cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

شعرستان

راه می‌روی و خیابان پاشنه های بلندِ تو را می‌بوسد. آفاق

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
189
Suscriptores
Sin datos24 horas
-27 días
-730 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

گفت تا به امروز دیدی من دلی را بشکنم؟ بغض کردم، خودخوری کردم، نگفتم بارها! #سیدنقی_سیدی
Mostrar todo...
شاعـر شده‌ام با غـزل ناب نگاهـت لاحـول و لا قـوة اِلّا به نگاهـت ^^ #محمد_شریف
Mostrar todo...
غزل به این قشنگی ..! . این سینه نیست، مرکز اجماع دردهاست دیگر قدَم خمیده‌تر از پیرمردهاست قلبی شکسته، قامت خسته؛ تمام من این شهر، بازمانده‌ی بعد از نبردهاست جان می‌کَند دلم، همه سرگرم می‌شوند! چون رقصِ تاس در وسط تخته‌نردهاست توفان بکن! مرا بشِکن! دل نمی‌کنم دریا تمام هستی دریانوردهاست جای گلایه نیست اگر درد می‌کشم صد قرن آزگار، همین رسم مردهاست... ‏ #حسین_دهلوی
Mostrar todo...
دل‌کندن از کنارِ خودم دستِ من نبود یعنی که اختیار خودم دست من نبود دی‌روز صرفِ کینه، پری‌روز صرفِ عشق این هفته کاروبار خودم دست من نبود با آن‌که گفته بود نیاید به شب بَدَر تا صبح، انتظار خودم دست من نبود با هیچ اهتزاز ندارم میانه‌ای سرپنجه‌ی سه‌تارِ خودم دست من نبود نبضِ مرا نگاه تو یک‌باره زد بهم بیماریِ فشار خودم دست من نبود جان رفت و من رها شده در ایست‌گاهِ تن جاماندن از قطار خودم، دست من نبود می‌خواستم که زنده بمانم تمام عمر تصمیم انتحار خودم دست من نبود دیوانه نیستم؛ بلدم جای نوحه را لب‌خند بر مزار خودم دست من نبود ضیای رفعت
Mostrar todo...
کارگاه تو یک پری، تو یک ماه به نیم راهِ کسی که جذب کرده به زورش گلِ نگاهِ کسی غروب در نفس گرم من تو خواهی گشت پیاده می‌روی اما دلت به آهِ کسی... ترا به کرسیِ صد غنچه گل صدا بزنند جوانه می‌زند از باغ تا گیاهِ کسی بخند بر سر و ریشم بخند به خاکستر سپید کن به نگاهت دلِ سیاهِ کسی همیشه از تو به‌یادم که هست می‌گفتند: جوانه‌ای که نرفته‌ست در پناهِ کسی بیا کمی بدرخش شعر تازه می‌سازم شب است و نیست چراغی به کارگاهِ کسی میرمحمود بکتاش
Mostrar todo...
از یاد تو برنداشتم دست هنوز دل هست به یاد نرگست مست هنوز گر حال مرا حبیب پرسد گویید بیمار غمت را نفسی هست هنوز #شهریار
Mostrar todo...
و با چه قید بگويم که دوستت دارم که تا هميشه که جاودان که هنوز..! عباس معروفی
Mostrar todo...
درونم بغضِ بی‌رحمی‌ست، اما کم نیاوردم #سعید_صاحب_علم
Mostrar todo...
جدایی مزه اش تلخ است یا شیرین، نمی‌دانم پس از تو حال من شاد است یا غمگین، نمی‌دانم گرفتم فال( اگر آن ترک شیرازی به دست...) آمد چه می‌گوید مچم این خواجه شمس الدین! نمی‌دانم خودم را می‌شناسم، نام خود را نیز می‌فهمم چه می‌پرسید از من، بیشتر از این نمی‌دانم تماشا می‌کنم که برف می‌بارد وَ اما این- که برف از جانب بالاست یا پایین نمی‌دانم زمانی که تو دیگر نگذری از کوچه، می‌باید- چه چیزی را تماشا کرد از کلکین نمی‌دانم! دو دستم را به بالا برده ام اما تو را اصلا دعای خیر باید کرد یا نفرین، نمی‌دانم بهرام هیمه
Mostrar todo...
روی قولش نماند و زود گذشت اُف به این زندگی که نامرد است! بغلم کن که باز یخ نزنم بی تو تهرانِ لعنتی سرد است.. #حامدابراهیم_پور پ.ن: بی تو این جانِ لعنتی سرد است.
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.