید میسوختم و میساختم و بعد فرار میکردم تا پیدام نکنه🩸♨️👇 https://t.me/+Sc-VeDpRQ7lk8MxM https://t.me/+Sc-VeDpRQ7lk8MxM چشمامو بستم دلبر، هیچوقت بازش نمیکنم تا شرمنده‌ت نشم:)❤️‍🩹🧪
Mostrar todo...
Repost from N/a
سعید‌نعمتی و امیرعابدزاده شرکت داروسازی دارن و یه دختر میاد جاسوسیشون که...😳🥵🥶‼️ #مجبور بودم به خاطر #پول جاسوسی #شرکتشون رو بکنم تا بتونم #خرج مامان و خودم رو در #بیارم!:) من #عاشق امیر شده بودم اما #حیف که شده بود #بازیچه دستم و هیچ‌جوره نمیتونستم بهشون #رازمو بگم🙂💔 باید میسوختم و میساختم و بعد فرار میکردم تا پیدام نکنه🩸♨️👇 https://t.me/+Sc-VeDpRQ7lk8MxM https://t.me/+Sc-VeDpRQ7lk8MxM چشمامو بستم دلبر، هیچوقت بازش نمیکنم تا شرمنده‌ت نشم:)❤️‍🩹🧪
Mostrar todo...
از عمق چشمان شفافش حسی عجیب و مرموز به قلبم راه پیدا میکند،تا مغز استخوان مرا میسوزاند و هستی ام را به آتش میکشد. لحظه ای مات و مبهوت از این حس ریشه دوانده درتار و پود وجودم٬ شناور در دنیایی خالی از هرگونه دلیل و منطق و بایدها و نبایدها می ایستم. #𝓽𝓮𝔁𝓽
Mostrar todo...
- - جریان مرگ پری و بنیتا🚫 - - واسه‌ی دیر شدن پارت عذرخواهم❤️ ❞ ارسال نظراتتون نسبت به اخر پارت🤐 https://t.me/BiChatBot?start=sc-171602-sFBrZPw ❝چنل دوم🫗 @mahgereftegi_novel_nashenas
Mostrar todo...
برنامه ناشناس

بزرگترین ، قدیمی‌ترین و مطمئن‌ترین بات پیام ناشناس 📢 کانال رسمی و پشتیبانی 👨‍💻 @ChatgramSupport

Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.